هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: تـئوری‌ها و استدلال حوادث

اسنیپ فداکارترین فرد در کتاب های هری پاتر


برای اینکه مفهوم عنوان بالا را بهتر درک کنید لازم است که تا اخر این مقاله را بخوانید.من برای شناخت بهتر اسنیپ از دوران بچگیش شروع میکنم.

از مطالبی که ما در کتاب ها در مورد اسنیپ متوجه شدیم این بوده که سیوروس اسنیپ پسر یک ساحره به نام ایلین پرنس و یکه موگل به اسم توبیاس اسنیپ بوده که خانواده فقیری بودن در یک محله مشنگ نشین که جای کثیفی هم بوده.در ظاهر ماجرا این دو از رابطه خوبی برخوردار نبودن و مشکلاتی داشتن و اسنیپ هم از صدمات اون مشکلات بی نصیب نبوده.اسنیپ بچه ای زیرک،باهوش، کمی فضول و درعین حال منزوی بوده. در حالیکه وقتی به هاگوارتز رفت در اونجا از محبوبیت زیادی برخوردار نشد.سیریوس بلک(کتاب جام اتش،ترجمه اسلامیه،بازگشت پانمدی،صفحه های 614 و615)خطاب به هری میگه:..من وقتی فهمیدم اسنیپ توی هاگوارتز تدریس میکنه تعجب کردم که چطور دامبلدور اونو استخدام کرده.اسنیپ همیشه عاشق جادوی سیاه بوده و همه مدرسه هم اینو میدونستن.نمیدونین چه بچه حقه بازی بود...

و دوباره ادامه میده:وقتی اسنیپ تازه به این مدرسه اومده بود بیشتر از خیلی از بچه های سال هفتمی طلسم و جادو بلد بود. اون توی یکی از دار و دسته های اسلایترین بود که بعدا همشون مرگ خوار شدن.
و بعد سیریوس شروع میکنه به شمردن و نام بردن دوستان اسنیپ و کمی در مورد سرنوشت اونا صحبت میکنه و اینکه بعضی از اونا کمی قبل از سقوط لرد سیاه به دست کاراگاهان کشته شدن و بقیه هم همشون متهم شناخته شدن به غیر از اسنیپ به علاوه چند نفر دیگه.سیریوس حتی در مورد اسنیپ اضافه میکنه"اون حتی به طرفداری از لرد سیاه هم متهم نشد"و در جای دیگه ای میگه اگه اسنیپ با ولدمورت همکاری کرده بود دامبلدور هیچ وقت بهش اجازه نمیداد تو هاگوارتز تدریس کنه"

از جملات بالا میفهمیم که اسنیپ در دورانی که در هاگوارتز تحصیل میکرده عضو گروهی بوده که همشون مرگ خوارو متهم به اون شدن ولی اسنیپ از اون اتهام تبرئه میشه.که از نتایج اعتماد دامبلدور به اسنیپ بوده.در جای دیگه ای اشاره شد که اسنیپ از همه هم سن و سال هایش بیشتر ورد و طلسم بلد بوده که این حاکی از هوش زیاد اسنیپ و زیرکی اون بوده.در همون سال ها که اسنیپ در هاگوارتز درس میخونده مورد ازار و اذیت گروهی که عبارت بودن از جیمز پاتر، سیریوس بلک،ریموس لوپین و پیتر پتی گرو قرار میگرفته.این افراد به دلیل نا معلومی که جیمز پاتر(کتاب محفل ققنوس،بدترین خاطره اسنیپ،صفحه 80)فقط در مورد اینکه چرا اسنیپ رو اذیت میکنه به لیلی پاتر میگه:خب راستش همین که وجود داره کافیه دیگه نمیدونم متوجه منظورم میشی یا نه...

