هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

جادو و جادوگری: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارواح

فرستنده پروفسور سوروس اسنیپ در تاريخ ۱۳۸۳/۶/۲۶ ۱۹:۵۳:۲۵ (3834 بار خوانده شده) خبر های فرستاده شده توسط این شخص جادو و جادوگری
جادو و جادوگری
عجيب ترين حكايت از بازگشت ارواح

دست موميايي ملكه 3 هزار ساله مصر زنده مي شود و انتقام خود را از كاهنان امروز مي گيرد عكس هايي كه همسر لويي هامان سياح معروف فرانسوي از روح ملكه عصيانگر مصر گرفته است و بازو بندهاي اهدايي وي در موزه لندن موجود است.
در يك جلسه سخنراني كه در حضور ملكه انگلستان برگزار مي شد، ملكه اليزابت از لرد ”هاليفاكس“ درخواست كرد تا يكي از خاطرات عجيب خود را كه تاكنون در جايي بازگو نكرده است. براي افراد حاضر در آن جلسه بيان كند.

لرد ”هاليفاكس“ اين درخواست را پذيرفت و طي مقدمه كوتاهي اظهار داشت:

اخيراً فرهنگستان پادشاهي علوم در انگلستان موضوع بازگشت ارواج را مورد مطالعه قرار داده و از مردم انگلستان درخواست كرده بود كه آنچه اطلاعات درباره بازگشت مردگان دارند به فرهنگستان ارسال کنند كه بعضي از آنها حتي عكس ها و نقشه هايي را نيز جهت استناد ارسال كرده بودند. من قبل از بيان يك واقعه مستند شما را از تمسخر و تخطئه اين مساله برحذر مي دارم. به ويژه درباره حادثه اي كه برايتان حكايت خواهم كرد. زيرا علاوه بر من كنت ”لويي هامان“سياح و جهانگرد بزرگ فرانسوي كه افتخار حضورشان را در اين مجلس داريم و اكثر كشورهاي جهان را سياحت كرده است در اين مورد شهادت خواهد داد. به طوري كه ”لويي هامان“ مي گفت:

لرد”هاليفاكس“از ادامه صحبت خود منصرف شد و از سياح معروف فرانسوي خواهش كرد تا خودش روي صحنه بيايد و ماجراي دست خونين ملكه مصر را براي حضار تعريف كند. با تشويق حاضر ”لويي هامان“ پيش تربيون قرار گرفت و گفت:

باور كنيد نه به خاطر غرابت موضوع، چون خودم و همسرم شاهد اين قضيه هراس انگيز بوده ايم قادر به صحبت در اين باره نيستم. من از دوست عزيزم ”هاليفاكس“ خواهش مي كنم اين زحمت را از شانه ناتوان من بردارد و خودش به شرح موضوع بپردازد.

لرد ”هاليفاكس“ به اجبار رشته سخن را به دست گرفت و گفت:

”لويي هامان“ تا چند سال قبل كه دست موميايي شده اي كه حدود 3 هزار سال از مرگ صاحبش مي گذشت را در اختيار داشت و من از شخص او شنيده بودم كه چگونه و در چه شرايطي آن دست بريده را صاحب شده و به چه علتي ناگريز پس ازدو سال آن را از خود دور نموده است.

هنگام كشف مقبره ”توتان خامون“ در منطقه اي معروف به دره پادشاهان، مردم بومي مصر با خاطري آشفته و لحني هراسناك مي گفتند: چون اروپاييان به نام علم و دانش مقبره فرعون را شكافته اند و خواب 3 هزار ساله او را آشفته كرده اند فرعون ازآنان انتقام خواهد گرفت“.

حتي دانشمنداني كه از تاريخ فراعنه و مصر باستان اطلاعات عميقي داشتند و به هيچ وجه ترديدي در صحت اظهارات آنان نمي رفت از خودنمايي و انتقامجويي اشباح و ارواح حكاياتي باور نكردني كه خود شاهد آن بوده اند نقل مي كردند و مي گفتند:

”جسد موميايي شده يكي از فراعنه مصر در موزه مصر زنده شده و پس از يك سلسله عمليات ناپديد شده است“. حتي از وي فيلمبرداري هم كرده بودند. اما آنچه را كه من قصد دارم بگويم از آن هم عجيب تر است.

