مشخص است که هری، رون و هرماینی بهترین دوستان یکدیگر بودند. به هرحال اگر صمیمی نباشید نمیتوانید دنیای جادوگری را به کمک همدیگر نجات دهید. با این حال بهترین دوست در میان این سه نفر چه کسی بود؟ در این مطلب ما این موضوع را بررسی میکنیم.
هری پاتر
بیایید درباره هری صحبت کنیم. به نظر میرسد که هری قبل از رفتن به هاگوارتز واقعا هیچ دوستی نداشت. بنابراین تصور میکنیم که او بسیار از رفتن به مدرسه جادویی و پیدا کردن افراد شبیه به خودش خوشحال بود. با این که هری هیچ تجربه ای در زمینه دوستی نداشت، همچنان موارد خیلی زیادی وجود دارد که باعث میشد او دوست فوق العاده ای باشد.
باید کار را با اشاره به بخشندگی اش شروع کنیم. هری بدون داشتن هیچ چیزی بزرگ شد و یکباره با ثروتی رو به رو شد که پدر و مادرش برای او به جا گذاشته بودند. او میتوانست خیلی راحت همه پول ها را برای خودش نگه دارد و صرف خرید هر چیزی که دلش میخواهد بکند... اما این کار را نکرد. به جای این کار هری با کمال میل ثروتش را با افرادی که به او بسیار نزدیک بودند به اشتراک میگذاشت. زمانی که اولین بار رون را در قطار هاگوارتز دید برای خودش و او یک عالمه هله هوله خرید. و یک بار هم برای رون و هرماینی دوربین چند چشمی خرید تا بتوانند بهتر جام جهانی کوییدیچ را ببینند. هری اصلا در به اشتراک گذاشتن چیز هایی که داشت با افرادی که برایش مهم بودند، تردید نمیکرد. این ویژگی ذاتی او بود و فقط منحصر به پول نمیشد. در واقع به نظر ما هری حتی اگر یک گالیون هم نداشت باز هم همینطور بود.
هری کسی بود که دوستانش را تشویق میکرد. او آن ها را باور داشت و میخواست از این که آن ها هم به او باور دارند مطمین باشد. او بار ها به هرماینی یادآوری میکرد که بسیار باهوش است. همچنین بسیار تلاش میکرد تا مطمین شود رون این را میداند که توانایی تبدیل شدن به یک بازیکن کوییدیچ عالی را دارد هرچند که یکبار برای این کار پای ریختن یک معجون مخصوص در لیوان رون وسط آمد.
همچنین نمیشود از هری به عنوان یک دوست حرف بزنیم بدون آن که به تلاش بسیار او برای دفاع از اطرافیانش اشاره کنیم. در سومین مرحله مسابقه سه جادوگر حتی با این که قرار نبود او هرماینی را نجات دهد او با بیچارگی سعی میکرد که رون و هرماینی را از چنگ مردم زیر آب نجات دهد. تعهد او به محافظت از هر دوی آن ها به این معنی بود بدون این که حتی به این فک بکند که این کار تا چه حد روی شانس او برای برنده شدن تاثیر میگذارد، تا زمانی که کرام برای کمک کردن به هرماینی سر برسد صبر کرد. این تعهد به محافظت از مردم حتی بیشتر از این هم پیش رفت. هری حاضر شد که حتی جانش را برای نجات دنیای جادوگری و عزیزانش که شامل بهترین دوستانش هم میشد، بدهد. وقتی هری باید کار خطرناکی انجام میداد، هرماینی و رون هرگز از فکرش بیرون نمیرفتند و وفاداری هری به آن ها معمولا انگیز بخش هری بود که این موضوع بیشتر از پیش مشخص میکند که او چقدر دوست فوق العاده ای بوده است.
