هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: كلاس گیاه‌شناسی
پیام زده شده در: امروز ۰:۰۳:۱۱

سیلوی کرو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۲:۰۰ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۲:۴۷:۲۸
از آشیونه کلاغا
گروه:
کاربران عضو
گردانندگان سایت
مترجم
ایفای نقش
ناظر انجمن
پیام: 25
آفلاین
شرح امتیازات کلاس گیاهشناسی


گابریل: 10
نقل قول:
من یک عدد گیاه گوشت‌خوار پیدا کردم و تصمیم گرفتم قبل از این که اون منو بغل کنه (در واقع کله‌مو نوش جان کنه)، خودم بغلش کنم و بهش بگم چقد برگاش، ساقه‌ش و کله‌ش خوشگله. چه دندونای تیز زیبایی

ما جادوآموزا رو بیمه نکردیما! خودتونو به کشتن ندید خوشگلا از من گفتن...

استفن: 4/5
همش ستاره تو ستاره شد که. احساس کردم به کهکشان راه شیری نگاه میکنم به جای تکلیف.

اما: 9/5
نقل قول:
هنوز هم در جنگل هستم و این تکلیف را با جغد برایتان میفرستم.

برگرد بیا ببینم! مگه سر در اونجا به اون بزرگی ننوشته "ممنوعه" ؟

ساکورا: 8/5
نقل قول:
پروفسور عزیز که پر های سیاهت مثل مرگ قشنگه

بله میدونم. قشنگ تره حتی.

ریموس: 10
نقل قول:
پیام زده شده در:۲۳:۵۹:۳۱ جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳

...
میذاشتی 23:59:58 میزدی. زود اقدام کردی به نظرم خوشگلم.



پاسخ به: كلاس گیاهشناسی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۹:۳۱ جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳

گریفیندور، محفل ققنوس

ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۱ جمعه ۲۱ مهر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
دیروز ۰:۰۲:۴۴
از مصرف شکلات‌های تقلبی بپرهیزید!
گروه:
ناظر انجمن
ایفای نقش
گریفیندور
کاربران عضو
محفل ققنوس
پیام: 55
آفلاین
- تاج‌الملوک عزیز، سلام. من ریموسم. راستش ماهی یک بار به وجودت احتیاج پیدا می‌کنم. اگه تو نباشی، معجون گرگ‌خفه‌کنی درست نمی‌شه و من ممکنه یکی دوتا دوست و آشنا رو تیکه‌پاره کنم. یعنی خب... وقتایی که باشی هم گرگ می‌شم ها، ولی یه گوشه می‌شینم و خُرخُرم رو می‌کنم و تهش دوتا زوزه پنبه‌ای بکشم که پیشی‌ها بهم بخندن.

گیاه، روی پارچه زردرنگ جا خوش کرده و مانند چغندری خسته، به ریموس و قلم و کاغذ درون دستش زل زده بود.

- یه سری سوال داشتم ازت. می‌شه بهم بگی چطوری گرگ درونم رو خفه می‌کنی؟ آخه حتی پروفسور دامبلدور هم نمی‌تونه با هیچ افسونی، بدون این که به خودم آسیبی برسه آقا گرگه رو خفه کنه.

گیاه در آن لحظه، تنها تمایل داشت خود شخص ریموس را خفه کند.

- می‌شه بهم بگی چرا باید دو هفته دم بکشی تا بشه ازت معجون ساخت؟ آخه معمولا ما وقتی تو آشپزخونه‌ی خونه گریمولد برنج می‌ذاریم دم بکشه هم اینقدر طول نمی‌کشه معمولا. البته می‌دونم تو کارت افکندن گرگ‌های خوابیده‌ی درون ملته، ولی خب ما هم برنج خیس می‌کنیم که معده‌مون زوزه نکشه دیگه.

گیاه، احساس بی‌مصرفی می‌کرد. آرزو داشت زبان می‌داشت تا چند واژه‌ای نثار ریموس کند، اما دریغ از یک افسون.

