قسمت اول
ویراستار:
هری پاتر
در مورد فیلم 4 بحثهای زیادی شده. یک گروه فیلم 4 هری پاتر را یک شاهکار در بین سری فیلمهای هری پاتری ساخته شده تا به حال ذکر میکنند که تعدادشان انگشتشماره و گروهی هم از این فیلم به عنوان یک افتضاح در تمامی موارد و عوامل مختلف تهیه و تولید فیلم صحبت میکنند.
البته من بدلیل وجود مثال بارزی همچون سری سهگانه ارباب حلقهها، که برگرفته از کتابهای تالکین است؛ جزء گروه دوم هستم.
فیلم های زیادی با اقتباس از اثار ادبی ساخته شده و میشوند که یا به طور کامل وفادار به کتاب بوده اند ( نمونه جدید: الیور تویست – رومن پولانسکی) و یا اقتباس کارگردان و فیلمنامهنویس از یک داستان یا قطعه ( نمونه جدید: من روبات – ایزاک آسیموف) بودهاند که البته میزان این برداشت و تغییر در داستان اصلی بسیار متفاوت خواهد بود. ولی نکته مهم این است که فضای فیلمنامه میبایست بر روی اصول مشخص مورد نظر فیلمنامهنویس برقرار شده باشد. به زبان دیگر فیلم کردن یک کتاب بدون تفکر درباره چگونگی انجام آن به یک ملغمه بی سر و ته خواهد انجامید.
در فیلم هری پاتر و جام آتش مخاطب به هیچ عنوان ارتباطی با کتاب رولینگ، به جز نام آن پیدا نمیکند و هر چقدر در این باره تلاش بیشتری انجام بدهد متوجه خواهد شد که عوامل فیلم بخصوص، کارگردان و فیلمنامهنویس به هیچ عنوان به اصل وفاداری به کتاب پایبند نبوده و با حذف کردن بسیاری از داستانها و شخصیتهای فرعی و حتی اصلی کتاب سعی در کوتاه نمودن و سَمبل کردن فیلم داشتهاند.
فیلم بازهم با حرکت دوربین بر روی یک فضای تاریک رو به بالا و ثابت ماندن آن روی نوشته Harry Potter با فونت خاص خودش و نوشته شدن نام اصلی کتاب که دقیقاً برای نام خود فیلم انتخاب شده شروع میشود. شروع فیلم همراه با همان ریتم مخصوص هریپاتر ممکن است خوب باشد اما اصرار زیاد برای نمایش این صحنههای تکراری (بدون هیچ گونه تغییر) آغاز سه نسخه اول حس خوبی را به تماشاگر القا نمیکند. بطور مثال در سهگانهی ماتریکس در صحنه شروع فیلم 3 با تغییرات در نمایش کدهای نشانگر ماتریکس که در ایتدای هر یک از فیلمها به نمایش درمیآیمدند روبرو هستیم که از تکرار شدن صحنه جلوگیری کرده است.
فیلم با روشن شدن چراغ کلبهی باغبان ریدلها در یک فضای تاریکِ تاریک شروع میشود که نشاندهندهی تنها بودن فرانک و متروکه بودن خانه است. اما بعد از نشان دادن سکانسهای مربوط به رفتن فرانک به پشت در اتاق و شنیدن حرفهای ولدمورت و دمباریک تفاوتهای اساسی فیلم با کتاب مشخص میشود.
تنها بعد از گذشتن دو دقیقه از فیلم تفاوتهای زیر به چشم میخورد.
بارزترین مثال وجود 3 نفر ( ولدومورت ـ دم باریک و کراوچ ) در اتاقی که فرانک به آنجا میرود و سپس توسط ولدمورت کشته میشود، هدف کارگردان از نشان دادن کراوچ پسر در این صحنه بسیار غیرقابل توجیه است. در کتاب خواننده بعد از کش و قوسهای فراوان و ایجاد داستانهای متفاوت به وجود شخصیت کراوچ پسر پی میبرد. اما در فیلم کارگردان وی را در دقیقه سوم به داخل فیلم میآورد.
حذفیات فیلم که در حد عدد گوگل قرار دارد و مشخص نیست که چگونه کمپانی وانربرادرز چنین پول هنگفتی را هزینه کرده (اگر حقیقت داشته باشد!) و سپس فیلمنامهنویس و کارگردانی را برای فیلم انتخاب میکند که این چنین فیلمی روانه بازار میکنند. در این صورت این سوال به ذهن خطور میکند که آیا در کمپانی مشهوری مانند وارنربرادرز که فیلمهایی مانند سهگانه ماتریکس را تولید کرده هیچ مدیریتی بر روی کار عوامل تهیه فیلمها وجود ندارد؟
در زیر به اختصار به حذفیات و تغییرات فیلم نسبت به کتاب تا حدود دقیقه چهارده فیلم و فصل یازدهم کتاب میپردازم.