این به این معنا نیست که هری نقصی نداشته است. یکی از این نقض ها این بود که او معمولا طرف رون را علیه هرماینی میگرفت حتی وقت هایی که رون اشتباهی میکرد.این موضوع خود این واقعیت را به دنبال دارد که به نظر میرسید او همیشه رون را سریع تر از هرماینی میبخشد. وقتی که رون بعد از ترک کردن هری و هرماینی حین شکار جان پیچ ها پیش آن ها برگشت، هری تقریبا بلافاصله او را بخشید. در حالی که وقتی هرماینی جاروی فایربولت هری را در سال سوم تحویل پرفسور مک گوناگال داد، هری هفته ها با او حرف نمیزد. به نظر شما این منصفانه است؟
هری همچنین عادت داشت که زمانی که واقعا حقشان نبود، عصبانیتش را سر رون و هرماینی خالی کند. مثل زمانی که بعد از اولین باری که به خانه شماره 12 گریمولد رسیدند سر آن ها داد زد. این کار واقعا لازم به نظر نمیرسید. بله درست است که آن ها قبل از رسیدن هری مدتی میشد که با هم بودند، و بله این هم درست است که آن ها نمیتوانستند در نامه هایشان به او چیز زیادی بگویند، اما این واقعا تقصیر رون و هرماینی نبود. دامبلدور کسی بود که به این مخفی ماندن اصرار داشت. عصبانیت هری جای اشتباهی خالی شد و او نباید دو تا از بهترین دوست هایش را مورد سرزنش قرار میداد... و حتی از این بابت عذرخواهی هم نکرد.
با این وجود باید به یاد داشته باشیم که هیچکس کامل نیست و این موضوع شامل پسر برگزیده هم میشود. هری یک پسر نوجوان بود که باید با چیز هایی دست و پنجه نرم میکرد که از دغدغه های بیشتر بزرگسال ها هم بیشتر بود. بنابراین ما میفهمیم که او احتمالا تحت فشار بار بزرگ بر دوشش بوده است و این چیزی از این واقعیت که او فردی بخشنده، مشوق و متعهد نسبت به بهترین دوستانش بود، کم نمیکند.
رون ویزلی
آیا رون بهترین دوست بود؟
رون ویزلی اولین دوست مدرسه ای هری بود. هر دوی آن ها بلافاصله با هم ارتباط برقرار کردند و میشود گفت تقریبا از همان روز اول جدایی ناپذیر بودند. چیز های بسیاری وجود دارد که از رون یک دوست خوب میسازد و بعضی حتی ممکن است بگویند او بهترین بهترین ها بود.
دفعات بسیاری وجود دارد که رون از دوستانش دفاع میکرد. اتفاقی که بلافاصله به ذهنمان می آید زمانی است که مالفوی هرماینی را "لجن زاده" صدا کرد. با وجود یک چوب دستی شکسته رون تلاش کرد مالفوی را طلسم کند که برعکس جواب داد و کار به آنجا ختم شد که رون آروغ حلزونی گرفت. او همچنین از هرماینی در برابر پروفسور اسنیپ دفاع کرد. وقتی که اسنیپ هرماینی را "همه چیز دان رو مخ" صدا زد رون با او حاضر جوابی کرد و به خاطر دردسر هایش کارش به تنبیه ختم شد. او همچنین در کتاب "محفل ققنوس" با وجود التماس های برادرش پرسی، قبول نکرد که دست از حرف زدن با هری بردارد.
رون همچنین حاضر شد بدون این که هرگز سوالی بپرسد، هری را در بسیاری از ماجراجویی هایش دنبال کند. او چیزی که از هری میشنید را قبول میکرد و با او همراه میشد. در کتاب "تالار اسرار" رون عنکبوت ها را تا جنگل ممنوعه دنبال کرد (با وجود این که آن ها بزرگترین ترسش بودند) فقط به خاطر این که هری این را از او خواسته بود. وقتی هری به او نیاز داشت، او به ندرت تردید میکرد و همیشه از هری پشتیبانی میکرد. درست مثل هری رون هم با ویژگی "در الویت قرار دادنش دوستانش" شناخته میشود. مثلا در کتاب سنگ جادو خودش را در صفحه شطرنج غول پیکر قربانی کرد تا هری و هرماینی بتوانند از بقیه موانع عبور کنند و ولدمورت رو متوقف کنند. این کاری است که فقط یک دوست واقعی ممکن است انجام دهد.