- خب... الان صحبت نمی‌کنی؟ پروفسور کرو گفته باید باهاتون مصاحبه کنیم. سوروس هم اگه بفهمه مخفیانه اومده‌م انبارش، دیگه برام معجون درست نمی‌کنه، بعد از هاگوارتز می‌ندازنم بیرون.

گیاه، از شنیدن این خبر کمی به وجد آمد. تصمیم گرفت این‌بار با مقداری شوق بیشتر، به سخن‌نگفتن ادامه دهد.

- می‌گم به نظر خودت، می‌شه باهات شکلات درست کرد تا به‌جای یه معجون تلخ، ماهی یک بار یه‌دونه شکلات با نوشیدنی کره‌ای زد تو رگ؟

گیاه، سعی کرد این توهین را نادیده گرفته، و با سخن نگفتن، ریموس را بیشتر دلخور کند. ریموس نیز کمی از گیاه ناامید شد. آهسته دستمال را تا زد و روی گیاه را پوشاند. آن را درون قفسه موردنظر قرار داد و به آرامی از انبار مواد معجون‌سازی سوروس اسنیپ خارج شد. هنوز تا ماه کامل بعدی فرصت داشت، اما فرصتش برای ارائه تکلیف کلاس گیاه‌شناسی رو به اتمام بود.
آرام در انبار را بست و به سمت دفترش چرخید.
- ام... چیزه... چه شب زیبایی... مگه نه، سوروس؟


ویرایش شده توسط ریموس لوپین در تاریخ ۱۴۰۳/۳/۱۹ ۰:۰۲:۳۴

...you wont remember all my champagne problems


پاسخ به: كلاس گیاهشناسی
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰:۰۵ جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳

گریفیندور

ساکورا آکاجی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۰:۵۲ دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۴۰:۰۰
گروه:
کاربران عضو
گریفیندور
ایفای نقش
پیام: 124
آفلاین
پروفسور عزیز که پر های سیاهت مثل مرگ قشنگه، من با یه گیاه پیچک شیطان دوستم. دوستی ما از اونجایی شروع شد که یه روز که می خواستم خودمو از در حلق اویز کنم اما اشتباهی در اتاق اونو باز کردم و خب اونم منو گرفت و دستاشو دورم پیچید.

صادقانه بگم خیلی وقت بود کسی این طوری بغلم نکرده بود و کم کم داشتم با خوشحالی نفس آخرم رو میکشیدم که متاسفانه فهمیدم این خودکشی محسوب نمیشه.

ناچار چوبم رو درآوردم و کل اتاقو با لوموس روشن کردم و اون هم ولم کرد. البته نتیجه رها شدن وسط هوا با کله به آغوش سخت زمین رفتن بود.

فکر کنم مدت طولانی ای بیهوش بودم چون وقتی بهوش اومدم بدنم کاملا خشک شده بود، وقتی نگاهم به بالا افتاد دیدم یه گیاه عجیب شبیه ماکارونی مثل همین عکسی داره منو نگاه می کنه.

تصویر کوچک شده


باید بگم تحت تاثیر روحیه لطیف و ترسیده اش قرار گرفتم، مخصوصا اینکه بدون تعارف از تمام قدرتش برای دفاع از خودش استفاده میکنه. چی بهتر از یه گیاه جالب که بتونم ازش برای راحت تر و تمیز تر راحت کردن کسایی که میخواستم استفاده کنم؟
اون بیچاره وقتی دیده بود من اصلا هیچ قصد صدمه زدن بهش رو نداشتم کلی پشیمون شده بود. بعد از اینکه با هم حرف زدیم من بهش پیشنهاد کار دادم ولی از اونجایی که حرف زدن هم بلد نبود اول بهش زبون اشاره یاد دادم. خلاصه پروفسور از اون موقع ما دوستیم و توی خیلی از کار ها مثل سر به نیست کردن بقیه که اون فکر میکنه گیاه آزارن به هم کمک میکنیم و هوای همو داریم.