برای شروع، تمامی قسمتهای مربوط به هری در پریوت درایو حذف شده است.
1 ـ حذفیات خانهی دورسلیها:
1-1: خانوادهی دورسلی ( شخصیتهای: دادلی ـ خاله پتونیا ـ عمو ورنون )
1ـ2: نامههایی که هری در طول تابستان در پریوت درایو از سیریوس دریافت میکند و همچنین نامهای که هری بعد از دیدن صحنههای اتاق خانهی ریدلها و درد زخمش برای او مینویسد.
1ـ3: رژیم دادلی که باعث خوردن تافی زبان درازکن دوقلوها میشود. (آنچنان که در مقاله میخوانید، چون قسمت (1ـ5) هم حذف شده این قسمت نیز به نوبهی خود باید حذف میشد.)
1ـ4: نامهی خانم ویزلی به عمو ورنون ـ گفتگوی بین هری و عمو ورنون برای دعوت خانواده ویزلی از هری برای رفتن به بارو و جامجهانی کوئیدیچ ـ اتفاقات جالبِ مربوط به آمدن آقای ویزلی، رون، فرد و جورج به دنبال هری و گیر کردن آنها در دودکش و بقیه ماجراهای رفتن هری به بارو.
1ـ5: تافی زبان درازکن دوقلوهای ویزلی که از اینجا به بعد پایهی افتتاح مغازهی شوخیهای ویزلی در کتاب 6 میباشد. رولینگ هم اسم فصل پنجم رو « ویز ویز جادویی ویزلیها » گذاشته تا مقدمهای برای مغازهی شوخی دوقلوها باشد.
2 ـ بارو:
در این قسمت هم به بعضی از حذفیات که البته در فیلم کل قسمت بارو را شامل میشود میپردازم.
2ـ1: ورود هری به بارو و آشناییاش با بیل و چارلی که همین آشنایی بظاهر کوچک بسیاری از خصوصیات برادران رون و ارتباطات بین خانوادهای ویزلیها را به ما نشان میدهد. و درست همین قضیه در مورد پرسی، که البته چون شخصیت پرسی کلاً در فیلم (به دستور چه کسی؛ معلوم نیست) حذف شده به قسمتهای دیگری که پرسی در کتاب هست کمتر اشاره میکنم.
2ـ2: جر و بحث خانم ویزلی از همان لحظه ورود فرد و جورج با هری به بارو، بر سر وسایل شوخیای که دوقلوها ساختهاند و این قسمت و بقیهی قسمتهای مربوط به وسایلی که دوقلوها اختراع کردند مانند قسمت 1ـ5 باعث میشود که در ادامهی فیلمها، کارگردانها با مشکل عدم وجود سابقهی فرد و جورج در رابطه با وسایل شوخی در فیلمهای قبلی روبرو شوند. معلوم نیست کارگردان فیلم 6 چطور میخواهد از عهدهی این همه حذفیات بربیاد.
2ـ3: اطلاعاتی که به ما در مورد جادوگرهایی که در مناطق مسکونی اطراف بارو در مکالمهی بین آقای ویزلی و پدر سدریک داده میشود.
3 ـ پورتکی:
در قسمت رفتن هری و بقیه با پورتکی به جام جهانی، به نکات زیر توجه کنید:
3 ـ 1: حرکت با پورتکی مثل پرواز یا استفاه از تونل زمان (فیلم بازگشت به آینده) نیست که در فیلم نشان میدهند.
3 ـ 2 : در فیلم برای پیاده شدن ( اگر اصطلاح درستی باشد ) از پورتکی، آرتور ویزلی به هری و بقیه میگوید که «حالا برید». در صورتی که پورتکی طوری تنظیم شده که عدهای رو از یک جا، در یک زمان خاص به جای دیگری که از قبل مشخص شده ببرد( آقای ویزلی در پاسخ سوال هری راجع به پورتکی در چند صفحه باقی مانده به پایان فصل6 میگوید: «پورتکی وسیلهایه که در یک زمان از پیش تعیین شده جادوگرهارو از محلی به محل دیگه جابهجا میکنه.» توضیح بیشتر دربارهی پورتکی رو میتونید در فصل 6 کتاب پیدا کنید) و نیازی به رها کردن دست نیست. حالا بگذریم از راه رفتن آقای ویزلی و سدریک و پدرش در هوا بعد از رها کردن پورتکی مثل پرواز دوچرخهها در فیلم ئیتی.