همچنین نمیتوان فراموش کرد که او هری را به خانواده اش راه داد. بعد از این که هری و رون دوست شدند او تبدیل به یک ویزلی افتخاری شد و چند تا از شادترین تابستان های زندگی اش را در میان مو قرمز های مورد علاقه اش گذراند. این موضوع هم دوباره رون را به عنوان یک دوست فوق العاده نشان میدهد. هری به یک خانواده نیاز داشت و رون با کمال میل یک خانواده به او هدیه کرد.
با این وجود رون ایراداتی هم داشت. او اجازه داد که حسادتش به هری مشکلاتی را بین آن ها به وجود بیاورد. وقتی که هری برای مسابقه سه جادوگر انتخاب شد. احساس حسادت رون باعث شد که تا پایان مرحله اول با هری حرف نزند. زمانی که به نظر میرسید کل مدرسه بر علیه هری شده است، او واقعا احتیاج به یک دوست داشت، اما رون او را رها کرد. حسادت رون زمانی که او برای دومین بار تصمیم گرفت هری را رها کند هم بروز کرد. این بار او هم هری و هم هرماینی را در یک تعقیب و گریز خطرناک به دنبال جان پیچ ها، به حال خود رها کرد. با وجود این که رون برگشت (و البته باید برای پا گذاشتن روی غرورش و انجام این کار به او دست مریزاد بگوییم)، این واقعیت که او هر دوی آن ها را رها کرد، افتضاح است و این کاری نیست که یک دوست خوب باید انجام بدهد.
رون همچنین در بدجنس بازی هم سابقه دارد. او بار ها اشک هرماینی را دراورد. درست است که در مقابل کسانی مثل مالفوی از او دفاع میکرد اما او بار ها هرماینی را "همه چیز دان" خطاب کرد. حتی لونا لاوگود هم به این عادت رون درباره گفتن حرف های نامهربانانه اشاره کرد. این عادت ناخوشایند حتی در جشن یول بال رون با گفتن این که ویکتور کرام فقط برای به دست آوردن اطلاعات در مورد هری و استراتژی هایش برای مسابقه سه جادوگر از هرماینی دعوت کرده، شب او را خراب کرد. بنابراین این بار هم حسادت رون سر راه این که بتواند یک دوست خوب باشد، قرار گرفت. اگرچه باید گفت با وجود این که رون یک سری اخلاق بد داشت، در مجموع او همچنان حمایت گر، با مزه و وفادار به هری و هرماینی بود.
هرماینی گرنجر
شاید هم هرماینی بهترین دوست بود؟
وقتی که حرف از دوست پیدا کردن میشود باید گفت که هرماینی اولش خیلی در این زمینه خوب نبود. به نظر میرسد بیشتر افراد در ابتدا او را یک همه چیز دان خود نما میدیدند (با وجود این که شخصیت او خیلی عمیق تر از این است). با این حال او با هری و رون دوستی نزدیکی داشت و ارزشش را کاملا اثبات کرد. هرماینی همیشه بهترین ها را برای هری میخواست. در کتاب زندانی آزکابان او با کمال میل دوستیشان را برای امنیت هری فدا کرد. بعد از این که هرماینی با پروفسور مک گونگال گفت که هری یک جاروی آذرخش را از یک فرد ناشناس هدیه گرفته جارو برای بررسی بیشتر از هری گرفته شد. با وجود این که هرماینی فقط سعی داشت از هری محافظت کند هری و رون این را دخالت بی جا در نظر گرفتند و مدتی با او حرف نمیزدند که واقعا به عنوان دوستانش کار افتضاحی کردند. ما میدانیم که این موضوع او را ناراحت کرد اما این نشان دهنده این هم هست که او حاضر بود برای محافظت از دوستانش، خوشحالی خودش را فدا کند.