يك روز كه به خانه ”هامان“ رفته بودم ”لويي هامان“ براي من گفت:

اين دست موميايي شده را ”پاشا خديو اسمعيل“ يكي از پادشاهان مصري كه مدعي بود از نسل فراعنه مصر است به من هديه داده است . چون من بيماري مالارياي پاشا خديو اسمعيل را با داروهايي كه از فرانسه به همراه برده بودم درمان كرده بودم. او به عنوان قدرشناسي و اين كه هميشه به ياد او باشم اين دست موميايي شده را كه بازو بندي گران بها بر بازوي خود داشت. به من داد و گفت: اين هديه گرامي ترين و گرانبهاترين چيزي است كه در اختيار دارم و در تمام مصر نظير آن يافت نمي شود، زيرا اين دست متعلق به ”توتان خامون“ يكي از هفت دختر فرعوني است كه قبل از ”توتان خامون“ بر مصر سلطنت مي كرده است.

”توتان خامون“ كه اين دست موميايي شده به وي تعلق داشت بر عليه پدر خود دست به شورش زد و سرزمين هايي را نيز متصرف شد. اما كاهنان معابد او را به اتهام عصيان عليه پدر تكفير كردند و با سپاهيان معابد به فرعون پيوستند و شاهزاده خانم را شكست دادند. اما چون شانس ملكه عاصي بلند بود در ميان جنگ كشته شد و كاهنان براي اين كه او را به مجازات برسانند دست راست او را بريدند تا دست وي كه با شمشير عليه پدرش به حركت در آمده و باعث مرگ بسيار از مردم مصر شده بود در گور همراه پيكر او نياسايد و در نتيجه تا دنيا دنياست پيوسته در عذاب دايم باشد.

مصريان قديم عقيده داشتند: تمام اجزاء مردگان به ويژه رجال، فراعنه و افراد خاندان آنان در يكجا دفن شود تا دچار عذاب نشود، و حتي اگر يك بند انگشت هم از جسدي گم ميشد آنقدر جستجو مي كردند تا عضو گمشده را به جاي خودش بازگردانند.

تابوت ”توتان خامون“ در كناره دره فراعنه قرار داده شد. ولي طبق حكم كهنه معابد و سوگندي كه درباره مجازات او ياد كرده بودند،دست موميايي شده ملكه عاصي در تابوتش گذاشته نشده و مدت 30 قرن دست به دست مي گشت تا بالاخره از طريق ”پاشا خديو اسمعيل“ به من هديه شد و من نيز آن را به همراه خود به انگلستان آوردم و در سالن موزه شخصي خودم گذاشتم. ”لويي هامان“ كه به هيجان آمده بود و مثل اين بود كه طرز گفتار لرد ”هاليفاكس“ چندان راضي به نظر نمي رسيد، خودش ادامه داد ماجرا را بر عهده گرفت و گفت:

من شخصا به هر كجا كه مسافرت مي كردم،حتي در مسافرتهاي طولاني اين دست را از خود جدا نمي كردم چون هميشه وحشت داشتم كه مبادا به خاطر آن بازو بند قيمتي كه بر بازو دارد آن را از من سرقت كنند . يك روز كه در خانه مسكوني ام در ايرلند بودم متوجه شدم كه دست موميايي كه به سختي و استحكام چوب آبنوس و به رنگ تيره تنباكويي بود، تغيير وضع داده و انگشت سبابه اش را با وضع معناداري به طرف سقف اتاق نشانه رفته است.

لحظاتي چند با دقت به آن نگاه كردم و از خدمه و همسرم درباره علت اين مورد عجيب سوال كردم ولي آنها هم از علت آن تغيير حالت بي خبر بودند. ناگريز با فشار زيادي كه بر آن انگشت وارد آوردم آن را مجدداً به حال اولش بازگرداندم.