3 ـ 3 : پورتکی بعد از استفاده کجا غیب شد؟ مأمور وزارتخانه، باسیل و همکارش که پورتکیها رو تحویل میگیرن کجا هستند؟
4 ـ جامجهانی:
قسمت جامجهانی فیلم از آن قسمتهایی در فیلم است که فیلمنامهنویس بسیار پر کار بوده، چون که از لحظهی اولی که خانوادهی ویزلی و هری و خانواده سدریک پا به کمپ میگذارند تا موقع رفتن به استادیوم تنها یک دقیقه و 12 ثانیه طول میکشد. این در حالیکه در کتاب این موضوع یک فصل کامل در حدود 20 الی 25 صفحه از کتاب رو شامل میشه.
4ـ1: حذف مأموران وزارتخانه مسئول ثبت ورود جادوگرها توسط پورتکی. (قسمت 3ـ3)
4ـ2: حذف ماگلهایی که مسئول رسیدگی به امور کمپ هستند.
4ـ3: حذف قانون رازداری جادوگرها در برابر ماگلها که حتی پرواز جاروی پرنده را هم در روز ممنوع میکرد (بخاطر حذف مأمورین وزارت) در حالیکه در فیلم همه جادوگرها در هوا در حال ویراژ دادن بودند. حذف بخشهایی که هری، رون و هرمیون برای آوردن آب از میان چادرها عبور میکنند و صحنههای جالبی مانند بچههای خردسال جادوگر (که برای هری و البته بینندگان تازگی دارد)، جادوگرهای مختلف از کشورهای مختلف (که این بخش در فیلم تبدیل به عبور چند فرد سیاهپوست با کلاههای عجیب و غریب از پلههای فکستنی ورزشگاه برای رفتن به لژ مخصوص کاهش یافته).
4ـ4: حذف داستان شرطبندی لودو بگمن و داستانهای مربوط به گذشته و حال او. حذف شخصیت برتا جورکینز؛ که باید در اول مقاله اونو مینوشتم.
استادیوم
5ـ4: استادیوم کوئیدیچ به خوبی ساخته شده و صحنههای داخل استادیوم هم خیلی خوب دیده میشوند؛ البته شکوه تصاویرِ استادیوم به هیچ عنوان هماهنگیای با پلههای مفروش ارغوانی رنگ در کتاب؛ در فیلم، پلههای فکستنی نردبان مانند و داربستهایی که برای گزارشگر بازی نصب شده ندارند.
از لژ مخصوص خبری نیست و لژ مخصوصِ کتاب، در فیلم تبدیل به خرپشتهی استادیوم شده. در نتیجه کارگردان به فیلمنامهنویس گفته: هوووم بیا شخصیت وینکی ، نارسیسا بلک و بقیه افرادی که در کتاب توی لژ هستند رو حذف کنیم چون برای اونها خوب نیست که مثل ویزلیها و هری و هرمیون برن روی خرپشته استادیوم.
6ـ4: تبدیل نمادهای نمایشی دو تیم به چیزهایی که به نظر کارگردان بهتر بوده.
شبدر به یک کوتوله. چون نشون دادن کوتولههایی که بعد از بهم خوردن شبدر، طلای لپرکانی روی سر تماشاچیها میریزن خرج داره!
پریزاد به ویکتور کرام! این یکی احتمالاً به خاطر جلوگیری از تأثیرات آهنگ پریزادها روی بینندگان بوده!!!
کارگردان هم مثل رون عاشق ویکتور کرام، و بالانس زدن اون روی جاروشه. اما اگه به رون دقت کنین تنها کاری که رون در طول ورود بازیکنان و نمایش نمادها و یا حتی موقع دیدن کرام در فیلم انجام میده چسبوندن دوربین به چشمش؛ برداشتن اون و تکون دادن سرش به علامت وای!وای!وایه!.
کات کردن فیلم موجود بر روی VCD، از ورزشگاه در حالی که بازی هنوز شروع نشده؛ به کمپ هم کار غیرمنتظرای است. من نسخه DVD فیلم رو ندیدم اما یکی از دوستانم که اونو دیده میگه که در نسخه DVD فیلم قسمتهایی از بازی وجود داره.
شورش در کمپ:
این قسمت فیلم هم از نبوغ کارگردان و نویسنده در حذف و تغییر کتاب در امان نمانده.
