مقدمه
بد نيست در ابتدا شخصيتهايي كه در كتاب با آنها روبهرو خواهيد شد را به شما معرفي كنم. اينها تعدادي از شخصيتهاي داستانهاي جن و پرياند كه بارها در افسانههاي اروپايي با آنها برخورد كردهايد؛ مثل رامپل آب زير كار، اِلفها، كفشدوز و ...
لِپركان(Leprechaun)
از شخصيتهاي شرور افسانههاي جن و پري ايرلندي هستند. لپركانها معمولاً لباسهايي سبزرنگ با كلاه قرمز و پيشبند چرمي ميپوشند. لپركانها مالك گنجهايي مدفوناند و اگر آدميزادي آن ها را دستگير كند، ميتواند به راحتي مجبورشان كند تا جاي گنج را بگويند. گرچه لپركانها زيركاند و با گول زدن گروگان گيرشان هميشه فرار ميكنند. مثلاً با گفتن اينكه گرگ به گلهشان زدهاست، حاس آنان را پرت ميكنند و ميگريزند. وقتي لپركاني از دست آدم فرار ميكند امكان ندارد دوباره بتوان آنرا گرفت.
دورْف(Dwarf)
از شخصيتهاي افسانهاي جن و پري اروپايي هستند كه در ايران به اسم كوتولهها معروفند. دورفها معمولاً بد اخلاق و جوشياند و كوچكترين چيزي به آنها بر ميخورد. اما در عوض، با دوستانشان بسيار صادق و دستودل بازند. دورفها كوتاه قدند و در كوهستان يا در معادن زندگي ميكنند. از انسانها باهوشترند و موجوداتي كوشا به شمار ميآيند و در معادنشان اسلحه و زرهي جادويي و زيبايي ميسازند.
انواع مختلف دورف وجود دارد: دورفهاي سياه بسيار بداخلاقند و معمولاً با انسانها ميانهي خوبي ندارند. دورفهاي قهوهاي به نسبت خوش اخلاقترند و با انسانها برخورد دوستانهتري دارند. با وجود اين، هنوز جز موجودات خبيث داستانها به شمار ميروند و در دل بعضي از داستانها بچهها را براي كار در معادنشان ميدزدند. دورف هاي قهوهاي، كلاههايي دارند ككه با بر سر گذاشتن آنها غيب ميشوند. اگر انساني موفق شود يكي از اين كلاهها را به دست بياورد، قدرت و ثروت آن دورف را صاحب ميشود. دورفهاي سفيد از بقيه خوش اخلاقترند. آنها هم در كوهستان و معادن زندگي ميكنند و چيزهاي فوقالعادهاي مي سازند. در بهار، جرئتي به خودشان ميدهند و روي زمين ميآيند و شبها را به پايكوبي ميگذرانند. انسانها صداي موسيقي آنها را ميشنوند. اما تا به حال كسي نتوانسته است آن ها را ببيند. معتقدند كه دورفهاي سفيد در مقابل اعمال نيك به انسان پاداش ميدهند.
دورفها اصلاً از آفتاب خوششان نميآيد. آ»ها موجودات كوچكي اند و حداكثر رشدشان از قد يك بچهي انسان بلندتر نميشود. با وجود اين، صورتشان مثل آدمها پير، پر از چين و چروك است و ريشهاي بند دارند و قوزياند. عمري طولاني دارند و به همين دليل، به داشتن معلومات فراوان و درايت معروفند. نصيحتهاي شان ارزش زيادي دارد و هميشه كارساز است. اگر انساني به يك دورف كمك كند، در عوض پاداش خوبي از كنجينهي او مي برد. اما اگر به طور غيرمعمول و با دوز و كلك به آن دست پيدا كند، نميتواند از آنبهرهاي ببرد؛ چون يا تمام آنگنج به برگهاي خشك تبديل ميشود يا اتفاقهاي ناگواري براي او ميافتد. يكي از افسانههاي معروفي كه دورفها در آننقش دارند، سفيد برفي و هفت كوتولهاست.