روز بعد با صداي جيغ يكي از خدمه به طرف سالن موزه ام دويدم. ابتدا فكر كردم سرقتي به اشياء موزه واردآمده است اما موضوع سرقت در كار نبوده با كمال تعجب ديدم كه گوشت و عضلات آن دست نرم شده است و در رگهاي آن خون وجود دارد و قطراتي از خون بر روي شيشه ميز چسبيده است. اكيداً غدغن كردم نه همسرم و نه مستخدمه ام در اين باره حرفي با كسي بزنند. زيرا توجيه اين مساله غير ممكن بود. اما در ماه ”مي“ سال بعد پس از مدتي كه دست ملكه عاصي مصر به حالت اوليه خود بازگشته بود مجدداً آثار حيات در آن ظاهر شده و خون تازه از آن مي چكيد.

وقتي به تقويم مراجعه كردم متوجه شدم اين اتفاق دقيقاً در روز بيست و دوم ماه مي هر سال اتفاق مي افتد و دست مرده زنده مي شود چون سال بعد در همان تاريخ دست را زير نظر گرفتم متوجه شدم آن دست موميايي شده مثل دودي از روزنه صندوق شيشه اي خارج شد. در اتاق را باز كرد ورفت و سحرگاه بازگشت و به همان صورت در صندوق جاي گرفت و شروع به زنده شدن نمود.

چون مي ترسيدم دچار جنون شده باشم از داستن كه از دوستانم بود و از پزشكي قانوني دكتر جانسون ولرد ”هاليفاكس“ عزيز دعوت كردم و از آنها كه دست موميايي شده ام را بارها در سالن موزه ام ديده بدند شگفت زده تاييد كردند كه آثار حيات كامل در آن دست موميايي موجود است و حال اين كه 3 هزار سال از موميايي شدن آن گذشته است .

”لويي ماهان“ يك گواهينامه رسمي از پزشكي قانوني و يك مجوز رسمي از دادستان و يك تاييد نامه رسمي از لرد ”هاليفاكس“ به حاضرين نشان داد كه اين ماجرا را تاييد مي كردند.

وقتي در آرشيو پليس اسكاتلند يارد وقايع شب تا صبح بيست و دوم ماه مي سه سال اخير بررسي شد، متوجه شديم دست موميايي به سراغ چند نفر مصري كه در نقاط مختلف كشورهاي فرانسه، آلمان و انگليس زندگي مي كرده اند رفته و آنها را به قتل رسانده است و چون پليس هر سه كشور نتوانسته اند رد پايي از قاتل بدست آورند نام وي را دست خفه كننده نهاده اند و شب هاي بيست و دوم ماه مي نيز گشت خود را چند نفره مي كنند. اما باز هم قتل طبق معمول رخ مي داد و هيچ رد پايي هم از قاتل بر جاي نمي ماند . در قانون انگلستان هم براي مجازات يك دست موميايي شده جنايتكار مجازاتي معلوم نشده بود و اصولاً اثبات اين مساله كاري غير ممكن بود.

در ماه اكتبر همان سال، به علت بروز انقلاب در ايرلند، زندگي در آن كشور بسيار دشوار شد. من و همسرم تصميم گرفتيم ايرلند را ترك كنيم و براي مدتی ساكن انگلستان بشويم تا اوضاع ايرلند بحران زده آرام گيرد. به همين منظور اموال و اجناس خود را بسته بندي كرده و به تدريج به لندن ارسال كرديم.

خدمه را نيز در شب آخر اقامتمان در ايرلند مرخص كرديم و من و همسرم تصميم گرفتيم روز بعد آن كشور را ترك كنيم اما در همين لحظه حيرت زده مشاهده كرديم از آن دست موميايي كه مجدداً زنده شده است خون مي ريزد. ما كه نمي توانستيم با آن كيفيت يك دست بريده خون آلود را به همراه خود از كشور خارج كنيم، به اتفاق همسرم تصميم گرفتيم آن را در آتش شومينه ديواري مان بياندازيم و خودمان را از شر نگهداري آن آسوده كنيم. من با ترس و لرز فراوان دست خون ريز را برداشتم و در حالي كه همسرم دعا مي خواند آن را در شومينه سوزان انداختيم.

