فصل سومشادی در عین غمگینیهری ایستاده بود و منتظر بود تا از خواب بیدار شود. دیگران هم وضعی بهتر از او نداشتند.بعد از چند لحظه هری متوجه وضعیت دامبلدور شد. صورت او شادابی گذشته را نداشت و زیر چشمانش گود رفته بود روی صورتش جای چند زخم کوچک بود و دستش دوباره سیاه شده بود. اما همچنا...
فصل سی و پنجماتاق نورانیچشمانش در چشمن ولدمورت قفل شده بودند. احساس خستگی زیادی می کرد. با وجود اینکه از قدرت های جدیدش بهره می برد اما میدانست در مقابل ولدمورت شانس چندانی نداشت. در ضمن یکی از جاودانه ساز ها را هم از بین نبرده برد. در همین افکار بود که متوجه موضوع خوشحال کننده...
فصل چهارمورود به هاگوارتزهری آن شب را تقریبا تا صبح بیدار بود.شاید ذهنش ظرفیت اینهمه اطلاعات واتفاقات را نداشت.شاید هم از عذاب وجدان خوابش نمی برد.به کارهایی که به اسنیپ کرده بود فکر میکرد. اگر او زنده بود حتما از او عذر خواهی میکرد.حالا احتیاجی نبود انتقام دامبلدور را از ولد...
فصل بیستمجادوی پیشرفتههری آن روز را به همراه دامبلدور به تمرین طلسمهای مختلف پرداخت ، سرانجام دامبلدور نتوانست جلوی خودش را بگیرد و به هری گفت که او استعداد بالای دارد و میتواند از آبرفورث نیز موفق تر باشد.دامبلدور گفت: هری این واقعا عجیبه که معلم های هاگوارتز به تو توجه خیل...
هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.