مغ کلمه اي است فارسي در زير با اين کلمه اشنا مي شويم:
گزنفوندر کتاب کوروش نامه، بنيان گذار طبقه مغان را کوروش بزرگ ميداند و ارسطو در کتاب فلسفه مي گويد: مغان حتي از مصريان قديمي ترند. واژه مغ که پيش از زرتشت براي روحانيان به کار ميرفت، بعدها نشانگر طبقه خاصي به نام مغان شد که در آيين زرتشت، وظيفه روحانيت را بر عهده داشتند.مغان روحانيون کيش ملي ايرانيان بودند.
اما اين واژه در سده پنجم پيش از ميلاد ,به شکل واژه مگوس(مجيس) به يونان رسيد و واژه مجيک به معناي جادو از ان مشتق شد.چرا که در دوران باستان مرز ميان جادو و دين روشن نبود و روحانيون را جادوگر مي پنداشتند. پس از ورود افکار ايرانيان به يونان, طبقهاي به نام مجوسان در يونان ظهور کردند که به ماوراطبيعه ميپرداختند. مجوسان مرد بودند. جادوي انان از سحر ساحره هاي عوام جدا و متعاليتر بود و رسالههاي گوناگوني تاليف کردند و عقايد درون آن ها را به زرتشت پيامبر نسبت ميدادند. کراماتي داشتند و مسيري برتر براي زندگي بشر پيشنهاد ميکردند.
ديو جنس لتريوس در تعريف مغان ميگويد:«مغان عمر خود را صرف پرستش خدا ميکنند، قرباني ميکنند، دعا ميخوانند، بت پرستي و شمايل پرستي را محکوم ميکنند. براي خدايان جنسيت قائل نميشوند، به عدالت و تقوا پابندند و سوختن اجساد مردگان را روا نميدارند.غيبگويي ميکنند، آويختن زيورت آلات و طلا را بر خود مجاز نميدانند. لباس سفيد ميپوشند، بستر خواب خود را بر زمين ميگسترانند. در خوراک به سبزي و نان جو و پنير اکتفا ميکنند و ميپندارند آدمي در آينده جاودانه خواهد زيست....»
برگرفته از کتاب «خاطرات يک مغ» نوشته پائولو کوئيلو
گزنفوندر کتاب کوروش نامه، بنيان گذار طبقه مغان را کوروش بزرگ ميداند و ارسطو در کتاب فلسفه مي گويد: مغان حتي از مصريان قديمي ترند. واژه مغ که پيش از زرتشت براي روحانيان به کار ميرفت، بعدها نشانگر طبقه خاصي به نام مغان شد که در آيين زرتشت، وظيفه روحانيت را بر عهده داشتند.مغان روحانيون کيش ملي ايرانيان بودند.
اما اين واژه در سده پنجم پيش از ميلاد ,به شکل واژه مگوس(مجيس) به يونان رسيد و واژه مجيک به معناي جادو از ان مشتق شد.چرا که در دوران باستان مرز ميان جادو و دين روشن نبود و روحانيون را جادوگر مي پنداشتند. پس از ورود افکار ايرانيان به يونان, طبقهاي به نام مجوسان در يونان ظهور کردند که به ماوراطبيعه ميپرداختند. مجوسان مرد بودند. جادوي انان از سحر ساحره هاي عوام جدا و متعاليتر بود و رسالههاي گوناگوني تاليف کردند و عقايد درون آن ها را به زرتشت پيامبر نسبت ميدادند. کراماتي داشتند و مسيري برتر براي زندگي بشر پيشنهاد ميکردند.
ديو جنس لتريوس در تعريف مغان ميگويد:«مغان عمر خود را صرف پرستش خدا ميکنند، قرباني ميکنند، دعا ميخوانند، بت پرستي و شمايل پرستي را محکوم ميکنند. براي خدايان جنسيت قائل نميشوند، به عدالت و تقوا پابندند و سوختن اجساد مردگان را روا نميدارند.غيبگويي ميکنند، آويختن زيورت آلات و طلا را بر خود مجاز نميدانند. لباس سفيد ميپوشند، بستر خواب خود را بر زمين ميگسترانند. در خوراک به سبزي و نان جو و پنير اکتفا ميکنند و ميپندارند آدمي در آينده جاودانه خواهد زيست....»
برگرفته از کتاب «خاطرات يک مغ» نوشته پائولو کوئيلو