7ـ4: به غیر از تغییرات جزئی شامل وجود فقط یک چادر به جای دوتا (که این مربوط به قسمت کمپ میشه)، عدم وجود برادران رون (چون اونها قبلاً حذف شدن)، حرکت بسیار تماشایی آستین بالا زدن پدر رون جهت حمله به عوامل آشوب (یا شاید هم زدن سر یه گوسفند) و ... ما شاهد تغییرات بسیار زیاد دیگری هم هستیم. مانند:
جدا افتادن هری از بقیه و وارد شدن ضربه به سرش و بیهوش شدن اون. در کتاب تنها گفته میشود که افرادی که هری نمیتونست چهرهشون رو به خاطر تاریکی هوا تشخیص بده به اون تنه میزدند. این در حالی بوده که هری، رون و هرمیون با هم بودن.
بلافاصله بعد از بیهوش شدن هری کسی پیدا میشه که به چند تا سطل ضربه میزنه و اینجوری عصبانیت خودش را از مرگخوارهایی که فقط واسهی تفریح، اون شورش رو براه انداختن و در واقع از برگشتن ولدمورت وحشت دارن نشان میدهد.
نشان دادن شخصی که ورد ظاهر شدن نشان مرگ رو با یه چوبدستی، که از غیب بدستش رسیده اجرا میکند.
اگر دقت کرده باشید کراوچ پسر بعد از دیدن نشان مرگ صدای هیس مانندی از خودش درمیآورد. این یعنی اینکه کارگردان یا مسئول صدای فیلم تشخیص دادن که کراوچ یه مارزبونه.
نشان مرگ به خوبی ساخته شده است.
کراوچ بعد از درست کردن نشان مرگ متوجه هری میشود و دنبال او میکند؟!! یا من در فیلم اشتباهی دیدم.
خسته نکردن بازیگران ارزشی شخصیتهای هری، رون و هرمیون برای نینداختن خودشان بر روی زمین پس از حمله مأمورین وزارت (که اینها هم از عالم غیب در فیلم ظاهر میشن) و نشستن توأم با در آغوش گرفتن همدیگه برای ایجاد صفا و صمیمیت.
به راستی! (ادیبانه بخوانید) من دیگر کم آوردم و دربارهی اتفاقات بعدی، حذفیات و هزار جور تغییر اساسی در کتاب نمیتوانم بنگارم. « 9 فصل از کتاب؛ حدود 170 صفحه، در دوازده دقیقه و سه ثانیه؟!!! »
5 ـ فصل دهم کتاب
1ـ5: خوب از کجا شروع کنم؟!
خوب. اگه خودتون یه سری به کتاب بزنین میبینین که تمام روابط خانوادگی ـ عاطفی که بین خانواده ویزلی وجود دارد حذف شده. این روابط برای هری که از اول زندگیاش هیچ کدام از این روابط را در خانه دورسلیها لمس نکرده است تازگی دارد و او را به سمت فهمیدن روابط عاطفی مابین یک خانواده سوق میدهد.
نمونهی این عمل بازگشت دوقلوها به بارو و در آغوش گرفتن آنها توسط مادرشان است که با لباس خواب و دمپایی به استقبال اونها در جاده میآید. بعد از اینکه با اونها در قسمت 2ـ2 قبل از رفتن به استادیوم دعوا کرده بود). یا درگیری پرسی با خانوادش.
در کل فیلم روابط انسانی مابین شخصیتها حذف شده و به حد مینیمم نزدیک شده و معلوم هم نیست که این روابط که از نقاط قوت کتاب محسوب میشوند به جای کدام یک از سکانسهای فیلم فدا شدهاند.
6 ـ فصل یازدهم (مودی)
همانطوریکه با توجه به روند تعریف داستان فیلم تا دقیقه 12 مشخص است. فصل یازده و توضیحات مربوط به حمله به خانهی مودی قبل از اینکه به هاگوارتز برود نیز شامل حذفیات کتاب شده است.
صحبتهای داخل قطار دربارهی مدرسه دورمشترانگ که به بدگمانی بیننده به کرام و کارکاروف مدیر مدرسه دورمشترانگ منجر میشود. جایی که هرمیون میگه: « ـ آره. مدرسهی بدنامیه. بر طبق کتاب ارزیابی آموزش جادوگری در اروپا این مدرسه تأکید زیادی روی آموزش جاودی سیاه داره. »
حذف جروبحث مالفوی با رون دربارهی مسابقه قهرمانی سهجادوگر که مقدمه فصل دوازدهم به همین نام است.
برخورد چو با هری در دقیقه سیزدهم فیلم در راهروی قطار که این بخش هم اضافه شده به دست کارگردان است.
در اینجا بد نیست به انتخاب این بازیگر برای نقش چو هم یه حرفی گفته بشود.