گابلين (Goblin)
از جنهاي بسيار شرور اروپايي است. گابلين در بسياري از داستانهاي فولكلور غربي، به ويژه داستانهاي فرانسوي و انگليسي وجود دارد. گابلينها معمولاً جثهاي كوچك و بي تناسب دارند. آنها شبها به خانهها خسارت ميزنند و خرابي به بار ميآوردن. براي مقلا، ظرف ها را ميشكنند يا به ديوارها ميكوبند.
گابلين ها در فرهنگ غربي، معادل همان "لولوخورخوره"ي ما هستند كه با نامشان بچهها را ميترسانند. در بعضي از داستانها هم آنها را به صورت جنهاي خانه داري ميبينيم كه در كارهاي خانه به انسانها كمك ميكنند يا هنگامي كه بچهها كارهاي خوب ميكنند، به آنان جايزه ميدهند و هنگامي كه نافرماني ميكنند، آنان را مجازات ميكنند. براي اين كه گابلينها رفتار دوستانهاي داشته باشند بايد به آنها غذا و شير داد، دذر صورتي كه به آنها توهين شود، به دشمنان آزار دهنده و دردسر آفريني تبديل ميشوند.
گنوم(Genom)
موجودياست زيرزميني، مثل دورفها و گابلينها. گنومها كه از عنصر خاك به وجود آمدهاند و مانند ماهي كه در آب حركت ميكند يا انسانكه در هوا، آنها هم اين توانايي را دارند كه در زمين حركت كنند و از بين آن بگذرند.
گرملين(Gremlin)
از شخصيتهاي مودي و جديد افسانهها هستند. به آنها در ايران، جن ماشين ميگويند. از اين موجودات كوچكاندام، نخستين بار افراد نيروي هوايي در جنگ جهاني اول نام بردند. اما در جنگ جهاني دوم به طور كامل شناخته شدند. گرملين ها با دستكاري و خراب كردن دستگاهها و ابزار انسانها آنان را به ستوه ميآورند. به اين ترتيب كه در حساس ترين لحظات، با شل كردن پيچها و مسدود كردن مسير لولهها، در كارها اخلال و بينظمي به وجود ميآورند. قد آنها بين 15 تا 50 سانتي متر متغير است. اما عليرغم جثهي كوچكشانبال ندارند و براي پرواز مجبورند سوار هواپيماها شوند. معتقديند كه به همين خاطر است كه گاهي اوقات هواپيماها ناگهان خراب ميشوند و سقوط ميكنند.
ترول(Troll)
از هيولاهاي افسانههاي اسكانديناوي هستند. بسيار قوي و غول پيكرند. انها از دشمنان سرسخت انسانهايند، اما هميشه در افسانهها از قهرمانان اسناني، هنگامي كه ميخواهند گنجشان را به دست آورند و يا انساني كه اسير آنان است نجات دهند، شكست ميخورند. در كل، ترولها موجوداتي كمشعورند؛ به همين دليل، موجودي ضعيفتر، به راحتي و فقط با كمي زيركي ميتواند آنها را شكست دهد. بزرگترين ضعفشان، ناتواني در برابرنور خورشيد است؛ به طوري كه اگر پيش از آغاز روز به سرعت به خانهشان در كوهستان برنگردند، به سنگ تبديل ميشوند يا ميسوزند. در افسانههاي پريان، ترولها معمولاً در زير پلها پنهان ميشوند و اگر كسي بخواهد از روي پل بگذرد، از او درخواست چيزي با ارزش (اغلب، جان اورا) ميكنند. آنها هميشه در داستانها موجوداتي زشت و كريهاند. افسانه ي "جك و لوبياي سحرآميز" يا "سه بزغاله" را ميتوان در اين مورد مثال زد.
اِلف(Elf)
در آلمان به همهي موجودات ماوراءالطبيعه اِلف ميگفتند و در فرهنگ انگلوساكسون(انگليس كهن)، در كل براي پريان اين نام را به كار ميبردند. اما كمكم كه فرهنگ قومي موجودات فراطبيعي پيشرفت كرد و گسترش يافت و موجودات متنوعتري با آنها اضافه شد، اين اسم به گونهاي از جن و پري تعلق گرفت كه شكلي انساني با شمايلي ظريف و زيبا دارد. در بعضي فرهنگها اِلفهاي مذكر، زشت و چاق و كوتاهاند، اما الفهاي مونث دستكم از روبرو جذاب و قشنگاند و انسانهاي مرد را ميفريبند. هر الف مونث، از پشت مثل درختي صاعقه خورده تو خالي است و دم بلندي مثل دم گاو دارد.
