شايد عجيب ترين عضو محفل ققنوس آبرفورث دامبلدور باشد. او برادر آلبوس دامبلدور، مدير هاگوارتز است. آبرفورث در دههي 1970 عضو محفل بوده و شايد هم اكنون نيز باشد، اگرچه وي هرگز در شمارهي دوازده گريمالد پليس نبودهاست، تا هري و ديگران او را ببينند. او در عكس قديمي از اعضاي محفل كه مودي در مهماني آخر آگوست به هري نشان داد مشخص بود. مودي گفت كه شخصي عجيب است.
آلبوس دامبلدور يكبار او را مثال زد به فردي كه قانون مردمي را نقض كردهاست، ظاهراً آبرفورث براي اجراي تمرين طلسمهاي نابخشودني بر روي يك بز تحت تعقيب بوده است. اما هيچ تفسيري در روزنامهي پيام امروز او را پريشان خاطر نكرد.اگرچه آلبوس دامبلدور ذكر كرد كه او دقيقا مطمئن نبوده كه او خواندن بلد بوده يا خير، و اين نشانهي شجاعت او نيست.
آبرفورث بسيار ممكناست كه فروشندهي مهمانخانهي هاگزهد(كلهي گراز) در هاگزميد باشد؛ دلايل زير توضيحي بر آن ميباشند:
سكوي هاگزهد كثيف، سياه و خاكالود بود و بويي كه در فضا پخش شده بود؛ بسيار شبيه بوي پوست بز بود.
فروشنده يه وري از اتاق پشتي به سمت آنها رفت؛ او مرد پير عبوس و ترشرويي با موي بلند خاكستري و ريش نوكتيز بود. او بلند و لاغر بود و به طرز نامفهومي به هري خودماني نگاهميكرد.
صفحهي 300 كتاب اصلي؛
نكات برگرفته شده:
رولينگ هرگز لغت خودماني را بدون دليل به متن اضافه نميكند؛ همچنين توضيحاتي كه در مورد اندام وي داد بسيار شبيه به دامبلدور بود.
همچنين؛ هري عكس او را در دههي هفتاد ديده بود و ميدانيم كه هري تصاوير را در ياد خود نگاهميدارد، همانطور كه از صداي فينياس نايجلوس او را شناخت كه در اتاق خوابش بوده است.(چشم مار فصل 21)
چشمان فروشنده بر روي هري ميچرخيد، براي يك ثانيه بر روي زخم وي تمركز كرد.
اوه، نه، من نميرم كه جايي پنهان بشم، مطمئن باش فاج به زودي از كار خود پشيمان خواهد شد كه مرا بركنار كرده است، به تو قول ميدهم.
صفحه 548 كتاب اصلي
آلبوس به سادگي ميتوانسته در كنار برادر خود پنهان شود و حتي به جاي او فعاليت كند.
هرمايني هق هق كنان گفت: راستش... نه!
ما پاتيل درزدار را در كوچهي دياگون ، همچنين مهمانخانهي سه دسته جارو و هاگزهد را بررسي كرديم...
دخترهي احمق... دامبلدور در يه جاي عمومي نميشينه وقتي كل مامورين وزارتخونه دنبالشن!
- شناخت دامبلدور، ممكنه در هاگزهد باشه...
من بودم، دامبلدور اضافه كرد: در يك شب سرد و باراني در شانزدهسال قبل در طبقهي بالاي مهمانخانهي هاگزهد...
صفحه 740... دامبلدور در انجا وقت خود را گذرانده...
مهمونخونهي هاگزهد كه سيبل تريلاني به علت قيمت ارزونش اونجا رو انتخاب كدره بود سالهاست كه در مقايسه با سهدسته جارو، مشترياني به اصطلاح جالبتري رو جلبميكنه، همونطور كه تو و دوستانت هم مثل خود من در اون شب، به قيمت پرداخت بهاي گزافي متوجه شدين، هاگزهد به هيچ وجه جاي امني نيست كه آدم مطمئن باشه هيچكس حرفشو استراق سمع نميكنه. البته وقتي من به ديدن سيبل تريلاني ميرفتم اصلا فكرشم نميكردم كه اونجا حرفي رو بشنوم كه ارزش استراق سمع رو داشته باشه. تنها شانسي كه آوردم... كه آورديم، اين بود كه اون شخصي رو كه استراق سمع ميكرد بعد از اينكه اوايل پيشگويي رو شنيد از اون ساختمون بيرون انداختن.
