- پدرگوسالهی نامحترم این چه کاری بود؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfcaaa5eebb.gif)
ریموند سم بر زمین کوبید و تودهای از هوا رو از بینیش بیرون داد.
- میخواستی نیای تو اتاقم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil3dbd4e29bbcc7.gif)
- الان من این حجم از جوراب روی شاخهام رو چیکار کنم کاهوییدختر کلمصفت؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfcaaa5eebb.gif)
هیچوقت پا توی اتاقی که یه درخت از وسطش سر برآورده نگذارید. خب، مشخصه! اتاقی که به نیوتون و قوانینش گفته زارت و بوتههای زردآلوهای سرخ از دیوارش بالا رفتهن، میتونه موجب بشه جورابهای رنگارنگ معلق یک دختر سرخمو لای شاخهای داشته و نداشتهتون گیر کنه.
حالا ریموند باید چیکار میکرد؟ گزارش میداد. آهسته روی سقف راه رفت به در رسید و بعد، سعی کرد بدون برهمخوردن تعادلش، از در رد بشه. دری که جاذبهی دو طرفش، به دو سمت مخالف جهت میگرفت. سعی کرد مثل یک رقاص باله روی پارکتهای راهروی طبقه دوم قدم برداره تا وزنش، که اتفاقا برازندهی یک گوزن بود، قیژقيژ چندانی ایجاد نکنه. از جلوی در مشکیرنگ اتاق گادفری گذشت و به اتاق بعد رسید.
در قهوهای، با نقاشیای که روش جا خوش کرده بود: هلال باریک ماه.
ریموند در زد و بعد از شنیدن پاسخ، وارد اتاق شد. ریموس در حال رسیدگی به پروندههایی بود که سیریوس بهش سپرده بود. بایگانی زندانیهای آزکابان در قرن نوزدهم میلادی، به همراه یک کتاب با جلد چرم آبی نفتی، که بهنظر میرسید مفاهیمی از جادوی سیاه درونش جا خوش کرده باشن.
- بله ریموند؟
- مهتابی زیبادل، شبدر احوالین؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5890e44d63eed.gif)
- از وقتی که اثرات نوشیدنیهای کرهای پریده، مشغول به کارم. وای که عجب شب پردلهرهای... میخواستی من رو ببینی؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52412e9281b98.gif)
- این جوزفین شاخهام رو از من گرفت! میبینین تو رو خدا چیکار کرده؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil3dbd4e02c5440.gif)
ریموس قلم پر ققنوس رو داخل جاقلمی چوبیش گذاشت. آهسته گردنش رو خاروند و دوباره رو به ریموند کرد.
- میگم که... دوست دارم بهت توی حل مشکلت کمک کنم ها، ولی الان یه مقدار مشغولم. شکلات مشکلگشا میخوای؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfe0f673ef5.gif)
- اینه دولتداریتون؟ اینه محفلداریتون؟ این بود حمایت از حقوق اقلیتها؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfcaaa5eebb.gif)
ریموند در حالی که سم به زمین میکوبید، به سمت در رفت. به آستانه در که رسید، ریموس چوبدستیش رو از روی میز برداشت و با حرکتی نرم، افسونی رو روانه شاخهای بینوای ریموند کرد. جورابها بدون ذرهای سر و صدا، یکی یکی باز شدن و بدون اینکه ریموند حتی متوجه ذرهای تغییر بشه، به اتاق جوزفین برگشتن.
ریموس لبخند زد. دوباره چوبدست سرو رو روی میز گذاشت و قلم به دوات برد. پر به نرمی به روی کاغذ میرقصید. دوباره صدای در اومد. البته این بار صدای سم نبود، صدای دست آدمیزاد بود.
- مهتابی هستم، بفرمایید؟
در روی لولا چرخید و پانمدیِ وزیر، میون چارچوبش نمایان شد. با عجله کلاه کاسکتش رو درآورد و سراسیمه گفت:
- ریموس... ریموس برگهها... سخنرانی...
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52413799807e4.gif)
ریموس برای بار دوم قلمش رو گذاشت.
- داشتم همون موردی که بهم گفتی رو بررسی میکردم. موردی پیش... میگم الان نباید در حال سخنرانی و دوپامین پخشکردن بین ملت مشتاق باشی؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfdb8019fc3.gif)
- ریموس داداشی...
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil3dbd4e02c5440.gif)
- داداشی...
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil3dbd4e02c5440.gif)
این دو دیالوگ حدود دو دقیقهای تکرار شد تا این که با اعتراض روندا، ریموس و سیریوس از حالت تلپاتی و یادآوری خاطرات گذشته خارج شدن و صحنه دوباره حال و هوای جنایی گرفت.
- آره خلاصه، بعدش سیاهی برگه رو از من گرفت!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil3dbd4e02c5440.gif)
- آخی داداشی...
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil3dbd4e02c5440.gif)
سیریوس ادامه ماجرا رو از طریق حالت چشمهاش و تلپاتی به ریموس توضیح داد.
- اومدم ببینم تو یک نسخه دیگه از برگهها نداری؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil53cfe0f673ef5.gif)
- میگم که... یادته بعد اعلام نتیجه شمارش آرا...
- رفتیم نوشیدنی کرهای زدیم؟ محاله یادم بره!
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil4f661872a7409.gif)
اصلا متن سخنرانی رو هم همون موقع نوشتم دیگه. وقتی داشتم با اون خانوم مو بلونده از سریال فرندز گیتار میزدم و آهنگ میخوندم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smil4b45f0db7e235.gif)
- خب... راستش آره. من یه نسخه دوم ازش تهیه کردم. ولی بعد بهازای یک پوند سرگین تکشاخ طلایی با یه سمندر خاکستری آسیایی تعویضش کردم.
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil5a168412c7dc1.gif)
سمندری در کار نبود. یا حتی سرگین تکشاخ. و نه حتی شخصیت فیبی بوفی و گیتار. فقط نوشیدنی کرهای بود و احوالات بعدش.
- گفتی مشخصه فردی که توی عکسهای آلنیس حضور داشته چی بود؟
- یه شنل مشکی که تمام جسمش رو باهاش پوشونده بود.
- یعنی مثل لباس گادفری، وقتهایی که روزها مجبور میشه از خونه بیاد بیرون؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil524136ac4237c.gif)
- ام... ریموس... گفتی گادفری؟
![](https://www.jadoogaran.org/uploads/smilies/smil52412e9281b98.gif)
نگاهها به سمت راهروی بیرون اتاق تغییر مسیر دادن.