الفها معمولا موجوداتي دمدمي مزاج و شوهاند. شوخيهاي بيمورد آنها اغلب، مريض كردن آدمها يا بيقوارهكردن و از شكل انداختن آنهاست.
دِدِنانها(De danan)
نژادي از انسانكه در تاريخ افسانهاي ايرلند باستان و اسطورههاي سِلتيك، گفته ميشود از نوادگان خداي "دنو" به شمار ميآيند. در اين اسطورهها گفته ميشود كه ايناسنانها را به خاطر اينكه باهوش و با ذكاوت بودند از بهشت(هِوِن) راندهاند. بعضي معتقدند آنها با كشتي از شرق به ايرلند آمده اند. در هر دوحالت، در قرن پانزدهپيش از ميلاد در هوايي مه گرفته وارد ايرلند ميشوند و فومورينها را كه ساكن آنجا بودند، شكستميدهند. آنها موجوداتي بلند، قوي و زيبا بودند. ميتوانستند جادو كنند، شكار كنند و شعر بگويند.
معبر غولها(Giant's Causeway)
اين ستونهاي شش ضلعي منظم شگفتانگيز در شمال ايرلند واقع شدهاند. بلندي آنها حدود 6 متر است و از سردشدن سريع گدازههاي اتشفشاني به محض برخورد با آب دريا به وجود آمدهاند. گفته ميشود كه معبر غولها را نژادي از غولها كه در صدد بودند جادهاي در درياي ايرلند بكشند، ساختهاندو اما بين كارگران نزاع در ميگيرد- كه اين ماجرا چندان هم در بين غولها عجيب نيست- و كار ناتمام باقي ميماند.
بد نيست در ابتدا شخصيتهايي كه در كتاب با آنها روبهرو خواهيد شد را به شما معرفي كنم. اينها تعدادي از شخصيتهاي داستانهاي جن و پرياند كه بارها در افسانههاي اروپايي با آنها برخورد كردهايد؛ مثل رامپل آب زير كار، اِلفها، كفشدوز و ...
لِپركان(Leprechaun)
از شخصيتهاي شرور افسانههاي جن و پري ايرلندي هستند. لپركانها معمولاً لباسهايي سبزرنگ با كلاه قرمز و پيشبند چرمي ميپوشند. لپركانها مالك گنجهايي مدفوناند و اگر آدميزادي آن ها را دستگير كند، ميتواند به راحتي مجبورشان كند تا جاي گنج را بگويند. گرچه لپركانها زيركاند و با گول زدن گروگان گيرشان هميشه فرار ميكنند. مثلاً با گفتن اينكه گرگ به گلهشان زدهاست، حاس آنان را پرت ميكنند و ميگريزند. وقتي لپركاني از دست آدم فرار ميكند امكان ندارد دوباره بتوان آنرا گرفت.
دورْف(Dwarf)
از شخصيتهاي افسانهاي جن و پري اروپايي هستند كه در ايران به اسم كوتولهها معروفند. دورفها معمولاً بد اخلاق و جوشياند و كوچكترين چيزي به آنها بر ميخورد. اما در عوض، با دوستانشان بسيار صادق و دستودل بازند. دورفها كوتاه قدند و در كوهستان يا در معادن زندگي ميكنند. از انسانها باهوشترند و موجوداتي كوشا به شمار ميآيند و در معادنشان اسلحه و زرهي جادويي و زيبايي ميسازند.
