ـــ تو یکی از طرفدار های پروپا قرص هری پاتر هستی از کی به نقش لونا علاقه مند شدی؟
خوب، از همون موقعی که وارد کتاب شد، من یک دفعه عاشق این شخصیت کتاب شدم. من همیشه می خواستم یکی از بازیگران فیلم های هری پاتر باشم اما نمی دونستم کدوم نقش رو می خوام اما وقتی لونا وارد داستان شد من فهمیدم که دوست دارم نقش او رو بازي كنم.
ـــ وادار کردن خانوادت برای اینکه اجازه بدن به تست بازیگری بری چقدر سخت بود؟
مادرم نمي خواست من به اونجا برم چون فکر می کرد من نمي تونم در تست قبول شم. بعد به پدرم گفتم و از نظر او من باید در تست شركت كنم. پدرم مي دانست كه من واقعا اين نقش رو دوست داشتم و خودش من را به محل تست آورد.
ـــ تست بازیگری چطور بود؟
اون همه جمعیت واقعا دیوانه کننده بود اگر چه خنده دار هم بود چون همه دختر های واقعا هیجان زده بودند.
ـــ چه اتفاقی در تست بازگری افتاد؟
نزدیک 200 دختر وارد يك اتاق ميشدند که 2 نفر مسئول تست اونجا حضور داشت و آنها می پرسیدن اسمت چیه؟ از کجا اومدی؟ و چند تا سوال دیگه . از ميان 200 نفر 2 يا سه نفر رو انتخاب ميكردند و به یک اتاق ديگه می فرستادند. من خیلی عصبی بودم و هر چیزی سره راهم بود روی زمین می انداختم و راه رو هم اشتباه رفتم. در اين اتاق به ما یک نمایش نامه می دادند که باید به سرعت حفظ می کردیم.
اونجا خیلی بهتر بود چون با هم حرف می زنديم و اين باعث میشد كه یک کم آروم تر بشيم. بعد از چند دقیقه شما به تنهایی به یک اتاق می رفتید که باید در اونجا متن رو از حفظ ميگفتيد. یک خانم اونجا بود که از چندين بار از من خواست متن را از نو بگم و در آخر، فیونا ویر(مسوول انتخاب بازيگر) را صدا كرد. آنها به من گفتند كه ميخواهند بعدا من را ببينند.
ـــ در هفته بعد چی اتفاقی رخ داد؟
روز دوشنبه به من تلفن شد و از من خواستند که در تست بازيگري در روز جمعه شرکت کنم. آنها به من گفتند که کارگردان امروزبه تو زنگ خواهد زد و براي اين تست تو بايد با دندیل رادکلیف بعضي از صحنه ها را به طور آزمايشي بازی کنی . من یک کم دست پاچه شده بودم چون تمام این اتفاقات خیلی سریع رخ داده بود . من فکر می کردم خیلی بیشتر از این ها انتخاب بازیگر طول بکشه ولی خیلی خیلی سریع انجام شد .
ـــ تست بازيگري چطور بود و چه موقع فهمیدی که نقش لونا را گرفتی؟
به نظر من خوب پیش رفت و خیلی هم جالب بود چون واقعا با دنیل بازی کردن لذت بخش و آسان بود. او خیلی خوب بازی میکرد و من مي تونستم تصور كنم كه او واقعا خود هري هست. او واقعا عالی بود، مرتب با من حرف ميزد و كمك ميكرد. من سه روز بعد فهمیدم . در حال خرید بودم به من خبر دادند که انتخاب شدم؛ من واقعا شوکه شده بودم .
ـــ وقتی فهمیدی نقشی رو که آرزوش رو داشتی بدست آوردي، چه احساسي داشتي ؟
من خیلی گیج بودم. به نظر فقط یک رویا می رسید که هميشه دوست داشتم بهش برسم ام باورم نمیشد بهشدست پیدا کردم .