در تاکید بر همین موضوع، هرماینی همیشه به هری وفادار بود. او هرگز هری را رها نکرد و دست از حرف زدن با او نکشید. هرماینی همیشه برای حمایت از هری کنارش بود، از کمک کردن به او در آماده شدن برای مسابقه سه جادوگر گرفته تا ماندن کنار هری در شکار جان پیچ ها در کتاب یادگاران مرگ. حتی زمانی که او داشت توسط بلاتریکس لسترنج شکنجه میشد، هرگز به حرف نیامد و هیچ رازی را لو نداد چون به دوستانش و ماموریتشان متعهد بود. حالا که درباره ماموریت جان پیچ ها صحبت کردیم باید به این اشاره کنیم که او حافظه والدینش را پاک کرد و کاری کرد که آن ها او را فراموش کنند تا مطمین شود در حین این که او در به این سفر خطرناک میرود والدینش از ولدمورت و مرگخواران در امان هستند. او مجبور به انجام هیچ یک از این کار ها نبود و میتوانست هری را به حال خودش بگذارد تا تنهایی به شکار جان پیچ ها برود و با این وجود این کار را نکرد. او این هزینه شخصی گزاف را متحمل خود کرد تا بتواند زمانی که هری بیشتر از همیشه به او نیاز دارد، در کنارش باشد. بیایید صادق باشیم... هری هرگز بدون هرماینی جان سالم به در نمیبرد.
مورد دیگر این است که بر خلاف ذاتش، هرماینی حاضر میشد برای کمک به هری قوانین مدرسه را زیر پا بگذارد مثل زمانی که در سال دوم مدرسه با موفقیت معجون چند منظوره را پخت یا زمانی که در سال پنجم ارتش دامبلدور را راه اندازی کرد. همچنین در سال سوم برای محافظت از هری و رون به اسنیپ حمله کرد. این کار ها برای هرماینی قانون مدار هرگز نمیتوانست ساده باشد.
با وجود تمام این ها هرماینی بی نقص نبود. با وجود این که او و رون در نهایت ازدواج کردند، دوستیشان مسیر پر فراز و نشیبی داشت. و این فراز و نشیب ها زمانی که رون شروع به قرار گذاشتن با لوندر براون کرد از همیشه بیشتر بالا گرفت. این کار در نهایت به آنجا ختم شد که هرماینی دسته ای از پرنده ها را که مثل گلوله های طلایی پرواز میکردند استفاده کرد تا به رون حمله کند، که صرف نظر از این که چقدر ناراحت بوده است، کار درستی نبود. این اختلاف همچنین باعث شد که هری بین رون و هرماینی گیر بیفتد که احتمالا موقعیت آزاردهنده ای بوده است.
همچنین واقفیم که اگر از رون و هری بپرسیم میگویند که هرماینی در مورد تکالیف مدرسه، تمرین و قوانین گاهی طاقت فرسا بود. حتی ممکن است بگویند که وقتی او برنامه ها و نقشه هایی که میچیدند (که اغلب هری این کار را میکرد) را مورد کنکاش و پرسش قرار میداد، برایشان آزار دهنده بوده است. علت خسته کننده بودن وجود کسی که مدام نقش وکیل مدافع شیطان را بازی میکند، کاملا واضح است، خصوصا در موقعیت هایی که میدانید حق با شماست
با تمام این ها ما فکر نمیکنیم که این مثالی از یک دوست بد بودن باشد. بله، هرماینی ممکن است روی اعصاب هری و رون رفته باشد، ولی او همیشه میخواست که آن ها بهترین نسخه خودشان باشند، در امنیت بمانند و با سر توی موقعیت های خطرناکی کی ممکن است اشتباه پیش بروند، نپرند. درست مثل موقعی که وقتی هرماینی به هری گفت که برای نجات سیریوس به وزارت سحر و جادو نرود، به حرف او گوش نکرد. در واقع هرماینی دوست بسیار خوبی بود.
حالا شما فکر میکنید برنده چه کسی است؟ میدانیم که پیدا کردن یک برنده و تصمیم گیری بین سه نفر طلایی برای ما کار بسیار سختی است. هر یک از آن ها نقاط قوت و ضعف خودشان را داشتند ولی اگر شما به یک جواب قطعی رسیدید میتوانید با ما به اشتراک بگذارید.