هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی

فهرست مقالات همه

معمولی برجسته مقاله امروز همه
پیش فرض زمان عنوان رای دفعات بازدید نظر ها ترک بک | نزولی صعودی
مقالات بیشتر...
  1. بیرکا نامه - فصل 3
    قسمت سوم***- اوه پدر ساعت چنده ؟ - 49 : 8 دقیقه - اوه بابا اونجارو اون دختره هم از این نامه ها دستشه !- اره درسته پاشو بیرکا .بیرکا ماتیس را هل داد و هردوبه سمت مرد و دختری رفتند که نامه در دست داشتند. ماتیس : اوه ببخشید شما هم برای اون نامه اومدین ؟مرد که موهای بلوند و خوشحالتی داشت گف...
  2. بیرکا نامه فصل4
    قسمت چهارم- اوه مامان ...اینو ببین !- ماتیس ... بیرکا ، اینا چی هستند ؟ قیافه ی ماریا متعجب و در عین حال خشمگین بود . بیرکا با دیدن چهره ی مادرش با انگشت به پدرش اشاره کرد .- بابا گفت اجازه میده من برم مدرسه ....بیرکا با دیدن چهره ی اخم آلود پدرش حرفش را قورت داد.ماریا : ماتیس چی شد ؟ شما...
  3. قدرت نهفته
    قدرت نهفته
  4. جادوگر سیاه
    جادوگرسیاه(مادرم)؟
  5. جنگ خونین
    جنگ خونین
  6. آخرین نبرد - فصل 1
    آخرین نبرد(قسمت اول)سه روزی میشد كه هارولد از جنگ با مشرق برگشته بود و هنوز خستگی اون جنگ توی تنش مونده بود.چندین زخم عمیق روی بازوها و پاهاش بود كه آزارش میداد ولی خیلی جدی نبود. توی اون جنگ با اینكه خیلی خوب جنگیده بودند ولی دشمن تا حدودی به پیروزی رسیده بود.اونا تونسته بودن...
  7. بیرکا نامه - فصل 5
    در انطرف دیوار برروی تابلویی به رنگ ارغوانی نوشته شده بود : 2/1 8 هرسه ی انها اکنون با دهان باز به قطار سرخی که در رو به رویشان بود چشم دوخته بودند درست در روبه روی دیواری که از ان گذشته بودند قطاری زیبا وجود داشت که کاملا سرخ بود و نشانی طلایی که به شکل شاهین بود در جلوی لوکوموتی...
  8. بچه های شهر جادوگران
    شب فرا رسيده است.در گوشه و کنار صداي ناله وحشت زده ي خشني مي آمد.او نوربت کوچولو بود که در روماني از زير دستان چارلي فرار کرده بود.به ياد هگريد بود که چقدر او را دوست داشت .از تاريکي کنار او چيزي بيرون آمد.شخصي شنل پوش که ديگر کمتر کسي او را ميديد.ابرفورث دامبلدور.در کوچه ي کناري...
  9. نام های هری پاتری - قسمت اول
    فصل اول: شروعفصل دوم: دیدار دوباره با دوستان (شاید)وقتی پشت فرمان اتومبیل فراری ام نشسته ام ناگهان به یاد گذشته می افتم. من هری پاتر هنوز زندگی گذشته ام را فراموش نکرده ام. هنوز رون و هرمیون دوستان ساده و پاک دلم را فراموش نکرده ام. هنوز دامبلدور را که رفت و من را در فراق خویش کس...
  10. نامه های هری پاتری - قسمت دوم
    فصل دوم:دیدار با هرمیون-1--------------------------------------------------------------------------قربان نمیخواین بیدار بشین؟با این حرف ماریا پرسیدم:ساعت چنده ماری؟تقریبا نیم ساعت از وقت صبحانتون گذشته آقا.مثل برق از رختخواب نرم خود بلند شدم و گفتم:سریع صبحانه رو حاضر کن دارم میام.وقتی بیرون رفت به سمت روشو...
« 1 (2) 3 4 5 ... 16 »

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.