ـــ تو مجبور بودی این راز بزرگ رو مخفي نگه داری. اين كار چقدر سخت بود؟
مشكلي نبود، من پذیرفته بودم که نمی تونم به کسی بگم و باید این راز رو پیش خودم نگه دارم. پس وانمو كردم كه پذيرفته نشدم. حتي نگران هم نبودم. قبل از تماس آنها، خيلي عصبی بودم اما حالا میدونستم که اين نقش رو گرفتم و میتونم چند روزی راحت باشم.
ـــ وقتی به طور رسمي اعلام شد كه بازيگر نقش لونا تو هستي چه اتفاقي افتاد؟ زندگیت چطور تغییر کرد؟
خیلی جالب نبود! من روز بعدش به مدرسه رفتم تمام همسالها از پشت پنجره برام دست تکان می دادند. و بعدش هم خبرنگارهاي دوربين به دست مرتب به مدرسه ميامدند. بقيه بچه ها تو كلاسها مي موندند و باري من دست تكان مي دادند.
ـــ تا اينجا فيلم، بازیگري چطور بوده؟
واقعا جالبه ! من واقعا به نقشم علاقه مند شدم . همه خیلی خیلی خوش اخلاقند. وقتي مي تونم با همه به راحتي حرف بزنم، ديگه عصبی نمي شم. البته اولش یک کم عصبی بودم ولی وقتی شروع به صحبت با بقيه دست اندركاران فیلم کردم این مشکل هم برطرف شد .
ـــ چه شباهت های بین تو و لونا هست و به نظر تو چرا مردم لونا رو دست دارند؟
مردم برای این اون رو دوست دارن چون شخصیت او مثل دميدن هواي تازه به كتابها هست. در كتاب 5 همه چيز تيره و نااميدكننده ميشه و هري هميشه غمگينه. اما هر وقت لونا حضور داره همه اين فشارها ناپديد ميشوند و او باعث خنده افراد میشه چون واقعا خنده دار هست و با صداقت صحبت می کنه . من نمی دونم چقدر من به لونا شبیه هستم ولی مقداری شباهت بین ما هست اما من خیلی بهتر از اون می تونم تصمیم بگیرم.
ـــ هيچ وقت به سایت های طرفدار هری پاتر سر زدی تا ببيني مردم چطور درموردت فکر میکنند؟
وقتی که من به نقش لونا ظاهر شدم مرتبا به سایت ها سر می زدم ولی بعد از مدتی خسته شدم چون ممکنه چند نفر دوست داشته باشن ولی خیلی ها نه! نمیشه همه موافق تو باشن . من فقط می تونم با همه توان تلاش کنم تا نقش لونا رو خوب دربيارم. و اگر اين كار گروهي از طرفدارهاي هري رو راضي كنه، همين براي من كافي هست.
ـــ ملاقات با نويسنده مورد علاقت ـ جي كي رولينگ ـ چطور بود؟
خوب ، ملاقات کردن او خیلی متحیر کننده بود چون اون تمام این دنیا رو به وجود آورده. همه ما طرفداراي هري عاشق اين دنيا هستيم و بعد من با كسي ملاقات كردم كه همه اينها رو بوجود آورده. اين ملاقات خيلي باورنكردني بود. او خيلي خوش اخلاق بود و به راحتي ميشد باهاش حرف زد. او به تئوريهاي من در مورد اتفاقات كتاب 7 گوش ميداد و سر تكون ميداد اما هيچ چيز رو لو نداد و البته من هم نميخواستم كه او بهم بگه.
ـــ آيا تو يك طرفدار جدي كتابهاي هري پاتر هستي؟
من عاشق كتابها هستم. آنها من رو خوشحال ميكنن. در سايتهاي طرفداران هري ميتونم با بقيه طرفدارها در مورد كتابها بحث كنم . كتابها در مورد جادو هستند پس ما مي تونيم دنياي واقعي رو كنار بگذاريم و البته كتابها در مورد نوجوانها هستند. نوجوانهاي عاديي كه قدرت جادويي دارند و ميشود به راحتي باهاشون ارتباط برقرار كرد.