راستش راجب مصاحبه شما هم بهش گفتم ولی اون گفت علاقه ای نداره رسانه ای بشه و این حرفا.


تصویر کوچک شده

It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww


پاسخ به: كلاس گیاهشناسی
پیام زده شده در: ۱۲:۴۱:۳۵ جمعه ۱۸ خرداد ۱۴۰۳

گریفیندور، مرگخواران

اما ونیتی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۲ پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹
آخرین ورود:
امروز ۱:۳۰:۱۷
از دست رفته و دردمند
گروه:
مرگخوار
کاربران عضو
گریفیندور
ایفای نقش
مشاور مدیران
پیام: 156
آفلاین
تکلیف : مصاحبه با گیاه

در راستای پیدا کردن گیاه مناسب برای مصاحبه به مکانهای زیادی سر زدم. به راه پله پاتر، به سرای چهارگانه، به میدان لندن و هزار جای دیگر و نتوانستم گیاه مورد نظر برای مصاحبه را بیابم! همه گل ها و گیاه ها به نظرم تکراری بودند و ارزش مصاحبه را نداشتند.

خسته و گشنه از همه درگیرها و جستجو ها بر میز رستورانی نشستم و آنجا بود که گلم را دیدم. زینتی بود بی مثال و‌ بر گل گلی سفره میز رستوران میدرخشید. گلی بنفش بود و با برگهایی ضخیم و بلند که از لبه گلدانی شیشه ایی به پایین آویزان شده بود. بسیار زیبا و در عین حال ساکت و متین بود.

پرسیدم: سلام… عجب گل با کمالاتی هستی شما….
اما پاسخی نیامد. با سکوتش به من نشان داد که تملق و بزرگ گویی جایی در گفتگو ندارد. باید فراتر از گل دید که هر چیزی گلی است.

باز گفتم: چقدر بزرگوار…. شما خودتو معرفی میکنی اشنا شیم؟
و برگش را نوازش کردم. تکانی نخورد و هیچ نگفت. باز من درسی دیگر گرفتم که ما هیچ هستیم و نامی نداریم. باید در ناشناسی بمانیم و خودمان ، خودمان را به دنیا معرفی کنیم. آشنایی برایمان معنی ندارد و همگی غریبیم.

- ای غریبه اشنا….برامون از خودت نمیگی؟ باهامون مصاحبه میکنی؟
باز هیچ نگفت . سکوتش نشان دهنده ‌بعد عظیم خودشناسی او بود. اون با سکوتش گفت هر کسی دنیایی درونی است که قابل گفتن نیست. مصاحبه فایده ایی ندارد چون ما قابل شناخت نیستیم و کشف نمیشویم. دنیای تاریکی هستیم که باریکه نوری در ما تابیده و عمق تاریکی مان مشخص نیست. این باریکه نور به هر جا بتابد جای جدیدی را روشن میکند و رنگ جدیدی می بخشد. در همین راستا مصاحبه هم محکوم است چون چیزی که قابل شناخت نیست قابل بازگو و صحبت نیست. پس سکوت کرده و این نامصاحبه را تمام کردم.

از فشار این گفتگوی ناگفته ردا دریده و سر به جنگل ممنوعه گذاشتم. پیشخدمت هم پشت سرم فریاد میزد « این گل مصنوعیه!» اما به نظرم از هر گل طبیعی تر و واقعی تر بود و پیشخدمت هیچ نمیفهمید.

هنوز هم در جنگل هستم و این تکلیف را با جغد برایتان میفرستم.