انواع مختلف دورف وجود دارد: دورفهاي سياه بسيار بداخلاقند و معمولاً با انسانها ميانهي خوبي ندارند. دورفهاي قهوهاي به نسبت خوش اخلاقترند و با انسانها برخورد دوستانهتري دارند. با وجود اين، هنوز جز موجودات خبيث داستانها به شمار ميروند و در دل بعضي از داستانها بچهها را براي كار در معادنشان ميدزدند. دورف هاي قهوهاي، كلاههايي دارند ككه با بر سر گذاشتن آنها غيب ميشوند. اگر انساني موفق شود يكي از اين كلاهها را به دست بياورد، قدرت و ثروت آن دورف را صاحب ميشود. دورفهاي سفيد از بقيه خوش اخلاقترند. آنها هم در كوهستان و معادن زندگي ميكنند و چيزهاي فوقالعادهاي مي سازند. در بهار، جرئتي به خودشان ميدهند و روي زمين ميآيند و شبها را به پايكوبي ميگذرانند. انسانها صداي موسيقي آنها را ميشنوند. اما تا به حال كسي نتوانسته است آن ها را ببيند. معتقدند كه دورفهاي سفيد در مقابل اعمال نيك به انسان پاداش ميدهند.
دورفها اصلاً از آفتاب خوششان نميآيد. آ»ها موجودات كوچكي اند و حداكثر رشدشان از قد يك بچهي انسان بلندتر نميشود. با وجود اين، صورتشان مثل آدمها پير، پر از چين و چروك است و ريشهاي بند دارند و قوزياند. عمري طولاني دارند و به همين دليل، به داشتن معلومات فراوان و درايت معروفند. نصيحتهاي شان ارزش زيادي دارد و هميشه كارساز است. اگر انساني به يك دورف كمك كند، در عوض پاداش خوبي از كنجينهي او مي برد. اما اگر به طور غيرمعمول و با دوز و كلك به آن دست پيدا كند، نميتواند از آنبهرهاي ببرد؛ چون يا تمام آنگنج به برگهاي خشك تبديل ميشود يا اتفاقهاي ناگواري براي او ميافتد. يكي از افسانههاي معروفي كه دورفها در آننقش دارند، سفيد برفي و هفت كوتولهاست.
گابلين (Goblin)
از جنهاي بسيار شرور اروپايي است. گابلين در بسياري از داستانهاي فولكلور غربي، به ويژه داستانهاي فرانسوي و انگليسي وجود دارد. گابلينها معمولاً جثهاي كوچك و بي تناسب دارند. آنها شبها به خانهها خسارت ميزنند و خرابي به بار ميآوردن. براي مقلا، ظرف ها را ميشكنند يا به ديوارها ميكوبند.
گابلين ها در فرهنگ غربي، معادل همان "لولوخورخوره"ي ما هستند كه با نامشان بچهها را ميترسانند. در بعضي از داستانها هم آنها را به صورت جنهاي خانه داري ميبينيم كه در كارهاي خانه به انسانها كمك ميكنند يا هنگامي كه بچهها كارهاي خوب ميكنند، به آنان جايزه ميدهند و هنگامي كه نافرماني ميكنند، آنان را مجازات ميكنند. براي اين كه گابلينها رفتار دوستانهاي داشته باشند بايد به آنها غذا و شير داد، دذر صورتي كه به آنها توهين شود، به دشمنان آزار دهنده و دردسر آفريني تبديل ميشوند.
گنوم(Genom)
موجودياست زيرزميني، مثل دورفها و گابلينها. گنومها كه از عنصر خاك به وجود آمدهاند و مانند ماهي كه در آب حركت ميكند يا انسانكه در هوا، آنها هم اين توانايي را دارند كه در زمين حركت كنند و از بين آن بگذرند.
گرملين(Gremlin)
از شخصيتهاي مودي و جديد افسانهها هستند. به آنها در ايران، جن ماشين ميگويند. از اين موجودات كوچكاندام، نخستين بار افراد نيروي هوايي در جنگ جهاني اول نام بردند. اما در جنگ جهاني دوم به طور كامل شناخته شدند. گرملين ها با دستكاري و خراب كردن دستگاهها و ابزار انسانها آنان را به ستوه ميآورند. به اين ترتيب كه در حساس ترين لحظات، با شل كردن پيچها و مسدود كردن مسير لولهها، در كارها اخلال و بينظمي به وجود ميآورند. قد آنها بين 15 تا 50 سانتي متر متغير است. اما عليرغم جثهي كوچكشانبال ندارند و براي پرواز مجبورند سوار هواپيماها شوند. معتقديند كه به همين خاطر است كه گاهي اوقات هواپيماها ناگهان خراب ميشوند و سقوط ميكنند.
