جام جهانی جادوگران ( با شرکت باشگاه های معروف )----------------------------------------------------------------با سلام خدمت همه شما بینندگان و شنوندگان عزیز و سلام و درود بر روح مطهر مرلین بزرگ بزرگترین جادوگر قرون و اعصار.بنده ویلیام استنکویک گزارشگر ورزشی اولین جام جهانی فوتبال جادوگران مسابقه فینال ...
فصل پانزدهم: همیشه با تو بوده ام اما...--------------------------------------------------------------------------تنها چیزی که هری میخواست حمله بود. میخواست کسی که روبرویش ایستاده بود را پاره کند. تنها چیزی که میخواست این بود که تابستان گذشته را فراموش کند. تنها چیزی که میخواست فراموش کردن محبت های دیوید در طول ...
فصل نهم:مسابقه.ببخشید پروفسور اگه اجازه بدین...البته دیوید حرفتو بزن.ببین مردک اون کسی که تو الآن بهش گفتی پسرک ممکنه دو برابر بابای تو سن داشته باشه بنابراین بهت توصیه میکنم قبل از اینکه حتی کلمه ای از اون گاله لعنتیت بیرون بیاد حرفتو خوب بجو و بعد بده بیرون. در مورد فرار مرگخ...
فصل هشتم: فراری های آزکابانپس از شام دامبلدور گفت:خب مفتخرم که معلمان جدید دفاع در برابر جادوی سیاه رو به همه معرفی کنم. کسانی که اکنون در سال سوم و بالاتر تحصیل میکنند با هر دوی اونا آشنا هستند. پروفسور رموس لوپین و پروفسور مدآی مودی. با این حرف دامبلدور غریوی از خوشحالی سراس...
اتفاقی عجیب:بنابراين.با دستش اشاره کوتاهی به مار کرد و مار در میان هوایی رقیق ناپدید شد.خوب پروفسور اسنیپ تموم شد؟ یا... شما از جادوی سیاه استفاده کردید. این بر خلاف قوانینه. باشه.دیوید دستش را بالا برد و با حرکتی شروع به چرخش کرد. فرق زیادی با گردباد نداشت با این تفاوت که دیوید ...
ورودی غیر منتظره:در میان معلمان جای یک صندلی خالی بود و چشمان هری سعی در شناخت معلمان جدید. در کنار دامبلدور اسنیپ و بعد از او... اه خدای من. اونجا رو نگاه کنید. اون باز هم.رون پرسید: کجا رو میگی. و به میز معلمان خیره شد. قورباغه احمق دامبلدور چطور دوباره اجازه ورود به اون داده؟ اص...
بازگشت2:روز قبل از رفتن به مدرسه هری حاضر و آماده داشت وسایلش را چک می کرد که مبادا چیزی را جا گزارد و دیوید و سارا را با مشکل روبرو گرداند.مثل اینکه عجله داری.آه تویی. نه. می ترسم یه دفعه چیزی جا بذارم.اگه چیزی بمونه الکس برات میاره.راستی دیوید؟چیه؟شما فردا چطور میخواین منو به ...
بازگشت:هری تا کنون اینطور راحت نخوابیده بود. هیچ وقت به جز وقتی که دامبلدور او را خواب کرده بود تا بتواند راحت بخوابد و از توهمات ترسناک همیشگی اش در امان باشد.هری ... هری چقدر می خوابی بیدار شو.هری چشمانش را باز کرد و دیوید را مقابل چشمانش دید. تازه به یاد آورد که چه اتفاقاتی اف...
نامه ای به محفل:ببینم هری چرا این سوالو پرسیدی؟آخه ... ببینم مگه تو هم سن من نیستی؟راستش آره.پس چطور می تونی راحت یه نفرو بکشی؟ منظورم اینه که قدرت جادوگری تو نباید بهت این اجازه رو بده.خب من یه کم فرق دارم. بعدا درباره این موضوع صحبت می کنیم....هنوز حرف دیوید کامل نشده بود که در ر...
اتاق کنترل--------------------------------------------------------------------دیوید دستش را روی شانه هری گذاشته بود و به سمت در هدایت می کرد. البته نه همان دری که از ان وارد شده بود. بلکه از دری دیگر که درست پشت صندلی خودش وجود داشت. یک کریدور طولانی که در میان راه چند راهرو دیگر نیز به آن پیوسته بودند. دیوید ...
هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.