در این جا به دلیل اصلی ازار و اذیت اسنیپ اشاره نشده و از ظاهر امر پیداست که اونا فقط اسنیپ رو به دلیل حضورش اذیت میکردن.در همون سال ها سیریوس بلک به علت حس فضولی اسنیپ اونو به تونل زیر بید کتک زن میفرسته که میتونست منجر به کشته شدن اسنیپ بشه ولی جیمز پاتر در اخرین لحظات جون اسنیپ رو نجات داد و باعث شد کینه ای که اسنیپ به جیمز و دوستانش داشته بیشتر بشه.سال های بد با همه خاطرات بدش از دورانی که اسنیپ در کنار خانواده اش بود تا ازار و اذیت های بچه های مدرسه همگی واسه اسنیپ گذشت ودر سال 1991 هری پاتر پسر جیمز پاتر ، کسی که اسنیپ ازش متنفر بود پا به مدرسه گذاشت.البته هری همین جوری دست خالی به هاگوارتز نیومد. اون مشهور شده بود و همه جادوگران و ساحرانی که با لرد سیاه دشمنی داشتن هری رو دوست داشتن و طرفدار اون بودن.که همه اینا با عث شد تا نفرت اسنیپ به هری (که من کاملا بهش حق میدم)بیشتر و بیشتر بشه.و اینکه اسنیپ به یکی از منفورترین معلم های هاگوارتز برای هری تبدیل بشه و فرصتی باشه تا اسنیپ اون ازار و اذیتی که روزی پدر هری سر اون اورد،سر هری بیاره.اسنیپ نیز این کارو کرد ولی نه با اون شدتی که جیمز با اون کرد.یه چیزی مانع اون میشد که اسنیپ از نفرتش سو استفاده کنه و همیشه تا به یه حدی هری رو ازار میداد.اما همون اسنیپی که از هری بدش میومد،جون هری رو در اولین سال ورود هری به هاگوارتز نجات داد. وتنها کسی بود که به کوییرل شک کرد و تا حد توان نذاشت که دست کوییرل به سنگ جادو برسه،چه مسئله ای باعث شده بود تا اسنیپی که به نظر خیلی ها فقط به فکر خودشه و جاه طلبه بیاد و جون هری رو نجات بده و به فیلچ خبر بده هر وقت کسی رو دید که در شب کار مشکوکی انجام میده بیاد و به اسنیپ اطلاع بده و نذاره که این اسنیپ جاه طلب شب رو با ارامش بخوابه.4 سال از ورود هری به هاگوارتز گذشت و اسنیپ هم نفرت خودش رو به هری بشتر نشون داد تا جایی که چیزی نمونده بود سیریوس بلک ،پدر خونده هری رو به دیوانه سازها تحویل بده.در سال چهارم وقتی(تخم طلا و چشم سحر امیز)اسنیپ داشت دنبال هری میگشت،مودی به اسنیپ گفت که من حاضرم به دامبلدور بگم که تو چقدر زود یاد این پسره افتادی.
و اسنیپ هم بعد از مدتی جواب داد:همه اینا بخاطر خودشه.

به نظر من اسنیپ اگه تو عمرش یه کلمه با صداقت گفته باشه اونم همین جمله بالاست.در سال چهارم(فصل قدح اندیشه)هری کارکاروف رو توی قدح اندیشه میبینه که ادعا میکرد اسنیپ مرگ خواره و داشت علیه اون شهادت میداد.اما دامبلدور از اسنیپ حمایت میکنه و در کمال ارامش میگه:من قبلا درباره این موضوع در محکمه شهادت داده ام.سیوروس اسنیپ مرگ خوار بود اما قبل از سقوط ولدمورت به ما پیوست و جاسوس ما شد.با این کار جون خودش رو به خطر انداخت.اما در حال حاضر اگه من مرگ خوار باشم اونم مرگ خواره.
در جملات بالا دامبلدور صراحتا اعتماد خودش رو به اسنیپ نشون داده.وقتی هری از دامبلدور سوال کرد چرا به اسنیپ اعتماد داره.دامبلدور جواب داد:هری.این چیزیه که فقط بین من و پروفسور اسنیپه.

اینکه چرا دامبلدور نمیخواست دلیل اعتمادش به اسنیپ رو بگه تا اونجا معلوم نیست.در همون فصل نیز(صفحه 691)میبینیم که قبلا اسنیپ به دامبلدر گزارش داده:داره برمیگرده..مال کارکاروف هم داره بر میگرده..از همیشه واضح تر و پر رنگ تر شده..
به نظر من اگه اسنیپ یه خائن باشه دلیلی نداره که بره پیش دشمنش و این گزارشو بده و بگه که ارباب سابقش در حال برگشتنه.اونم به کسی که لرد سیاه تنها از او میترسید.در اواخر کتاب وقتی لرد سیاه دوباره برمیگرده،خطاب به مرگ خوارانش درباره اون فاصله خالی میگه:اینجا هم 6 نفر غایبند..سه نفرشون در راه خدمت به من مرده ن .یکیشون ترسو و بزدل بوده و نیومده...که سزای عملشو میبینه.یکیشونم هست که مطمئنم دیگه پیش ما نمیاد..اونم کشته میشه.