ترول(Troll)
از هيولاهاي افسانههاي اسكانديناوي هستند. بسيار قوي و غول پيكرند. انها از دشمنان سرسخت انسانهايند، اما هميشه در افسانهها از قهرمانان اسناني، هنگامي كه ميخواهند گنجشان را به دست آورند و يا انساني كه اسير آنان است نجات دهند، شكست ميخورند. در كل، ترولها موجوداتي كمشعورند؛ به همين دليل، موجودي ضعيفتر، به راحتي و فقط با كمي زيركي ميتواند آنها را شكست دهد. بزرگترين ضعفشان، ناتواني در برابرنور خورشيد است؛ به طوري كه اگر پيش از آغاز روز به سرعت به خانهشان در كوهستان برنگردند، به سنگ تبديل ميشوند يا ميسوزند. در افسانههاي پريان، ترولها معمولاً در زير پلها پنهان ميشوند و اگر كسي بخواهد از روي پل بگذرد، از او درخواست چيزي با ارزش (اغلب، جان اورا) ميكنند. آنها هميشه در داستانها موجوداتي زشت و كريهاند. افسانه ي "جك و لوبياي سحرآميز" يا "سه بزغاله" را ميتوان در اين مورد مثال زد.
اِلف(Elf)
در آلمان به همهي موجودات ماوراءالطبيعه اِلف ميگفتند و در فرهنگ انگلوساكسون(انگليس كهن)، در كل براي پريان اين نام را به كار ميبردند. اما كمكم كه فرهنگ قومي موجودات فراطبيعي پيشرفت كرد و گسترش يافت و موجودات متنوعتري با آنها اضافه شد، اين اسم به گونهاي از جن و پري تعلق گرفت كه شكلي انساني با شمايلي ظريف و زيبا دارد. در بعضي فرهنگها اِلفهاي مذكر، زشت و چاق و كوتاهاند، اما الفهاي مونث دستكم از روبرو جذاب و قشنگاند و انسانهاي مرد را ميفريبند. هر الف مونث، از پشت مثل درختي صاعقه خورده تو خالي است و دم بلندي مثل دم گاو دارد.
الفها معمولا موجوداتي دمدمي مزاج و شوهاند. شوخيهاي بيمورد آنها اغلب، مريض كردن آدمها يا بيقوارهكردن و از شكل انداختن آنهاست.
دِدِنانها(De danan)
نژادي از انسانكه در تاريخ افسانهاي ايرلند باستان و اسطورههاي سِلتيك، گفته ميشود از نوادگان خداي "دنو" به شمار ميآيند. در اين اسطورهها گفته ميشود كه ايناسنانها را به خاطر اينكه باهوش و با ذكاوت بودند از بهشت(هِوِن) راندهاند. بعضي معتقدند آنها با كشتي از شرق به ايرلند آمده اند. در هر دوحالت، در قرن پانزدهپيش از ميلاد در هوايي مه گرفته وارد ايرلند ميشوند و فومورينها را كه ساكن آنجا بودند، شكستميدهند. آنها موجوداتي بلند، قوي و زيبا بودند. ميتوانستند جادو كنند، شكار كنند و شعر بگويند.
معبر غولها(Giant's Causeway)
اين ستونهاي شش ضلعي منظم شگفتانگيز در شمال ايرلند واقع شدهاند. بلندي آنها حدود 6 متر است و از سردشدن سريع گدازههاي اتشفشاني به محض برخورد با آب دريا به وجود آمدهاند. گفته ميشود كه معبر غولها را نژادي از غولها كه در صدد بودند جادهاي در درياي ايرلند بكشند، ساختهاندو اما بين كارگران نزاع در ميگيرد- كه اين ماجرا چندان هم در بين غولها عجيب نيست- و كار ناتمام باقي ميماند.