چه كسي خبرچين رو شناخت و او را بيرون انداخت؟ با انهمه مشتري عجيب و غريب، چرا بايد صاحب مغازه آنطور براي يك مشتري آشفته شود؟
نقش آبرفورث بر محفل ققنوس آشكار نشده است، شايد در اين نوشتار سوژهاي نهفته باشد، فروشندهي هاگزهد صريحا طفره رفته شده است...يك دليل خوب براي محفل براي ديد داشتن بر روي يك مكان... كاري كه آبرفورث ميتواند براي محفل انجام دهد.
آلبوس دامبلدور يكبار او را مثال زد به فردي كه قانون مردمي را نقض كردهاست، ظاهراً آبرفورث براي اجراي تمرين طلسمهاي نابخشودني بر روي يك بز تحت تعقيب بوده است. اما هيچ تفسيري در روزنامهي پيام امروز او را پريشان خاطر نكرد.اگرچه آلبوس دامبلدور ذكر كرد كه او دقيقا مطمئن نبوده كه او خواندن بلد بوده يا خير، و اين نشانهي شجاعت او نيست.
آبرفورث بسيار ممكناست كه فروشندهي مهمانخانهي هاگزهد(كلهي گراز) در هاگزميد باشد؛ دلايل زير توضيحي بر آن ميباشند:
سكوي هاگزهد كثيف، سياه و خاكالود بود و بويي كه در فضا پخش شده بود؛ بسيار شبيه بوي پوست بز بود.
فروشنده يه وري از اتاق پشتي به سمت آنها رفت؛ او مرد پير عبوس و ترشرويي با موي بلند خاكستري و ريش نوكتيز بود. او بلند و لاغر بود و به طرز نامفهومي به هري خودماني نگاهميكرد.
صفحهي 300 كتاب اصلي؛
نكات برگرفته شده:
رولينگ هرگز لغت خودماني را بدون دليل به متن اضافه نميكند؛ همچنين توضيحاتي كه در مورد اندام وي داد بسيار شبيه به دامبلدور بود.
همچنين؛ هري عكس او را در دههي هفتاد ديده بود و ميدانيم كه هري تصاوير را در ياد خود نگاهميدارد، همانطور كه از صداي فينياس نايجلوس او را شناخت كه در اتاق خوابش بوده است.(چشم مار فصل 21)
چشمان فروشنده بر روي هري ميچرخيد، براي يك ثانيه بر روي زخم وي تمركز كرد.
اوه، نه، من نميرم كه جايي پنهان بشم، مطمئن باش فاج به زودي از كار خود پشيمان خواهد شد كه مرا بركنار كرده است، به تو قول ميدهم.
صفحه 548 كتاب اصلي
آلبوس به سادگي ميتوانسته در كنار برادر خود پنهان شود و حتي به جاي او فعاليت كند.
هرمايني هق هق كنان گفت: راستش... نه!
ما پاتيل درزدار را در كوچهي دياگون ، همچنين مهمانخانهي سه دسته جارو و هاگزهد را بررسي كرديم...
دخترهي احمق... دامبلدور در يه جاي عمومي نميشينه وقتي كل مامورين وزارتخونه دنبالشن!
- شناخت دامبلدور، ممكنه در هاگزهد باشه...
من بودم، دامبلدور اضافه كرد: در يك شب سرد و باراني در شانزدهسال قبل در طبقهي بالاي مهمانخانهي هاگزهد...
صفحه 740... دامبلدور در انجا وقت خود را گذرانده...
مهمونخونهي هاگزهد كه سيبل تريلاني به علت قيمت ارزونش اونجا رو انتخاب كدره بود سالهاست كه در مقايسه با سهدسته جارو، مشترياني به اصطلاح جالبتري رو جلبميكنه، همونطور كه تو و دوستانت هم مثل خود من در اون شب، به قيمت پرداخت بهاي گزافي متوجه شدين، هاگزهد به هيچ وجه جاي امني نيست كه آدم مطمئن باشه هيچكس حرفشو استراق سمع نميكنه. البته وقتي من به ديدن سيبل تريلاني ميرفتم اصلا فكرشم نميكردم كه اونجا حرفي رو بشنوم كه ارزش استراق سمع رو داشته باشه. تنها شانسي كه آوردم... كه آورديم، اين بود كه اون شخصي رو كه استراق سمع ميكرد بعد از اينكه اوايل پيشگويي رو شنيد از اون ساختمون بيرون انداختن.
چه كسي خبرچين رو شناخت و او را بيرون انداخت؟ با انهمه مشتري عجيب و غريب، چرا بايد صاحب مغازه آنطور براي يك مشتري آشفته شود؟
نقش آبرفورث بر محفل ققنوس آشكار نشده است، شايد در اين نوشتار سوژهاي نهفته باشد، فروشندهي هاگزهد صريحا طفره رفته شده است...يك دليل خوب براي محفل براي ديد داشتن بر روي يك مكان... كاري كه آبرفورث ميتواند براي محفل انجام دهد.