تصویر کوچک شده

All great things begin with a vision ……....A DREAM


پاسخ به: كلاس گیاهشناسی
پیام زده شده در: ۱۶:۲۰:۲۴ چهارشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۳

ریونکلاو

استفن کورنفوت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۳۷:۵۶ پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۳
آخرین ورود:
۲۳:۳۴:۱۲ چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۳
گروه:
ریونکلاو
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
من تصمیم گرفتم با یه بستنی حرف بزنم
عه، مثل اینکه از پشت صحنه میگن باید حتما گل باشه پس این گزینه رو نداریم. ولی خوب من چرا باید به حرف معلم گوش بدم؟
خوب بستنی اولش حرف نمیزد ،ولی وقتی که با روش های زشت که نمیشه گفتشون به حرفش در اوردم، چیز های خوبی نگفت:
-**** چرا منو بیدار میکنی، نمیفهمی؟ من مثل ادم خواب بودم بیای من بخوری ولی نه اینکه بیای مثل ****** با مت این حرکات **** رو انجام بدی! من دوباره میخوابم، خدافظ!

-نه نه نه ! نخواب!

- چکار داری؟ باز میخوای با روش های ***** اذیتم کنی؟

-نه میخوام ازت یه چند تا سوال بپرسم. اسمت چیه؟اهل کجایی؟ چند سالته؟

-اسمم **** ** و اهل **** و ** سالمه

- بنظرم بخوای بهتره، با این چیز هایی که تو گفتی فکر کنم اخراج بشم، التبه که ارزومه ترک تحصیل کنم و از دست معلم بدم به اسم سیلوی کرو خلاص شم! ولی خوب، شب بخیر.
و اینگونه مصاحبه ن
ما تمام شد



Şťęfāñ


پاسخ به: كلاس گیاهشناسی
پیام زده شده در: ۱۳:۰۶:۲۱ دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۳

ریونکلاو، محفل ققنوس، مرگخواران

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۲۰:۰۲ پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۱:۴۶:۳۵
از هرجا که تو بخوای!
گروه:
محفل ققنوس
کاربران عضو
مرگخوار
ایفای نقش
ناظر انجمن
ریونکلاو
گردانندگان سایت
پیام: 173
آفلاین
من یک عدد گیاه گوشت‌خوار پیدا کردم و تصمیم گرفتم قبل از این که اون منو بغل کنه (در واقع کله‌مو نوش جان کنه)، خودم بغلش کنم و بهش بگم چقد برگاش، ساقه‌ش و کله‌ش خوشگله. چه دندونای تیز زیبایی. اینقد بهش محبت کردم و زیبایی‌هاشو بهش یادآوری کردم که اونم شروع کرد به درد و دل کردن.

تصویر کوچک شده


گفت یه زمانی این شکلی بوده، اسمش chomper بوده و ستاره‌ی بازی‌هایی به اسم Plants Vs Zombies بوده. اما یه روز یکی از زامبیای رقصان که با رقصنده‌هاش میاد، اینقد رقص زیبایی با آهنگ پس‌زمینه زیبایی به نمایش می‌ذاره که دل گیاه ما رو می‌بره و محو تماشای اون می‌شه. تو همین مدت خورده می‌شه و برای همیشه از صحنه بازی محو می‌شه.

اما اون انرژی‌ای که تو آهنگ و رقص بود رو همیشه تو خودش نگه می‌داره. هرگز یادش نمی‌ره حسی رو که اون لحظه داشت. پس می‌ره با یکی از آفتابگردونا که اونم خورده شده بود می‌ریزه رو هم، با هم پیوند می‌خورن و این گیاه زیبای جدید بوجود میاد.

اون پرده از راز بزرگی از بازی هم برداشت. گفت اینطوری نبود که زامبیا واقعا ما رو دو لپه بخورن و یهو از روزگار محو شیم. بسته به ظاهرمون یه جامونو می‌خوردن و وقتی اونجا خورده می‌شد از بازی حذف می‌شدی. مثلا نوع خودش چون زامبیا جرات نداشتن به کله‌ش نزدیک شن، ساقه و برگشو می‌خوردن. در نتیجه موقع باخت کله‌شون تلپی میفته رو زمین. اکثریت خودشون رو فدا می‌کنن، همون‌جا می‌مونن تا تبدیل به کود شن و خاک رو حاصل‌خیزتر کنن برای رشد گیاهان بعدی.

