هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی :: داستان‌های غیر هری پاتری

حماسه سیاوش ۳


سیاوش و دوستانش در سرزمین جاودان برای دانستن حقیقت جمع شده اند.
فصل سوم: حقیقت

سیاوش گیج بود. به سام و سارا هم نظری انداخت، آنها هم گیج بنظر میرسیدند... آنها هنوز هم چیزی نمیدانستند.

- خب بچه ها.. شما هفت نفر..

و جزیره همین طور به سمت ساحل می آمد. هوراست و ناروئین از جزیره بیرون آمدند و از صخره پایین رفتند.

- خب, جمع شید دور حوض.

همه دور حوض بزرگ و زیبا جمع شدند.

- اینجا, نقطه شروع تلاشمون برای محار تاریکی هاست. مهار اون نیروی اهریمنی که قصد داره دنیا رو تسخیر کنه. "افراس" سر دسته تاریکیها, میخواد امپراطوری اهریمنی توی جهان راه بندازه. ولی سدی بزرگ در پیش روشه، یعنی ما.

- افراس   26ساله که قدرتمند شده.

- و معجون تاریکی  باید در سال یازدهم  قدرت درست میشد. یعنی یازده سال بعد از این که دو تا افعی از شونه ارباب تاریکی بیاد بیرون.

- معجونی که قدرت جنایت و بی وجدانی رو زیاد میکنه. معجونی که زنده بودن نیروی تاریکی رو تا دوره بعدی ساختنش تضمین میکنه. چیزی که افراس میخواست.

- پانزده سال پیش یعنی وقتی شما به دنیا اومدید, یازده سال از رویش مار روی شونه افراس میگذشت. یعنی وقتی که باید معجون درست میشد.

- این معجون,  همواره باید سپیدی رو مهار کنه. یعنی پر کلاغ رو با پر ققنوس ما حل کردن. یا آب چشمه "سیه شهر" رو با آب چشمه اینجا مخلوط کردن.

-این معجون باید هفت ماده پاک رو با شش ماده کثیف حل میکرد...

-و اونا برای بدست آوردن هفت ماده پاک باید به اینجا میومدن. قرنها پیش بود که نیروهای تاریکی خواستن این مواد پاک رو بدست بیارن و زندگی اربابشون رو تضمین کنن. اجداد ما, اما اجازه این کار رو به اونا ندادن. اونا نگهبانی کردن و نذاشتن دست تاریکی به هفت ماده برسه. اون موقع تاریکی هنوز قدرتی نداشت و از جماعت و قدرت زیاد اینجا میترسید. و وقتی تاریکی ضعیف شد, به سیه شهر حمله کردن و اهران رو کشتن. با صدای سیمرغ و ضربه شمشیر پاک....

- و این موضوع برای ما تجربه ای شد که از این هفت ماده پاسداری کنیم.

- تا اینکه اونا پانزده سال پیش اومدن تا مواد پاک رو جمع کنن. اون موقع افراد زیادی عضو تاریکی شدن. مثل اینکه گذر زمان روی آدما و حرص و طمعشون خیلی تاثیر داشت. تعدادشون خیلی بیشتر از قبل بود. در واقع بیشتر از همیشه. پدر و مادرای همه شمایی که اینجایید داشتن نگهبانی میدادن.

- و تعداد زیادی از پیشگویان و جادوگران این شهر...

سیاوش تعجب کرد. یعنی پدر و مادر او روزی اینجا بودند؟ پس چرا او همانند سپند و ... پاک و معصوم و از یک لحاظ دیگر زیبا نبود؟

- ولی حادثه نامبارک و وحشتناکی رخ داد. سربازان تاریکی وارد شهر ما شدن و شروع کردن به جنگ تن به تن با نگهبانان ما. نگهبانان شجاعانه مقاومت کردن. اما همشون یا بدست اونا خفه شدن, یا تکه پاره شدن. میدونید, اونا سپاهی از گرگ ها داشتن و دیو ها. پرندگان خون خواری هم داشتن. اما لازم نبود همه اونا رو به ما نشون بدن. اونا فقط گرگ ها رو آوردن. و جمعیتشون چنان زیاد بود که اگه کل شهر به اونا حمله میکردن, ما نابود میشدیم.

- خلاصه تونستن بیان و پر, آب, خون پاکان, سنگ پاک, برگ بید, چمنهای تپه پاک و خون یک موجود سپید و پاک رو ببرن. اون موجود, یک گاو بالدار بود.

-شما اینجا هستین چون باید باشین. اگه نباشید, ما شکست میخوریم.

- اون پانزده سال پیش این معجونو خورد.ترتیب نوشیدن معجون تاریکی این طوریه: یازده سال, بیست و دو سال, سی و سه سال و به همین ترتیب. یعنی اینکه 7 سال دیگه اون دوباره معجونش رو آماده خواهد کرد. اما ما نباید اجازه این کار رو بهشون بدیم. همین. حالا 7 سال دیگه مونده و شما باید در برابر تاریکی تجهیز بشید و نکاتی یاد بگیرید که میتونه یاور روزهایی باشه که تاریکی همه جا رو فرا خواهد گرفت.

سیاوش نمیتوانست جلوی کنجکاویش را بگیرد. سوال خود و سام و سارا را از هوراست پرسید:

- ببخشید؟ چرا ما با پنج نفر دیگه فرق داریم؟

 

خوشحال میشم نظراتتونو بدونم. با تشکر

قبلی « حماسه سیاوش ۲ حماسه سیاوش ۴ » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.