هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: تـئوری‌ها و استدلال حوادث

آلبوس دامبلدور، كارگردان وقايع هري پاتر


بررسي نقش دامبلدور در وقايع سالهاي اول تا ششم هري در مدرسه هاگوارتز
به نام مهندس جهان خب حالا اگر با یک دید کلان به قضیه بنگریم میبینیم که شاید کل قضایا و یا کل اتفاقات این 6 کتاب و رویاروئیهای مستقیم هری با ولدمورت نقشه های دامبلدور بوده است تا شاید طبق پیش بینی/هری بتواند ولدمورت را نابود کند و یا احتمال بسیار محتمل تر همان چیزی است که در کتاب یک از قول هری گفته شده و منم ان را در توضیح کتاب یک گذاشته ام یعنی اینکه اگر اینطور فرض کنیم که دامبلدور میدانسته است هری با وجود سن کم و مهارت بسیار بسیار کمترش نسبت به ولدمورت نمیتواند او را از پای دربیاورد پس حداقل این رویاروئیها میتوانسته است تجربه و اموزشهائی بس بزرگ و به حد توصیف ناشدنی مفید برای رویاروئیهای بعدی هری و ولدمورت باشد. اگر با این دید به این 6 کتاب و همینطور کتاب بعدی نگاه کنیم قضایا خیلی جالب میشود/چون خیلی از عملها یا عکس العملهای دامیل/اسنیپ و سایر طرفداران دامبلدور نقش بازی کردنی برای رسیدن به همین هدف بوده است. به عنوان مثال موقعیتهائی را مجسم کنید که هری دارد به دامبل و هاگرید اصرار میکند که اسنیپ طرفدار ولدمورت است ولی از هری اصرار از انها انکار چرا که انها خودشان اسنیپ را ستون پنجمی در بین طرفداران ولدمورت قرار داده اند. یا موقعیتی را تجسم کنید که هری و رون و هرمیون در کتاب یک سعی دارند که مک گونگال را قانع کنند که سنگ کیمیا در خطر است ولی اون توجه زیادی نمیکنه و تازه بعد از اینکه انها به سرعت از او دور میشوند که خب واضح و مبرهن است که دارند به سوی سنگ میروند او هیچ عکس العملی برای متوقف کردن انها نمیکند!!! موقعیتی دیگر:هاگرید در جلوی هری و هرمیون و رون از دهانش میپرد که به شخص ناشناسی در کافه گفته است که چگونه میشود با اهنگ زدن سگ سه سر را رام کرد و به خواب برد و در برابر این حرف او اون سه تن به سرعت از او دور میشوند در حالی که هاگرید سعی نمیکند مانع انها شود!!!در حالی که میداند با گفتن اینکه چطور میشود سگ را به خواب برد به انها ممکن است از این حربه استفاده کنند و از سگ عبور کنند/ واین ممکن است خیلی برایشان خطرناک باشد!!!حد اقل هاگرید میتوانست به دامبل یا مک گونگال بگوید که این حرف را به هری و.. گفته است تا دامبل و..مانع انها شوند!!! حالا بگذارید یک بار با هم مرور کنیم: کتاب یک: دامبلدور با همکاری اسنیپ که نقش مهمی در فریب دادن کوئیرل به عهده دارد رویاروئی هری با ولدمورت را مسجل میکند. مثال عینی از خود کتاب: فصل 17_هرمیون خطاب به هری:(وقتی که هری با هرمیون و رون عد از بستری شدنش در بیمارستان به علت درگیری با ولدمورت ملاقات میکند.) وقتی میخواستم بروم تا برای دامبلدور جغد بفرستم کدفعه خودش پیداش شد و امد دنبال تو! ******************* رون خطاب به هری: به نظرت نمیاد که خود دامبلدور میخواسته تو وارد این ماجرا بشی؟اخه خودش شنل نامرئی را برات فرستاد. هرمیون:اگر اینطور باشه...منظورم اینه که...این کار خیلی وحشتناک بود ممکن بود تو کشته بشوی. هری که به فکر فرو رفته بود/گفت: نه بابا.دامبلدور ادم عجیبیه.به نظر من اون میخواسته یه جوری به من فرصت بده.میدونین به نظر من اون کمابیش از همه اتفاقهائی که اینجا میفته خبر داره. من حدس میزنم که اون میدونسته ما چه خیالی داریم و به جای اینکه مانعمون بشه/با یاد دادن چیزهائی که باید میدونستیم کمکمون کرده.پیدا کردن اون اینه اتفاقی نبود.شاید اون پیش خودش فکر کرده که من استحقاق رویاروئی با ولدمورت را دارم. کتاب دو: هری ناخوداگاه دفترچه خاطرات تام ریدل را پیدا میکند و همین مقدمه رویاروئی هری و ولدمورت میشود و چیزی که مدعای من را بیشتر ثابت میکند این است که ققنوس شمشیر گریفندور را برای هری می ارد تا هری بتواند مار را از بین ببرد! به نظر شما ممکن است این کار ققنوس بدون الهام یا بدون اجازه دامبلدور انجام گرفته باشد؟ کتاب چهار: دامبلدور خودش میدانسته است که جام اتش یک رمزتاز است و هری را به سوی ولدمورت سوق خواهد داد/پس با این کار سبب میشود که هری به محلی که پتی گرو در حال انجام مقدمات برای جسم بخشیدن به ولدمورت است رهنمون شود و با این کار سبب تسریع در قدرت گرفتن و بازگشت ولدمورت شود تا او از حالت قبل که میتوانست در بدن انسانهای دیگر نفوذ کند و نمیشد او را کشت خارج شود و مانند انسانهای معمولی دارای جسم شود تا بتوان بعد از نابودی هورکراکسها اورا نابود کرد! (اون چیزی را که هری در کتاب یک گفت هیچ وقت یادمان نرود:به نظر میرسد دامبلدور از همه اتفاقهائی که در اینجا میفتد با خبر است!) یک مثال عینی از خود کتاب:در فصل 17_کتاب 1_انتشارات تندیس/دامبادور به هری میگوید که ولدمورت را نمیشود نابود کرد و فقط میشود دوباره تبدیل به جسم شدنش را به تاخیر انداخت. مدارکی از خود کتاب چهار برای اثبات اینکه دامبلدور در جریان قضایا بوده است. کتاب چهار_فصل سی و چهارم_ص762:(همه کتابهای به کار برده شده در این مقاله متعلق به انتشارات تندیس است) شرح کلی:هری طلسم خلع سلاح را به سوی ولدمورت میفرستد و ولدمورت هم اواکادرا(اجی مجی لا ترجی)را به سوی هری روانه میکند/نور سبز رنگ چوبدستی ولدمورت به نور قرمز رنگ چوبدستی ری برخورد میکند و نورها در هم میپیچد و...: عین متن کتاب:با اینکه فقط یکبار در عمرش ان صدا را شنیده بود ان را شناخت...اواز ققنوس بود... ...احساس میکرد این صدا از درونش به گوش میرسد نه از بیرون..این همان صدائی بود که او را با دامبلدور پیوند میداد و همچون دوستی در گوشش زمزمه میکرد... کتاب پنج: دامبلدور برای امادگی و اموزش بیشتر هری برای رویاروئی با ولدمورت و مرگخوارانش اجازه میدهد هری در تالار اسرار وزارتخانه با انها روبرو شود و جالبیش هم اینجاست که وقتی هری تک و تنها با ولدمورت روبرو میشود و ولدمورت اواکادرا را به سوی او شلیک میکند در اخرین لحظات خود دامبل وارد ماجرا میشود و مانع کشته شدن هری میشود. کتاب شش: حال که دامبلدور به واسطه نقشه های طرح ریزی کرده در کتابهای قبل باعث شده بود هری بیشتر با ولدمورت اشنا شود اینبار خود راسا وارد عمل میشود و اطلاعلتی را که توانسته است از ولدمورت جمع اوری کند در اختیار هری میگذارد تا اخرین مراحل یا حد اقل قسمتهائی دیگر از مراحل اموزشی هری به پایان برسد و دامبلدور بعد از اینکه خیالش از بابت این قضیه اسوده میشود میرود تا اخرین مراحل نقشه خود را پیاده کند و با کشته شدنش توسط اسنیپ به دستور خودش سبب شود اسنیپ بسیار بیشتر به ولدمورت نزدیک شود تا کمکی باشد برای هری.درباره اینکه چرا من فکر میکنم کشته شدن دامبلدور به دست اسنیپ نقشه خودش بوده است باید بگویم که من این چیزی که الان میخوام مطرح کنم چند بار دیگر هم در تایپیکها گفته بودم ولی دوباره میگم: دامبل در اخرین لحظات قبل از مرگش به اسنیپ میگوید خواهش میکنم در حالی که ما میدونیم دامبلدور انسان بزرگی است و از مرگ ترسی ندارد/اگر داشت این خواهش را از مرگخوارهائی که قبل از کشتن اسنیپ انجا بودند و میخواستند او را بکشند میکرد. پس این نشان میدهد که اسنیپ در انجام ماموریتی که دامبل به عهده اش گذاشته بوده است مردد بوده و دامبل با این عبارت خواهش میکنم مجوز کشتنش را به اسنیپ میدهد در واقع میشود گفت که این خواهش میکنم معنائی متفاوت با اون چیزی که اول به ذهن مترتب میشود دارد میشود گفت که این عبارت یا فعل یک فعل یا عبارت معکوس به سبک برره ایها میباشد.
قبلی « هری پاتر و آغاز پایان-فصل33 کارگاه پاتر_ فصل 11 » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
zohreh_perave
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۷/۱۴ ۲۰:۲۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۷/۱۴ ۲۰:۲۲
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۰/۱۸
از: لندن
پیام: 90
 سلام به همه
سلام مستر دالاهوف
مقاله ی جالبی بود ولی با نیاوردن اسم دامبلدور کاملا" از ارزش افتاد
می بخشید ولی مگر شما اسم بزرگان را برای مثال(فقط برای مثال)حضرت محمد (ص) را به طور خلاصه بیان می کنید (قصد توهین به حضرت نیست) ممد می گین
نه چون ایشان شخص والا و بزرگواری بودن دامبلدور هم همینطوره و به نظرم همه قبول دارن که ایشون شخص بزرگ و قابل احترامی هستن (حتی در عالم تخیل)
از شما خواهش می کنم برای ایشون احترام قایل شده وحداقل نام ایشون رو کامل تایپ کنید فکر می کنم خیلی ها با من موافقن ای طور نیست
با تشکر سالی یر بلک
خدا حافظ و موفق باشید

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.