اما گیاه داستان ما پر از امید به زندگی و انرژی بود به خاطر آهنگی که شنیده بود و رقصی که دیده بود. پس با کله‌ش قل می‌خوره و خودشو به آفتابگردون می‌رسونه. آفتابگردونا چون بی‌آزارن زامبیا ترسی ازشون ندارن و کله‌شونو می‌خورن. بعد ساقه‌شون میفته زمین و خود به خود نابود می‌شن. بنابراین چامپر کله‌شو پیوند می‌زنه به ساقه و برگِ بی‌جونِ یکی از آفتابگردونای خورده شده و جانی تازه پیدا می‌کنه.

اگه این معجزه نیست پس چیه؟


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس گیاهشناسی
پیام زده شده در: ۲:۰۴:۱۶ شنبه ۵ خرداد ۱۴۰۳

سیلوی کرو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۲:۰۰ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۲:۴۷:۲۸
از آشیونه کلاغا
گروه:
کاربران عضو
گردانندگان سایت
مترجم
ایفای نقش
ناظر انجمن
پیام: 25
آفلاین
ترم 28 مدرسه‌ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز

کلاس گیاهشناسی




شروع: 5 خرداد 1403
پایان:18 خرداد 1403 - ساعت 23:59:59
نوع: تک‌جلسه

---------------

فلان شناسی، بهمان شناسی، ال شناسی، بل شناسی... اینا رو کی تالیف کرده؟ نه بگید ببینم اینا رو کی تالیف کرده واقعا؟
جادوآموز های عزیزم! به این مقدار قانع نباشید! یعنی چی که میان این کتاب های بی اساس رو بهتون تدریس میکنن و میرن؟ شما خودتون خوشحال میشدید کتاب جادوگر شناسی رو یک بوته بادمجون تالیف کنه براتون؟ این مطالب بی اساس توی این کتاب ها رو ما جادوگر ها از خودمون درآوردیم و برداشتیم نوشتیم این تو!

مثلا همین صفحه 12 کتابتون که درباره درخ ت آنانارنگی صورتی آفریقاییه... ما از کجا اطمینان داریم که آنانارنگی صورتی آفریقایی هم با ما در این مورد موافق باشه؟

بله نوگلان باغ جادو همونطور که میبینید این کتاب ها همشون حاصل سال ها بی توجهی ما به عقاید و احساسات واقعی گیاهانه.

اما مگر نه این که ما جادوگریم؟ خب بسم المرلین! شروع کنید گیاهانتون رو به حرف بیارید. پای حرفاشون بشینید. ازشون بپرسید و به حرفاشون گوش بدید! بابا این بندگان مرلین خودشونو بهتر از ما میشناسن قطعا. تا به ریشه واقعی یه چیز نرسید نمیتونید اون رو واقعا بشناسید که آخه!

منتظر چی هستید. برید برید ببینم وقت مدیر خوشگلتونو دیگه بیشتر از این نگیرید عزیزای دلم من وقت مانیکور ناخن دارم. پاشید برید بگردید یه جایی گلی، دار و درختی چیزی پیدا کنید و پای حرف دلش بشینید.


تکلیف

یک گیاه جادویی یا غیر جادویی دلخواه انتخاب کنید. با روش های مسالمت آمیز و حتی در موارد حاد اگر نیاز شد غیر مسالمت آمیز به حرفش بیارید و پای حرفاش بشینید تا بتونید بشناسیدش و باهاش مصاحبه کنید. 10 امتیاز

---------

فعالیت های مورد پذیرش: رول/ مقاله

---------

مبنای نمرات:

شلختگی افسانه‌ای
بی‌بهداشتی قهرمانانه
دروغ‌گویی برتر
تخریب گسترده
نیرنگ و فریب
خیانت استراتژیک
فرافکنی ابتکاری
سرپیچی خلاق از قوانین

مثل همیشه مجازید تنها و یا تیمی کار کنید. اما توی تیمی کار کردن یادتون باشه که همیشه گزینه از پشت خنجر زدن هم روی میزه!