”لويي هامان“ در حالي كه رنگ از چهره اش پريده و زبانش به لرزه افتاده بود، جرعه اي آب نوشيد و گفت: خداي من به محض اين كه دست را در آتش انداختيم واقعه اي رخ داد كه تا كسي به چشم نديده باشد نمي تواند باور كند،زيرا به عقل راست نمي آيد. ابتدا شيشه هاي در بزرگ تالار با صداي مهيبي شكست و ما تصور كرديم جمهوريخواهان و يا انقلابيون به خانه ما هجوم آورده اند. در حالي كه ازدر عقبي منزل قصد فرار داشتيم ناگهان در بلوطي و محكم تالار اصلي منزل تحت فشار فوق العاده اي شكست و با صداي مهيبي وسط تالار افتاد.

از جاي در كه از جاي كنده شده بود محوطه باغمان را كه نور ماه روشن شده بود ديديم روي سكويي زني كه فقط سر و شانه هايش پيدا بود بي حركت نشسته بود وقتي ما را متوجه خود ديد از جا برخاست و وارد سالن شد و مستقيماً به طرف آن اجاق رفت.

در روشنايي چراغ و آتش شومينه اندام وي كاملا ديده مي شد. روي سرش تاجي زرين مي درخشيد و بر اطراف آن انوار رنگارنگي ديده مي شد. گرداگرد آن ماري عظيم كه علامت خانوادگي فراعنه قديم مصر بود به چشم مي خورد كه حلقه زده،اما آماده حمله به نظر مي رسيد.

از كلاه و جواهرات كمربندش اشعه اي نوراني مي درخشيد كه نور چراغ و شعله آتش را تحت الشعاع قرار داده بود.

همسرم اشاره مرا دريافت و تند تند از او عكس مي گرفت. آن زن مقابل شومينه خم شد و بازوي چپ خود را در آن آتش سوزان فرو برد و دست راستش را كه ما در آتش انداخته بوديم برداشت و ما در نهايت وضوح ديدم كه دو دست خود را در بالاي سر به هم وصل كرد.

شاهزاده خانم زير اين شبح جز همان شاهزاده خانم باستاني عاصي مصر نبود. به عقب بازگشت. به در خروجي نزديك شد. لحظه اي با ديدگانش كه گويي در فضاي سالن بر جاي گذاشته بود به ما نگاه كرد و گفت: دوران 30 قرن مجازات من تمام شد. انتقام خود را نيز از اعقاب آن كاهنان خيانتكار گرفتم و اكنون آلوده به آرامگاه ابديم باز مي گردم . آنگاه دو بازو بند يكسان را از بازوان خود گشود و به طرف ما انداخت و رفت...

”لويي هامان” عكس ها و بازوبندها را به ملكه اليزابت تقديم كرد و با گزارشهاي ضميمه به موزه ملي انگلستان هديه شد. در حالي كه هنوز هم عده اي از حاضرين اين را يك داستان مي دانستند.

منبع خبر: http://www.khatereh.net/science/3613.html
ارزش: 10.00 (1 رای) - ارزش گذاری این خبر -
صفحه مناسب چاپ برای دوستتون بفرستید از این خبر یک pdf بساز
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
کینگزلی
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۲۰:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۶/۲۸ ۲۰:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۰/۲۰
از: فضا
پیام: 402
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو...
خبرو خوندم کمی تعجب کردم(خالی نبندند مالیات داره)
نظرات رو دیدم اعصابم خورد شد که این تمودن خفن ما کجا رفت و الان چه ....هایی دارن بمون حکومت میکنن

پاسخ‌ها فرستنده فرستاده‌شده در تاریخ
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو... مایکل گرنجر ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱:۳۵
    Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو... merlini ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۲:۲۰
    Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو... half-bloodprince ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۶:۵۵
 Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو... آموس ديگوري ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۴:۳۹
    Re: عجيب ترين حكايت از بازگشت ارو... مایکل گرنجر ۱۳۸۳/۶/۲۹ ۱۵:۳۸

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.