بر طبق شواهدات و مصاحبه هایی که خود رولینگ بعدا اعلام کرد معلوم شد که این اخرین شخصیت اسنیپ بوده .لرد سیاه اونقدر از خدمات اسنیپ نسبت به دامبلدور دیده بود که اعتمادش رو نسبت به اون از دست داده بود.ولی بعدا معلوم شد که لرد سیاه اشتباه میکنه و اسنیپ به سمت اون برگشت.که این ثابت میکنه لرد سیاه هنوز اسنیپ رو نشناخته و از کجا معلوم شاید دوباره هم در مورد اون اشتباه کرده باشه.

در فصل جدایی راه ها (صفحه 812)اسنیپ ساعد دست چپش رو به فاج نشون میده و توضیحاتی در مورد اون علامت و طرز کارش برای فاج میده.که این مسئله که اگه اسنیپ خائن باشه واسه من خیلی عجیبه که چرا باید همچین کاری بکنه.در صفحه بعد وقتی اسنیپ به حضور سیریوس اعتراض میکنه، دامبلدور جواب میده:اون به دعوت من به اینجا اومده.درست مثل خودت سیوروس.من به هردوی شما اعتماد دارم.
در صفحه 816 میبینیم که دامبلدور به اسنیپ میگه:سیوروس میدونی که ازت میخوام چی کار بکنی؟اگه حاضری...اگه امادگی داری...
و اسنیپ جواب میده":من اماده ام"در حالیکه چهره اش رنگ پریده تر از همیشه شده بود و در چشم های سیاه و بی روحش برق عجیبی وجود داشت.

جملات بالا باز اعتماد دامبلدور به اسنیپ رو نشون میده.و همین طور اطاعت بی چون و جرای اسنیپ از دامبلدور رو.

سال پنجم تحصیل هری در هاگوارتز شروع میشه و پس از گذشت چند ماه اسنیپ از طرف دامبلدور این وظیفه رو پیدا میکنه که به هری چفت شدگی(اکلامنسی) رو یاد بده.به کسی که ازش متنفر بود.در همون زمان لرد سیاه به دنبال کوچکترین فرصتی میگشت تا تا هری رو به سازمان اسرار بکشونه و حالا هری زیر دست یکی از مرگ خواراشه.حالا به دیالوگ هایی که بین اسنیپ و هری ردو بدل میشه باید توجه کنید(کتاب محفل ققنوس چفت شدگی)در ابتدا هری سوالاتی درباره اینکه چرا باید چفت شدگی رو یاد بگیره میپرسه و اسنیپ هم توضیحاتی میده و دست اخر برای اموزش دادن به هری دست به کار میشه.چند تا از دیالوگ هایی که اسنیپ گفته:(325)خب برای اولین بار اونقدر ها هم بد نبود .ممکن بود بدتر از این باشه.اخرش تونستی جلوی منو بگیری.هرچند که با داد و فریاد انرژیتو حروم کردی.باید متمرکز باقی بمونی.اگر با مغزت منو پس بزنی دیگه لازم نیست به چوبدستی متوسل بشی.
و در جای دیگه ای میگه(326):پاشو!پاشو!تو سعی نمی کنی،هیچ تلاشی از خودت نشون نمیدی،داری اجازه میدی به خاطراتی که ازشون میترسی دست پیدا کنم،داری نقطه ضعف به دستم میدی!