یادآور میشم که این ترم بر مبنای هرج و مرجه بنابراین چیزی به اسم گروه های چهارگانه هاگوارتز نداریم و هر امتیازی که کسب میکنید فردیه و فقط برای شخص خودتون محاسبه میشه.



پاسخ به: كلاس گیاهشناسی
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۹

ریونکلاو، مرگخواران

سو لى


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
۱:۵۷:۴۳ سه شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۳
از این سو، به اون سو!
گروه:
مرگخوار
ایفای نقش
ریونکلاو
کاربران عضو
پیام: 541
آفلاین
نمرات جلسه آخر کلاس گیاه‌شناسی




هافلپاف:


زاخاریاس اسمیت: 4+3+3=10
موقع سلام به چیزی گفتی... نشنیده می‌گیرم!

گابریل تیت: 1+1+2=4
جواب سوال اولت نیازمند توضیح بیشتری بود. ارتباط بین اون عکس و زردمبو و کره رو نفهمیدم. ازتون خواسته بودم برگ رو توصیف کنید یا نقاشی بکشید. چون می‌خواستم خلاقیتتون رو برای خلق اون برگ به کار ببرید. برای همین نمی‌تونم نمره ای به اون عکس بدم. و اینکه خواستم اول مزه برگ رو حدس بزنید، بعد امتحانش کنید. ولی ننوشته بودی حدست چی بوده.

نیوت اسکمندر: 1+2+2=5
تو جواب اولت علت این حدس رو نگفتی، در حالی که ذکر کرده بودم علت حدس رو کامل توضیح بدین. درباره عکس هم توضیحی که به گابریل تیت دادم، درباره شما هم صدق می‌کنه.
جواب سومت واضح نیست! جملات باید کامل باشن، به موقع از علائم نگارشی استفاده بشه و توضیحات کافی ارائه بشه. خواننده از منظور شما چیزی نمی‌فهمه تا وقتی اون رو براش واضح و روشن بیان نکنی.

پومانا اسپراوت: 4+2+3=9
معنا؟! منظورت مزه بود؟
درباره عکس، نکته ای که به گابریل تیت گفتم رو بخون.
جوابت به سوال سوم خیلی خوب بود.

آرتمیسیا لافکین: 4+2+3=9
پیش گابریل بوده؟
خیلی هم خاصیت داره!

سدریک دیگوری: 4+3+3=10
عجب طعم افتضاحی!
نتیجه دقت نکردن به جزئیات همین میشه دیگه!

اگلانتاین پافت: 4+3+3=10
بی شباهت؟ منظورت این بود که بی شباهت نیستن دیگه؟
چه طعم وحشتناکی پشت اون ظاهر آرومش بود!



ریونکلاو:


تام جاگسن: 4+3+3=10
بشین سر جات، انقدر هم اگلا رو اذیت نکن.


بلای جان ارباب!

بهش دست نزنید! مال منه.


پاسخ به: كلاس گیاهشناسی
پیام زده شده در: ۱۸:۱۳ جمعه ۲۱ شهریور ۱۳۹۹

هافلپاف، مرگخواران

اگلانتاین پافت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۱۸:۵۸ یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
هافلپاف
پیام: 163
آفلاین
1. از روی شکل و محل قرار گیری این برگ‌ طعمش رو حدس بزنید. علت حدستون رو کامل توضیح بدین. (4 نمره)
پرفسور لی! نگید که برگ های هات‌داگی رو تا حالا امتحان نکردید!
همون طور که از برجستگی های بی شباهت به هات‌داگِ روی برگ می‌فهمیم، برگ طعم هات‌داگ با سس و قارچ اضافه میده.
این "سس و قارچ" اضافه هم از دو برگ بالایی متوجه شدیم. یعنی دو تا چیز اضافه داره هات‌داگ‌.

