اسليترينمادربزرگم در سال 2000 با دادن سه جلد اول کتاب های هری پاتر برای تولد 9 سالگیم من را با دنیای هری و جادو آشنا کرد.
من فورا در جادو گم شدم. خودم را در سالن اصلی گریفیندور فرض می کردم، به آن سه نفر ملحق می شدم تا با هم نیروهای شیطانی که در دنیای جادوگری سر بر آورده اند را از بین ببریم.
در سال 2012 که پاترمور ایجاد شد، من با این شانس روبرو شدم تا بتوانم رسما و یکبار برای همیشه ، به خانهی گریفیندور بپیوندم و وقتی که دقیقاً خلاف آن چیزی که انتظارش را داشتم اتفاق افتاد وحشت زده شدم. اسلیترین! اعتراف می کنم که من، دانشجوی ارشد 21 ساله، دو روز تمام را برای این قضیه گریه کردم.
با 5 دلیلی که در پایین عنوان میکنم، می توانم بدون هیچ شکی بگویم که در حال حاضر، افتخار میکنم که اسلیترینی هستم!
ما به فکر خودمان هستیم.
اسلیترین یک گروه وفادار،صمیمی و متحد است. اگرچه آن طور که فینیاس نایجلوس توضیح می دهد:
نقل قول:
ما احمق نیستیم. به عنوان نمونه ، ما همیشه انتخاب خواهیم کرد که ابتدا سر خودمان را از بالای دار رفتن نجات بدهیم. (محفل ققنوس، ص 459).
ما افراد دور و برمان را انتخاب میکنیم، و بخشی از مراقبت کردن از دیگران در گروه ما، اول مراقبت از خودمان است.
همان طور که در جنگ هاگوارتز دیده شد ،اسلیترینی ها می دانستند که چه زمان عقب نشینی کنند و چه زمان عدم واکنش بهترین واکنش است. هنگامی که ما برای مبارزه نکردن در جنگ مورد انتقادهای شدید قرار میگرفتیم ، من فکر نمیکنم دانشآموزان، بچههایی که میدانستند ممکن است وارد نبردی تا پای مرگ علیه خانوادهی خودشان بشوند، اعتباری را به دست آورده باشند که شایسته آنند.
بعضی اوقات سکوت بهترین پاسخ است.
ما از کثیف کردن دستان خود نمی ترسیم.اسلیترینی ها می دانند که چه می خواهند و از تلاش برای به دست آوردن آن نمی هراسند. چه جام قهرمانی باشد، چه بالاترین نمره برای امتحان. ما از کارهای سخت دوری نمی کنیم.
گفته شده یک اسلیترینی واقعی می داند گاهی اوقات بهتر است هوشمندانه عمل کند به جای اینکه سخت و زیاد کوشش نماید.
همه فن حریف بودن شگفت انگیز است اما این که بدانی چه زمانی بر یک موضوع تمرکز کنی تا بتوانی موفق شوی به خودی خود مهارتی مهم است.
ما قدیمی و جدید را ترکیب می کنیم.سنت یک مسئلهی مهم در گروه اسلیترین است؛ اما با آن شرطی میآید که ما باید راه ها و آرمان های قدیمی را بسنجیم و تا جایی آنها را ارج نهیم که مانع رفاه ما و برای افرادی که در اطرافمان هستند زیانبار و دردناک نباشد. من دریافتهام که هنگامی که این اتفاق می افتد، مااسلیترینیها غالباً به آینده نگاه میکنیم و برای پیشرفت تلاش میکنیم، در همان حالی که به سنتها احترام می گذاریم و انها را حفظ می کنیم.
اسلیترینی ها در راه تعادل میکوشند و این را درک میکنند که آینده و گذشته با هم تقابل ندارند.
ما بهبود پذیریم.
من اعتراف می کنم که اسلیترین یک خانه ی ترک برداشته است اما من هم عیب هایی دارم.
من بشری هستم که تلاش می کنم تا دنیایی دیوانه کننده و جادویی را پیدا کنم و از اعتراف به آن نمی ترسم.
اسلیترینی ها دارای کلیشه هایی هستند که بر ما تاثیر می گذارد. من این را وقتی متوجه شدم که دختر کوچکی در محل کارم از اسلیترینی بودن من شگفت زده شد. او اصرار داشت که من نمی توانم یک اسلیترینی باشم چرا که :
- تو خیلی خوبی!
بقیه فکر می کنند که ما بی رحم و سنگدلیم! نه به خاطر کارها و سخنانمان بلکه به خاطر گروهمان. با وجود این، ما آن چه هستیم را تغییر نمیدهیم. ما میآموزیم تا خودمان را با شرایط وفق دهیم و برای به دست آوردن اهداف والایی که میدانیم میتوانیم به دست آوریم تلاش کنیم.
ما مرلین را داریم.بله! ما شخص مرلین را داریم. مرلین، کسی که از مشهورترین و محبوب ترین جادوگران دنیای مشنگی و جادوگری است، کسی که در شجاعت برجسته و ممتاز است و حتی جایزه ای به افتخار او داده شده است(پاترمور)، یک اسلیترینی است.
اسلیترین، گروهی پیچیده است مملو از افراد پیچیده. اما این لزوماً به این معنا نیست که ما همه شروریم! مطمئناً ما بیشتر از سهم عادلانه مان افراد جنس خراب داریم، اما این افراد در همهی گروهها پیدا میشوند.
به جای اینکه ما را مارهای خوش خط و خالی قضاوت کنید آن هم بر اساس وقایع کتاب که دو دهه پیش اتفاق افتادهاند، چرا نمیروید و با اسلیترینیهایی که در اطراف هستند گفت و گو نمیکنید؟ ببینید که چگونه گروه تکامل یافته است و ما اسلیترینیهای مغرور شما را شگفت خواهیم کرد!