وقتی هری بهش جواب میده:"در این لحظه این کار برام خیلی سخته"اسنیپ با خشونت جواب میده:پس بدون شکار خوبی برای لرد سیاه هستی!اون احمق هایی که قلبشون کف دستشونه و نمیتونن احساساتشونو کنترل کنن،اونایی که در احساسات غم انگیزشون غوطه میخورندو اجازه میدن دیگران به این راحتی به خشمشون بیارن...به عبارت دیگه،ادم های ضعیف..در مقابل قدرت اون دوام نمیارن !اون مثل اب خوردن میتونه به مغز تو نفوذ کنه،پاتر!
و زمانیکه هری جواب میده:"من ضعیف نیستم"اسنیپ ادامه میده:پس ثابت کن!بر خودت مسلط باش!خشمتو کنترل کن!به ذهنت نظم وترتیب بده!دوباره امتحان میکنیم!...
جملات بالا نشان مده که اسنیپ واقعا از ته دل میخواد هری چفت شدگی رو یاد بگیره و اگه خوب به مفهوم جملات دقت کنید متوجه میشید که دلسوزانه هم هست.حالا شاید اسنیپ بد برخورد میکرده که اون هم به خاطر کارهایی که در گذشته با اسنیپ شده کاملا منطقیه.حالا توجه شمارا به مهم ترین حرف اسنیپ تو این فصل جلب میکنم.(328)هری به اسنیپ میگه اون دری که در خواب هام میبینم به سازمان اسرار میرسه و من فکر میکنم ولدمورت یه چیزی رو میخواد که...
بعد از مدتی اسنیپ جواب میده:پاتر،توی سازمان اسرار خیلی چیزها هست که یکی دو تاشو درک میکنی اما هیچکدومشون به تو ارتباطی نداره.متوجه منظورم شدی؟

راستش برای من خیلی عجیبه که یکی از مرگ خوار های لرد سیاه بیاد و یه همچین حرفی به هری بزنه.اونم در زمانیکه لرد سیاه در به در به دنبال راهی میگرده تا هری رو به سازمان اسرار بکشونه.اون وقت اسنیپ به جای اینکه بیاد هری رو نسبت به رفتن به سازمان اسرار ترغیب کنه همچین جمله ای رو میگه.به نظر من اسنیپ تو این جا ثابت کرد که دوست نداره جون هری به خطر بیفته.در اواخر کتاب محفل ققنوس هم به گفته دامبلدور(پیشگویی بر باد رفته)این اسنیپ بود که واسه اینکه جلوی رفتن هری به سازمان اسرار رو بگیره کل جنگل ممنوعه رو به دنبال هری گشت و وقتی اونو پیدا نکرد به اعضای محفل ققنوس خبرداد که هری به سازمان اسرار رفته و از سیریوس خواهش کرد که در میدان گریمولد بمونه و به دامبلدور این خبر رو بده.در حالیکه میتونست واسه اینکه جون سیریوس رو به خطر بندازه اونو تشویق به رفتن به سازمان اسرار کنه.این خبری که اسنیپ به محفل ققنوس داد به قیمت نجات جون هری و دوستانش تموم شد چون اعضای محفل درست در اخرین لحظات رسیدن و جون اونا رو نجات دادن.

به کتاب شاهزاده دورگه میرسیم.من در مورد فصل دو چیزی نمیگم چون اسنیپ اونجا نقش بازی کرده.اگه شما چیزهایی که قبلا گفتم رو بخونید وبفهمید به این باور میرسید
در این کتاب معلوم شد که اسنیپ شاهزاده دورگه ست و من فقط به چند نکته اشاره میکنم.(فصل جن های جاسوس 114)هاگرید در مورد گفت و گویی(جرو بحث)که بین اسنیپ و دامبلدور اتفاق افتاده میگه:"خب من فقط شنیدم که اسنیپ می گفت دامبلدور زیادی به خودش حق میده و شاید اون،یعنی اسنیپ نخواد دیگه این کارو بکنه."و در ادامه اضافه میکنه که:"دامبلدور خیلی محکم با اسنیپ صحبت کرد و رک و راست بهش گفت که اون قبول کرده اون کارو بکنه و حالا هم باید کارشو انجام بده.

این جملات نشان میدهد که دامبلدور و اسنیپ نقشه هایی کشیده بودن و اسنیپ نمیخواسته اون هارو دیگه اجرا کنه که دامبلدور اسنیپ رو مجبور میکنه بنا به اینکه قبلا قبول کرده حالا هم باید اونا رو انجام بده.چیز دیگری هم که در اینجا به چشم میخوره اینه که اگه اسنیپ واقعا خائن بود و جاسوس لرد سیاه هیچ وقت نباید پیش دشمنش همچین حرفی بزنه در حالیکه باید خودشو به دامبلدور نزدیک تر کنه.