[b]2. یه برگ رو توصیف کنید یا نقاشیشو بکشید؛ بعد از حدس زدن طعمش، اون رو امتحان کنید و بگید چقدر با حدستون فاصله داشت. (3 نمره)

http://s14.picofile.com/file/84079585 ... G_20200911_190602_971.jpg
خب قطعا هم من و هم شما وقتی به این برگ نگاه می کنیم، فکر میکنیم طعم بستنی داره.
و طبیعتاً منم با این دید کل برگو خوردم...ولی جمله ای هست که میگه "به هیچ چی اعتماد نکنید. حتی چشم های خودتون."
برگ به من نارو زد. با شکل و شمایل بستنی جلو اومد ولی مزه ی ساندویچ گلابی و کباب کوبیده میداد‌.

3. به نظرتون علت تفاوت طعم و ظاهر برگ‌های این گیاه چیه؟ (3 نمره)
آیا از زندگی حوصله سر بر خود خسته شده اید؟ آیا هیچ اتفاق هیجان انگیزی نمی‌افتد؟ آیا منتظر تجربه های تازه و اتفاقات غیر منتظره هستید؟
با فرستادن عدد یک به شماره ی زیر نویس شده، شما میتونید با کمترین قیمت پک برگ های مارو سفارش بدید.


ارباب...ناراحت شدید؟



پاسخ به: كلاس گیاهشناسی
پیام زده شده در: ۱۴:۱۳ جمعه ۲۱ شهریور ۱۳۹۹

هافلپاف، مرگخواران

سدریک دیگوری


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۳ دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
دیروز ۱۶:۵۳:۵۷
از خواب بیدارم نکن!
گروه:
مرگخوار
ناظر انجمن
ایفای نقش
هافلپاف
کاربران عضو
پیام: 725
آفلاین
1. از روی شکل و محل قرار گیری این برگ‌ طعمش رو حدس بزنید. علت حدستون رو کامل توضیح بدین. (4 نمره)
خب، اون غده‌ها یجورایی تاول‌هایی هستن که در اثر مزه‌ی تند و آتشین برگ تولید شدن. یعنی به دلیل تندی بیش از حد، باد کردن و اینجوری قلمبه شدن. هر چی تاول‌ها بزرگ‌تر، گیاه تندتر. همچنین برگ‌هایی که به ساقه گیاه نزدیکترن میزان تندیشون بیشتره. و الان این برگ موردنظر که سومی از بالاست، تندی ملایمی داره چون وسط قرار گرفته.

2. یه برگ رو توصیف کنید یا نقاشیشو بکشید؛ بعد از حدس زدن طعمش، اون رو امتحان کنید و بگید چقدر با حدستون فاصله داشت. (3 نمره)
برگی مربعی شکل، با گوشه‌های فوق‌العاده تیز و زرد رنگ. البته در صورت شرایط نگهداری نامناسب، به رنگ نارنجی هم دیده میشه. بنظرم همچین برگی می‌تونه مزه کدوحلوایی یا آناناس یا یه طعم شیرین داشته باشه. که خب...بعد از امتحان کردنش، حرفمو پس می‌گیرم؛ چون متاسفانه مزه‌ی مخلوطی از موز جویده شده و کود حیوانی با یکم عصاره‌ی بینی می‌داد. اینجا بود که متوجه شدم به هر رنگ زردی نمیشه اعتماد کرد.

3. به نظرتون علت تفاوت طعم و ظاهر برگ‌های این گیاه چیه؟ (3 نمره)
مهم‌ترین علت بنظر من، اینه که بتونه افراد رو گول بزنه و طعم مزخرفش رو پشت ظاهر زیباش مخفی کنه تا بخورنش و توی غذاها مورد استفاده قرار بگیره. رنگ زرد درخشان اون و همچنین فرم مربعی‌شکل و منظمش، به راحتی هر کسی رو وسوسه می‌کنه تا امتحانش کنه.


فقط ارباب!
هستم...ولی خستم!

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.