این چویی که در فیلم نشون داده میشه نه قیافهاش قشنگه و نه به یه دختر، مثلاً ژاپنی میخوره. بلکه صددرصد با یک دختر که از کشور دوست و همسایهی خودمان یعنی افغانستان باشه مو نمیزنه. قضیهی دیو و دلبره. البته اینجا چو تبدیل به دیو شده و هری به دلبر. البته وقتی هرمیونی که در کتاب معمولی و بعضی جاها زشت توصیف شده است در فیلم تبدیل به سوپر مدل میشود و در عوض جینی که بعدا ( در کتاب 6) باید دل از کلی پسر ببرد با آن قیافه امل که انگار تازه از دوشیدن گاو ها فارغ شده است نشان داده میشود حضور این چوی زیبا و پری پیکر !!! هم اصلا چیز عجیبی نیست.
حرکات بسیار ظریف (قر و قمزهی) و زیبای هرمیون در هنگام صحبت با هری در کوپهی قطار هم بسیار دیدنی است. خصوصاً حرکت ابروانش که باعث میشود هری ( یا کارگردان) بیادش بیفتد که این اتفاقات را برای سیریوس هم بنویسد. البته خدا را 100 هزار مرتبه شکر که هرمیون ( بخوانید اما واتسون) کاملا خواهرانه ( اما واتسون: دنیل و روپرت برای من مثل برادرند) این حرکات را انجام داده است، وگرنه در غیر این صورت درجه فیلم را باید به R یا چیزی در این مایه ها تغییر میدادند.
کل یازده فصل کتاب در سیزده دقیقه و سی ثانیه از فیلم فشرده شده و به خورد تماشاگر داده میشود. تماشاگر مجبور است تمام این فصلها را قبلاً از کتاب خوانده باشد!!! وگرنه غیرممکن است کسی بتواند با نخواندن کتاب چیزی از این فیلم سر در بیاورد. البته شاید چیزهایی از شکمش سر درآورده باشد.
عدهای فکر میکنند که فروش 800 میلیونی فیلم تنها بخاطر صحنههای جذاب فیلم بوده است. این فکر واقعاً اشتباه است. فروش فیلمهای هری پاتر فقط و فقط بخاطر فروش میلیونی نسخههای کتاب آن است و بس. نه مثل فیلمی مانند ارباب حلقهها که فروش فیلم تنها به علت ساخت اسکاری فیلم میباشد و نه فروش کتابهای نویسندهای قوی مثل تالکین.
برای یک نمونه از جلوههای ویژه فیلم که بعضیها آن را با فیلمهای قبلی هری پاتر یا حتی ارباب حلقهها مقایسه میکنند. کافی است به قسمتی از فیلم دقت کنید که هری قبل از شروع قسمت اول مسابقه (حدود دقیقهی پنجاه و پنجم فیلم) عروسک اژدهای دمشاخ مجارستانی رو از داخل کیسه درمیآورد و اژدها روی کف دست هری حرکت میکند. به دم اژدها و سایهای که باید روی دست هری وجود داشته باشد؛ ولی وجود ندارد توجه کنید.
یا چطور میشد اگرکارگردان بجای اینکه فقط اژدهای هری را نشان بدهد حداقل اژدهاهای عروسکی بقیه را هم نشان میداد. البته در اینجا به یکباره کارگردان به یاد وفاداری به کتاب افتاده و صحنه های نبرد بقیه با اژدهاها را که خارج از دید هری هستند حذف نموده است.
در پایان قسمت اول مقاله باید این سوال هم برای شما پیش آمده باشد.
فیلمی که نه بازیگری دارد که حقوق چندین میلیون دلاری بگیرد؛ نه کارگردانی دارد که آدم حسابی باشد؛ نه هیچ چیز بدیع و تازهای را بیان میکند (البته صحبت من بر روی فیلم است و نه کتاب)؛ چطور 400 میلیون دلار صرف هزینه تولید، اکران و تبلیغات میکند؟؟؟؟
برای نمونه فیلم بازگشت پادشاه (ارباب حلقهها 3) که نامزد یازده اسکار شد و 7 تا از این اسکارها رو به نام خودش ثبت کرد در حدود 300 میلیون دلار برای کمپانی سازندهاش خرج داشت. که فقط لوازم جانبی فیلم مثل عروسک و نقشه و غیره که در کنار فیلم عرضه میشد بالغ بر یک میلیارد دلار فروش رو عاید کمپانی کرد.
نکته: کلیه مطالب نوشته شده در این مقاله همان گونه که در متن هم اشاره شده است بر گرفته از نسخه VCD فیلم موجود در بازار است.