در طول کتاب هم هری مدام به دامبلدور در مورد اسنیپ هشدار میده ولی دامبلدور با ارامش اون ها رو رد میکنه و میگه من به اسنیپ اعتماد کامل دارم. در اواخر کتاب هم وقتی این راز کشف میشه که این اسنیپ بوده که پیشگویی رو شنیده و به لرد سیاه گزارش داده.دامبلدور در جواب اعتراض هری میگه:(297)تو نمیدونی که پروفسور اسنیپ وقتی فهمید که ولدمورت اون پیگویی رو چطور تفسیر کرده چه قدر پشیمون شد.فکر میکنم در عمرش از هیچ چیزی به اندازه این موضوع پشیمون نشده باشه و به همین دلیل برگشت.

این مطلبی که دامبلدور گفت تا حدود زیادی دلیل اینکه چرا اسنیپ به محفل ققنوس پیوست،دلیل اینکه چرا دامبلدور دلیل اعتمادش رو به اسنیپ نمیگفت ،دلیل اینکه چرا اسنیپ جون هری رو نجات داد و خیر وصلاحش رو میخواست و هیچ وقت نذاشت تمام نفرتش رو به هری نشان دهد را جواب داد.اینکه(به نظر من)اسنیپ به هاگوارتز برگشته بود تا کاری رو که با پدر و مادر هری کرد جبران کنه.شاید به خاطر همین بود که در اوایل سال ششم اون به جای هاگرید پیغام تانکس رو دریافت کرد و به دنبال هری امد.شاید به همین خاطر بود که اسنیپ در اوایل سال دوم اولین کسی بود که از ماجرای پرواز هری و رون با ماشین به هاگوارتز با خبر شد.و شاید به همین خاطر بود که انقدر نسبت به هری سخت گیر بود.

در پایان کتاب ششم وقتی دامبلدور از اسنیپ خواهش می کرد به این دلیل نبود که جون خودش رو نجات بده چون از دامبلدور همچین چیزی بعیده.اون از اسنیپ خواهش کرد تا(به نظر من)طبق نقشه صحنه سازی کنه و جوری نشون بده تا انگار دامبادور رو طلسم کنه و اونو کشته و خودشرو پیش جادوگران خوار و نفرت انگیز کنه و پیش لرد سیاه و مرگ خواران عزیرتر.فقط به خاطر اینکه نقشه به خوبی پیش بره.

حرف اخرم اینه که دامبلدور در 50 سال پیش به تام ریدل(لرد سیاه)مشکوک شد در حالیکه همه از جمله اسلاگهورن و ارماندو دپیت به اینده تام ریدل خوش گمان بودن. دامبلدور به تام ریدل سو ظن داشت و به انها هشدار داد مه به تام ریدل اعتماد نکنن.که بعد ها تام ریدل لرد سیاه شد و معلوم شد که تمام جامعه جادوگری اشتباه میکرده.همه به غیر از دامبلدور.حالا این قضیه برعکس شده و تمام جامعه جادوگری نسبت به اسنیپ مشکوک هستن و اونو قاتل و مرگ خوار میدونن در حالیکه دامبلدور هیچ وقت از اعتمادش نسبت به اسنیپ کاسته نشده و همین طور دامبلدور بعد از اینکه به همراه هری از غار برگشت از هری خواست تا اسنیپ رو پیشش بیاره.دامبلدور با اینکه در اون لحظه ضعیف شده بود و با مرگ فاصله چندانی نداشن به حرف هری که میخواست خانم پامفری رو به جای اسنیپ بیاره اعتنایی نکردو فقط اسنیپ رو میخواست ببینه.حالا اگه ما اسنیپ رو خائن بدونیم پس دامبلدور هم قبول نداشتیم چون اون بهش اعتماد کامل داشت.
قبلی « امپراطوری مرگ هری پاتر و مار آتشین2 فصل 18-2 » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
Jerry
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱ ۲۱:۱۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱ ۲۱:۱۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۱۸
از: اینجا تا شیراز راه درازیست!
پیام: 154
 اسنيپ آخرشه
خيلي خوب بود آفرين
دستت درد نكنه
حرف دل ما (طرفداراي اسنيپ) رو زدي
فقط اضافه ميكنم اسنيپ فداكارترين باهوش ترين زيرك ترين و بهترين شخصيت كتابه

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.