هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی :: هری پاتر و انجمن نظام سیاه

هری پاتر و انجمن نظام سیاه (بخش 1 - فصل 1 - قسمت 1 )


داستا ن هفتم هری پاتر به قلم سیاوش درخشان
هری پاتر و انجمن نظام سیاه
هری پاتر و انجمن نظام سیاه

بخش اول : تعطیلات تابستان
فصل اول : پیرمرد خردمند
قسمت اول : دیوانه سازها

هوا گرگ و میش بود . مه همه دور و اطراف را احاطه کرده بود . در این میان هری پاتر جلوی شومینه نشسته بود و به فکر فرو رفته بود . در دستانش جاودانه ساز تقلبی قرار داشت . ناگهان صدای زنگ در توجه او را به خود جلب کرد کی می توانست باشد؟
در زیر ربدشامبر کهنه اش دستش را بر روی چوبدستیش فشار داد . گوشش را تیز کرد . صدای پای خاله پتونیا را می شنوید که به طرف در حرکت می کرد . هری با شنیدن صدای خاله پتونیا که نفسش را در سینه حبس کرده با سرعت تمام برگشت و چوبدستیش را بالا گرفت و آماده حمله شد . ناگهان در جلوی چشمش چندین دیوانه ساز وارد سالن شدند . برایش باور کردنی نبود , دیوانه ساز ها در خانه دورسلی ها ؟ همین که چوبدستیش را بالا برد که حمله کند عمو ورنون از همه جا بی خبر وارد سالن شد و قبل از این که هری بتواند از خود دفاع کند با مشت به صورت هری ضربه زد و سر هری که بر روی زمین افتاده بود فریاد کشید :
می خواستی به زن من حمله حمل حم ....
عمو ورنون دیگر صدایش در نمی آمد فقط بر روی زمین افتاده بود و دست هایش را بر روی سرش گذاشته بود . هری با حس کردن هوای سرد و ضعف در بدنش سریع چوبدستیش را از روی زمین برداشت و افسون سپر مدافع را اجرا کرد ولی به جای گوزن نقره ای , هاله ای نقره ای فام از چوبدستیش بیرون آمد که فقط با عث شد چند دیوانه ساز نزدیک تر کمی عقب بروند و طولی نکشید که توانستند در جلوی سپر بیشتر مقاومت کنند و دو مرتبه به سمت هری حرکت کردند . چراغ ها همه خاموش شده بودند و تنها منبع نور در اتاق سپر مدافع ناقصش بود . چشم های هری دیگر جایی را نمی دید . زانو هایش دیگر تحمل وزن بدنش را نداشت . در سرش صدایی عجیبی می پیچید که آرام آرام واضح شد :
سوروس .... سوروس ....خواهش می کنم ....
صدای دیگری که نفرت در آن کاملا مشخص بود نعره زد :
آواداکداورا !!!
هری فریاد می کشید و سرش را محکم تکان می داد تا شاید صدا ها و یاد آن خاطره عذاب آور از بین بروند .
کم کم صدای جدیدی در ذهنش جان گرفت که با خنده پارس مانندی می گفت :
زود باش دیگه , تو بهتر از این می تونی مبارزه کنی !
صدای آرام بلاتریکس را شنید که وردی را می خواند .
نه ....
این صدای هری بود که از شدت خشم از دهانش خاج شده بود . ناگهان فضای حال در برابر چشمانش ظاهر شد . دیوانه ساز ها داشتند نزدیک می شدند . چوبدستیش را بالا برد و دوباره سپر مدافع را پیش فرستاد این بار نیز همانند دفعه قبل فقط یک هاله از چوبدستیش خارج شد . باز هم صدایی در درونش بیدار شد . صدایی بی روح و بسیار سرد که می گفت :
اون یکی رو بکش !
بعدش صدای جیر جیر مانندی فریاد زد :
آواداکداورا !!!
صدای به زمین خوردن جسم سنگینی را شنید . جسمی که طلسمی به آن بر خورد کرده باشد . جسمی که در طول مسابقه سه جادوگر با هری رقابت و رفاقت کرده بودند .
هری سعی کرد تمرکز کند و به خاطره خوشی فکر کند ولی وقتی دستهای سرد دیوانه ساز دو طرف بدنش را گرفت تمرکزش بهم خورد . کاملا وحشت کرده بود . حالا دیگر نفس های سرد دیوانه ساز را بر روی صورتش احساس می کرد . صدایی در ذهنش جان گرفت . دیگر امیدش را از دست داده بود تا لحظه دیگر دیوانه ساز بوسه خود را نثارش می کرد .
صدایی سرد و بی روح در حالی که قهقه میزد گفت :
اون را به من بده با تو کاری ندارم در غیر این صورت تو رو هم می کشم ...
نه... نه... نه... خواهش می کنم ...
صداهای نا مفهومی شنیده می شد اما نه داخل مغز هری که دیگر از شدت فشار از حال رفت .
قبلی « ضرب المثلهاي جادويي جادوگر یا خون آشام؟ - فصل 6 » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
pendar mohajeri
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۷/۲۰ ۹:۰۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۷/۲۰ ۹:۰۸
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۱۴
از: دارقوز آباد !
پیام: 916
 بسيار خوب
خيلي با حال بود ايول
ladan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۹ ۷:۱۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۹ ۷:۱۵
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۲۰
از: چون ولدمورت دنبالمه نميتونم بگم
پیام: 26
 قشنگ بود اما كوتاه
خوب بود
اما چرا انقدر بخش بخشش كرده بودي
تازه خيلي هم كم بود
منتظر فصل بعديت هستم
shadmehr
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۰:۱۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۰:۱۴
عضویت از: ۱۳۸۵/۱/۲۳
از: آمپول می ترسم !!
پیام: 646
 $
خو بود ولي چرا انقدر بخش بخش بود ؟ اين قسمت هم خيلي كوتاه بود
nnight
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۶ ۱۶:۳۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۶/۶ ۱۶:۳۲
عضویت از: ۱۳۸۵/۶/۶
از: هاگوارتز
پیام: 47
 خوب بود
خوب بود ولی بخش های زیادی داشت و هر فصل کوتاه بود
sorena
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱۶ ۱۸:۵۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۱۶ ۱۸:۵۸
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۱
از: اتاق خون محفل
پیام: 3113
 گوددد.
عالیی بود.ولی چرا این قدر بخش بخشش کرده بودی؟
SHAGGY_MEISAM
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۳ ۱:۳۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۱/۳ ۱:۳۶
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۲۰
از: bestwizards.com
پیام: 403
 هری پاتر و انجمن نظام سیاه (بخش 1 - فصل 1 - قسمت 1 )
جالب بود ايشاالله بتونم بقيه رو هم بخونم ممنون

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.