هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی

فهرست مقالات همه چیده شده بر اساس عنوان در نزولی

معمولی برجسته مقاله امروز همه
پیش فرض زمان عنوان رای دفعات بازدید نظر ها ترک بک | نزولی صعودی
مقالات بیشتر...
  1. بیرکا نامه - فصل 3
    قسمت سوم***- اوه پدر ساعت چنده ؟ - 49 : 8 دقیقه - اوه بابا اونجارو اون دختره هم از این نامه ها دستشه !- اره درسته پاشو بیرکا .بیرکا ماتیس را هل داد و هردوبه سمت مرد و دختری رفتند که نامه در دست داشتند. ماتیس : اوه ببخشید شما هم برای اون نامه اومدین ؟مرد که موهای بلوند و خوشحالتی داشت گف...
  2. بیرکا نامه - فصل 2
    قسمت دومپنج ماه از ازدواج آنها نمی گذشت که ماریا به ماتیس خبر داد که 6 ماه دیگر بچه دار میشود . ماتیس با شنیدن این خبر چنان ذوق زده شده بود که هربار به بیرون میرفت با یک اسباب بازی یا لوازم کودک به خانه برمیگشت . ماریا در گوشه ایی از اتاق بالایی تخت نوزاد را قرار داد و دور تا دور ت...
  3. بیرکا نامه - فصل 1
    بیرکا نامهقسمت اولشناسنامهنام : بیرکانام خانوادگی : بورکاسن پدر : ماتیس بورکاسنمادر : ماریا لوییزمحل تولد : دهکده ی لیاتون بی کله*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*/*آن روز هوا ابری بود ماریا که از آمدن باران چندان خوشش نمی امد با ناراحتی چتری را از کنار جالباسی برداشت و...
  4. بیرکا نامه فصل4
    قسمت چهارم- اوه مامان ...اینو ببین !- ماتیس ... بیرکا ، اینا چی هستند ؟ قیافه ی ماریا متعجب و در عین حال خشمگین بود . بیرکا با دیدن چهره ی مادرش با انگشت به پدرش اشاره کرد .- بابا گفت اجازه میده من برم مدرسه ....بیرکا با دیدن چهره ی اخم آلود پدرش حرفش را قورت داد.ماریا : ماتیس چی شد ؟ شما...
  5. بيگانه‌اي تنها
    كريستي هموند دانشجوي هوانوردي با موجودي در فضا آشنا مي‌شود و اين موجود...(داستان كوتاه)
  6. بچه های شهر جادوگران
    شب فرا رسيده است.در گوشه و کنار صداي ناله وحشت زده ي خشني مي آمد.او نوربت کوچولو بود که در روماني از زير دستان چارلي فرار کرده بود.به ياد هگريد بود که چقدر او را دوست داشت .از تاريکي کنار او چيزي بيرون آمد.شخصي شنل پوش که ديگر کمتر کسي او را ميديد.ابرفورث دامبلدور.در کوچه ي کناري...
  7. اسب پرنده
    اسب پرندهروزی روزگاری در گذشته های دور، پادشاهی زندگی می کرد که در شجاعت و قدرت، مثل و مانند نداشت و درطول زندگی پرماجرای خود، دیوها و جادوگران زیادی را شکست داده بود. ولی او هم، مثل هر دلاور دیگری، به روزی رسید که احساس کرد به زودی از فرشته مرگ شکست خواهد خورد.پس، پسرانش را ف...
  8. اخرین نبرد
    فصل اول مرگ خواران در هاگوارتزيكي ديگه از اون روزهاي باروني بود هري و رون هرميون طبق معمول اون روز ها توي برج گريفيندور مونده بودند و به تكاليف عقب موندشون ميرسيدن هري كه دلش براي پرواز با آذرخش تنگ شده بود نگاهي به آسمون انداخت و گفت : آخه چرا ؟؟ رون كه تمام دستهاي خودشو با مر...
  9. اخرين روز
    ادامه ي كتاب 6هري بعد از اين كه از جيني جدا شد به پيش رون و هرميون رفت تا از انها خدا حافظي كند .اما هرميون به او گفت:هري ما اجازه نميديم كه تو تنها به اين سفر بري ما تا اينجا با هم بوديم وو از اينجا به بعدشم با هميم.هري با ناراحتي گفت:نه من نميخواهم شما يا جيني را مثل دامبلدور از د...
  10. ايلين و توبياس اسنيپ
    ترجمه اي از داستان Eileen and Tobias
    شخصيتهاي داستان : ايلين، توبياس و سوروس اسنيپ
    رده بندي: 13+

« 1 2 3 4 (5) 6 7 8 ... 16 »

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.