پرورشگاهروزها و هفتهها میگذشتند و هری يکبار ديگر اين احساس را تجربه میکرد که هرگاه به وقت بيشتری نياز دارد زمان نيز با سرعت بيشتری میگذرد.اکنون ماه نوامبر فرا رسيده بود و همزمان با يخ بستن سطح درياچه وجود هری نيز از نااميدی منجمد میشد.او و رون در زمينهی درسها به طرز ...
سلام،از اينکه درباره ی فصل قبل داستانم تواضع و فروتنی به خرج دادين و تعريف کردين متشکرم اما اين فصل و به خصوص آخراش واقعاً مسخره شده و ازتون خواهش ميکنم مشکلهاشو بگين...م،ش،ک،ل...نه اينکه مثل دفعه ی قبل فقط تعريف کنين البته اين کمال بزرگواريتونو نشون ميده اما خوشحال ميشم اگه ا...
ببخشيد،اين فصل خيلی خوب از آب در نيومد البته حق بدين که فکر باز شدن مدرسه ها خودش باعث ميشه تمرکز آدم به هم بريزه و درنتيجه داستانش مسخره بشه.لطفاً الکی تعريف نکنيد و مشکلهاشو بگين،متشکرم.(درضمن اگه خواستين اسممو بنويسين،بنويسين لينزی و مثل اسم قبلم اسامی به قول طرف بي ناموس...
در ابتدا ذکر ميکنم که همه ی مطالب اين مقاله از سايت veritaserum.com گرفته شده و عده ای از شما که به اين سايت مراجعه کرده ايد مطلب تازه ای نخواهيد ديد. در اين مقاله ليستی از اتفاقاتی که احتمالاً در کتاب هفت رخ خواهد داد نوشته شده(همگی طبق گفته های رولينگ هستند) که بسياری از آنها در قسمت ...
واقعاً ببخشيد اگه سر کارتون گذاشتم...فکرشم نميکردم برای کسی اهميت داشته باشه که بقيه ی فصلهارو ميذارم يا نه.من دربست چاکر همه ی طرفدارهای هری پاترم هستم...بفرماييد اينم بقيه ش(فصل بعد ممکنه خيلی دير بياد،به بزرگی خودتون ببخشين و تا اون موقع از بقيه ی داستانها لذت ببرين)يک اربا...
مدير جديدروز آخر در پناهگاه از خيلی جهات روز خوبی از آب در نيامد.هرميون که در برخورد اول نسبت به تقلب در امتحان جسميابی واکنشخاصی نشان ندادهبود روز بعد دائم پيامدهای بدی که ممکن بودپيش بيايد را به آنها گوشزد میکرد و از صبح تا شب طوفان سرزنشهايش را نثار هری و رون کرد.خا...
تقلب صبح روز بعد هنگامیکه تابوت پرسی بههمراه يکجعبه در حياط ظاهرشد،حرف هرميون بهاثبات رسيد.در داخل جعبه وسايل پرسی بههمراه نامهای قرار داشت که درآن قيد شدهبود پرسی را با لباسمهمانی درحالـی پيداکردهاند کـه زير شيشههای خردشدهی پنجره افتادهبو...
اين فصل از نظر خودم مسخره تر از فصلهای قبليه بنابراين اگه کار و زندگی دارين وقتتونو تلف نکنين...اگر هم میخواين بخونين به بزرگی خودتون ببخشين.خـبرِ بـدصبح روز بعد وقتی هـری و رون برای صرف صبحـانه به آشـپزخانه رفتند چارلی آمدهبود.او درحال تعريف ماجرای تعقيب يک اژدها بود که به...
ظاهر شدن علامت شومچندساعتی طول کشيد تا هری به پناهگاه رسيد.رانندهی تاکسی با ديدن خانه متعجبشد،احتمالاً او هم مانند خود هری وقتی دفعهی اول آنجا را ديدهبود به اين مسئله فکر ميکرد که چطور اين خانه پابرجاست زيرا شبيه يک خوکدانی بـود کـه به مرور زمان طبقاتی را بـه آن اضاف...
بدرقهي غيرمنتظره هری تا شب آنروز خود را با کارهای مختلف سرگرم ميکرد،ابتدا سعیکرد کتاب پرواز با تيمِکنونز را بخواند،بعد به سراغ آذرخشش رفت و به کمک جعبهي ابزار تعمير جارويش مشغول تميز و تنظيم کردن آن شد...اما هر کاری ميکرد زمان بهکندی میگذشت و انتظار او برای تولد ...
هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.