تدریس جلسه سوم کلاس گیاهشناسی
-ببیــــــنید!
اگلانتاین و سدریک به نقطه ای روی بازوی آرتور که به آن اشاره میکرد، خیره شدند. ناحيهای که تقریبا کل بازویش را شامل میشد، به رنگ بنفش درآمده و متورم شده بود.
-تازه فقط این نیست! همه انگشتای پاهام به هم چسبیدن از بس همه رد شدن از روشون. البته خیلی هم بد نیست... الان پاهام شبیه کفشای غواصی مشنگا شده.
اگلانتاین و سدریک باز هم در سکوت به آرتور خیره شدند. ولی در نگاه هیچکدامشان اثری از دلسوزی نبود.
-فکر کردی خیلی آسيب دیدی؟ برو مرلین رو شکر کن مرد حسابی! سه تا از مهرههای گردن من معلوم نیست کجا هستن اصلا!
-منو چی میگی؟ من که تا سه ماه آینده نمیتونم از زانوهام استفاده کنم. مادام پامفری گفت باید یه جفت جدید برات بسازم!
هنوز آثار دویدن به دنبال گیاهی که در پایان جلسه قبل، دوباره فرار کرده و کل کلاس در تلاش برای به دام انداختنش زیر دست و پای همدیگر مانده بودند، به چشم میخورد؛ کبودیها، شکستگیها و نقص عضوهایی که هنوز کاملا درمان نشده بودند و جادو آموزانی که جای خالیشان در کلاس احساس میشد.
-چرا این کابوس تموم نمیشه؟ پس کِی قراره از این کلاس راحت بشیم؟
-دیگه چیزی نمونده...
سو لی با چشمانی پر از اشک و دستمالی که در هوا، کنارش حرکت کرده و چند ثانیهای یکبار اشکهایش را پاک میکرد، وارد گلخانه شد. خوشبختانه چشمان اشکبار سو اجازه نمیداد دید واضحی داشته و شعلههای نفرت و خشم را در چشمان جادو آموزان ببیند.
-متاسفانه... این جلسه، آخرین جلسهایه که در کنار هم درس شیرین و کارآمد گیاهشناسی رو داریم.
-متاسفانه!
سو نگاهی محبت آمیز به جادو آموزان انداخت و سعی کرد جلوی اشکهایش را بگیرد.
-درسته که جلسهی آخره و منم مثل شما، اصلا از این اتفاق خوشحال نیستم. ولی ما باید قوی باشیم و نهایت بهره رو از این کلاس ببریم.
صدایی که بی شباهت به پوزخند نبود، از نقاط مختلف کلاس به گوش رسید.
-همونطور که گفتم، این جلسه قراره با گیاهی آشنا بشیم که در زندگی روزمرهتون هم میتونه کاربرد زیادی داشته باشه و به راحتی بتونید ازش استفاده کنید.
سو مکثی کرد و در تکمیل حرف قبلیاش ادامه داد:
-البته راحتیِ استفاده از اون بستگی به ریزبینی و توجهتون به جزئیات داره! حالا لطفا هرکدومتون یکی از این گلدونهای طلایی رنگ رو بردارید و با دقت به برگها نگاه کنید.
جادو آموزان به نوبت گلدانهای طلایی رنگ را از قفسه برداشته و روی میز کارشان گذاشتند.
سو قدمی برداشت و کنار نزدیکترین جادو آموز ایستاد.
-این برگ باید...
سو حرفش را نیمه تمام گذاشت و با دقت، مشغول بررسی بالاترین برگ گیاه لیسا شد.
- عسل! این برگ طعم عسل رو داره. چرا امتحانش نمیکنی؟
لیسا با شک و تردید به سو و برگ مذکور نگاه کرد. با بیمیلی دستش را دراز کرد و گوشه ای از آن را جدا کرد و در دهانش گذاشت.
-این که... اصلا مزه ای نداره!
-درسته! برای حس کردن طعمش باید اون رو کامل بجوی. اگر اون رو چند قسمت کنی، هیچ کدوم اون ها مزه ای ندارن. کاربرد اصلی این گیاه توی آشپزیه. چون خیلی از برگهای اون به عنوان چاشنی غذاها استفاده میشن.
-پروفسور لی؟
سو به طرف جادو آموز پرسشگر برگشت.
-هیچ کدوم از این برگا شبیه هم نیستن! چجوری میشه بدون امتحان کردن، طعمشون رو فهمید؟
-تشخیص سریع و دقیق طعم این برگا کار پیچیدهایه و فقط گیاه شناس های حرفه ای از پسش بر میان. اما این گیاه جادوییه و هر جادوگر یا ساحره ای، میتونه با تمرکز و دقت به شکل ظاهری، اندازه و محل قرار گرفتن برگ، تا حدودی به طعم اصلیش پی ببره. مثلا این برگی که الان بهتون گفتم، رگبرگ های شفافی داره که میشه داخل اون رو دید که ماده ای شبیه به شهد طلایی رنگی درش جریان داره. خود برگ هم شش ضلعیه که بی شباهت به وحد های سازنده کندوی زنبور عسل نیست.
لبخندی از سر حیرت بر لبان جادو آموزان نشست؛ با اشتیاق شروع به بررسی برگ های روی گیاهشان کردند تا طعم آن را حدس بزنند.
-اینقدر عجله نکنید! این کار ممکنه خیلی وقت گیر باشه. چون توجه به جزئیات کمک زیادی به تشخیص دقیق طعم برگ میکنه.
سو، با چوبدستی به تختهی کوچک روی دیوار زد و تکالیف را به نمایش درآورد. اما با یادآوری اینکه آخرین جلسه کلاس گیاهشناسی به پایان رسیده است، وجودش لبریز از غصه شده و با گریه کلاس را ترک کرد.
تکالیف جلسه سوم کلاس گیاهشناسی:
1. از روی شکل و محل قرار گیری این برگ طعمش رو حدس بزنید. علت حدستون رو کامل توضیح بدین. (4 نمره)
تصویر برگ(سومین برگ از بالای ساقه)
2. یه برگ رو توصیف کنید یا نقاشیشو بکشید؛ بعد از حدس زدن طعمش، اون رو امتحان کنید و بگید چقدر با حدستون فاصله داشت. (3 نمره)
3. به نظرتون علت تفاوت طعم و ظاهر برگهای این گیاه چیه؟ (3 نمره)* مهمترین نکتهای که انتظار دارم توی تکالیفتون در نظر بگیرید، استفاده حداکثری از خلاقیتتون و توضیح کافیه. از 15 تا 21 شهریور فرصت دارید تکالیفتون رو همینجا ارسال کنید. موفق باشید!