شخصی | |
---|---|
تاریخ گرفتن نقش | ۱۳۹۹/۴/۲۱ ۱۴:۱۰ |
معرفی شخصیت | تنها راه نجات خودش را فرار از تنهایی کذایی خودش میدید. چیزی که سالیان سال است گریبانش را گرفته و روحش را به صلابه کشیده است. او از کودک هنگامی تنها بود و ناچیز شمرده میشد. در خانواده، همیشه حرف او حرف آخر بود، طبیعیست که در یک خانواده ی شش نفره تماما نسبت به او بی توجهی نشان میدادند. قد کوتاهش و ظاهر خشنش همیشه برای او دردسر ساز بود و باعث میشد کسی نخواهد با او ارتباط صحیحی برقرار کند. چرا که در دوران کودکستان نه تنها ظاهر او، بلکه صدای خشن و دورگه اش و همچنین ذات درونگرایش را مورد تمسخر قرار میدادند. او به هر دری برای دوست پیدا کردن میزد، تلاش میکرد همه را بخنداند و خوشحالشان کند؛ حتی حاضر میشد برای جلب توجه دیگران به خودش آسیب برساند ولی همین موضوع افزون بر اذیت و آزار های اطرافیان نسبت به او میشد. تا جایی که به او لقب "دلقک" را دادند و بر او لباس دلقک هارا میپوشاندند. او هرگز در جامعه پذیرفته نبود و هر شخصی که به او میرسید اورا آزار میداد. زمانی که نامه ی هاگوارتز برای او ارسال شد گویی دروازه ای نورانی در برابرش گشوده شده بود، پس با خوشحالی تمام این نامه را پذیرفته و به سمت هاگوارتز عازم شد. در آنجا کلاه گروهبندی بر حسب آنکه شاید این انسان بیگناه بتواند دوستانی خوب بیابد او را به گروه گریفیندور فرستاد، اما در همان ابتدا از سوی افرادی که سر میز گریفیندور نشسته بودند واکنش غم انگیزی دریافت کرد. او توسط تمامی آنها "هو" شد و از همان ابتدا به او نشان دادند که گویی ظاهرش اینجا هم پذیرفته نیست. کمی که گذشت، وقتی که او نتوانست حتی در درس هایش نمره های مناسب دریافت کند، در اوج ناامدی اش از ادامه ی مسیرش دختری به سمت او آمد که مدت ها بود پیوز به او علاقه مند شده بود. اما او نیز صرفا برای تمسخر بیشتر او نزدیک پیوز شده بود. پیوز، همیشه محکوم به تنهایی بود. تنها سرگرمی وی نشستن بر روی تپه ای در جنگل ممنوعه شده بود و تنها لذتی که در زندگی میبرد، از آزار عنکبوت ها میبرد! همین سلسله اتفاقات باعث شدند تا پیوز تبدیل به موجودی وحشتناک شود، موجودی که دیگر نه برای تایید دیگران، بلکه برای لذت های شخصی اش به آزار بقیه میپرداخت. او تبدیل به یک هیولا شده بود، به گونه ای که صبح ها در لباس پسر ها مواد آتش زا قرار میداد و شب ها با صدای ترسناکش دختران را در راهرو ها از وجود موجودی ترسناک وحشت زده میکرد. در آن دوران که دیری نپاییده بود از تشکیل هاگوارتز توسط چهار مدیر ارشد، شخصی با توانایی های فراوان در زمینه جادوهای سیاه او را نفرین کرد و در حالی که به زور به او لباس دلقک پوشانده بود، با ایجاد چندین زخم روی صورت و تن پیوز، به سمت مرگ هدایتش کرد و با نفرینش محکوم به ادامه زندگی خفت بار ابدی اش نمود. وقتی روحش از تن بی جانش خارج شد، قسم خورد به هیچ انسانی که او را به عنوان دوست نمیشناسد رحم نکند... از آن روز او دشمن قسم خورده ی دانش آموزان رو مخ شده بود. مدت ها بعد در عصر حاضری که همچنان پیوز در میان دیوار های هاگوارتز زندگی میکند، اخلاقش تغییراتی داشته ولی همچنان قسمش را زیر پا نگذاشته است. او هم اکنون ارتباط میگیرد، زیرا دانش آموزان با آنکه مورد آزارش قرار میگیرند ولی دوست دارند با او وقت بگذرانند و او را در جمع هایشان میپذیرند. با این حال پیوز روحی سردتر از آن شده است که با این چیز ها بتواند تفکراتش را ارضا کند. برای همین همیشه در ساز مخالف به سر میبرد! او سخنان کسی را نمیپذیرد و کسی را جدی نمیگیرد، عصبیست، ولی همیشه بر لبش پوزخند نقش بسته است. در عصبانی کردن اطرافیانش توانایی بسیاری دارد و همچنان از آزار اشخاص دیگر لذت میبرد. او تجسمی از مرگ برای زنده ها گشته است، او هرروز دردناک بودن مرگ در تنهایی را با چشمانش انتقال میدهد... او با آنکه در اطرافش افراد بسیاری حضور دارند، اما هنوز تنها ترین موجود شاد دنیاست... |
شناسه نمایشی | پیوز |
محل زندگی | شکاف های تنهایی هاگوارتز |
منطقهی زمانی | (GMT+3:30) تهران |
شغل | عیاش |
عضویت از | ۱۳۹۹/۴/۲۱ ۱:۱۱ |
اجتماعی | |
---|---|
پیامها | 38 |
آخرین ورود | ۱۴۰۲/۱/۶ ۰:۱۹ |
امضا | برخاسته از دوران رماتیسم! |
دارایی | |
---|---|
بانک گرینگوتز | 0 گالیون |