هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی :: داستان‌های غیر هری پاتری

حماسه سیاوش ۵


خانه سیاوش

فصل پنجم: خانه

پس قضیه از این قرار بود. شجره نامه در قسمت نامهای بیژن و پاژنگ تیره شده بود و این تیرگی و تردید به نامهای سیاوش, سارا و سام سرایت کرده بود. پس آنها با هم فامیل بودند! چه خویشانی... خویشاوندانی که قبل از این خود درباره این رابطه نمیدانستند.

بالاخره شنبه هم فرارسید! آنها در کوچه باغ هفتم که بلند و سبز بود قدم میزنند.

- اصلا مهم نیست با هم فامیلیم. این قضیه رو بهتر میکنه ولی دوستی رابطه ی خیلی بهتریه تا خویشاوندی.

- کی اهمیت میده؟ خب... راست میگی دوستی خیلی بهتره.

- خانه شماره سه یه کمی بالاتر باید باشه ...

آنها به سمت خانه شان میرفتند. خانه ای که آنجا برای خودشان بود. خود خودشان ...

- ایناهاش. اینه! وای.... خیلی قشنگه!

در را با کلید داخا پاک باز کردند. در حیاط کوچک, دو گاو بالدار و یک اسب پرنده بود. هر سه سفید و زیبا بودند. بنظر برای انها بود. خانه ای زیبا و سه طبقه در مقابل باغ کوچک نمایان بود. پیچک بلندی, از پادری تا ایوان طبقه دوم رشد کرده بود. بلبل های نغمه سرا در اطراف پیچک , چرخ میزدند.

هر طبقه یک هال و یک اتاق با ایوان داشت. البته از باغ, اینطور بنظر میرسید.

- سیاوش, اونجا توی اون برگه نوشته که این سه تا پرنده واسه کدوممونه؟

- آره. گاو بالدار برای پسران و مردان. و اسب پرنده مخصوص دوشیزگان و بانوان است. عین جمله ی هوراسته.

- گاو واسه ما؟

- چیه سام حسودیت شده؟ یادت باشه اینجا سپید شهره!

- بیاین یه آیینه پیدا کنیم.

هر یک میخواستند خودشان را در آیینه ببینند. آنها وقتی به هم نگاهی انداخته بودند از تعجب شاخ درآوردند و از زیبایی یک دیگر تعریف میکردند. حال وقتش بود که خودشان را خودشان ببینند!

داخل خانه شدند. طبقه همکف, سقفی بلند داشت. چلچراغی بی نظیر در وسط سقف,  آویز بود. کسی قبلا اینجا بود. مبلهای راحتی انجا بودند. گویی به ناگاه رها شدند.

- والدین شما با خواسته خود, در کنار هم میزیستند. آنها فکر میکردند همین برای شش نفر کافیست. آنها به چیزی که داشتند, " قانع" بودند.

- چی؟ اینجا خونه والدینمون ...

- بوده؟

بله. آنجا بود که خانواده از دست رفته آنها, با یکدیگر زندگی میکردند.

- بریم بالا.

از پله های مرمرین به سمت طبقه بالا رفتند.

- طبقه اول برای ساراست. طبقه دوم برای سام و طبقه سوم از آن سیاوش است.

آنها همه خانه رادیدند. طبقه اول, طبقه ای بود که والدین سارا در آن زندگی میکردند. هال , پر از مجسمه مرمرین و خوشتراش از گاوهای بالدار و اسبهای پرنده بود. در اتاقشان هم تختی بزرگ و بنظر 5 نفره بود. فرش اتاق, زیبا و خوش بافت بود. و آنجا آینه بزرگ و بلندی را دیدند.

صورتشان همه سپید. چشمانشان همه آبی و موهایشان مشکی مشکی بود. بله تغییر کرده بودند.

- دیدین؟ عجیبه!

طبقه دوم برای والدین سام بود. هال از انواع کتابها پر بود. " نبرد آتشین"- " سرگذشت سربازان" – پیشگویی های گذشته" – "پیشگویی های آینده" و صد ها کتاب... اتاق هم همینطور بود.

طبقه سوم... سیاوش منتظرش بود. پر از تابلوی نقاشی با امضای " آرشام". پدرش... نقاشی ها موضوعات عجیبی داشتند. یکی از آنها چهره ای از گروه تاریکی را نشان میداد. چشمان بی روح. ناخن هایی که انگار طپش زندگی در آنها نبود. موهای بلند, کثیف و پریشان. نقاشی ها زیبا بودند. در اتاقشان , تابلویی بود که مدام میسوخت. دوباره بی نقص میشد و باز میسوخت. چهره پلیدی بود. گوشهای بلند و نوک تیز. بینی عقابی, موهای بشدت بلند, چشمانی سراسر سفید...چه وحشتناک. فقط گوشه چشمانش تا وسط آن, رگ های خون غلیظی بود. نقاشی سوخت.

به پشت بام رفتند. حتی آنجا هم زیبا بود.

- ساعت هفت شب روز شنبه, سوار گاو بالدار و اسب پرنده شوید ...

قبلی « حماسه سیاوش ۴ حماسه سیاوش ۶ » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
kingdom
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۸/۷/۲ ۲۳:۱۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۸/۷/۲ ۲۳:۱۲
عضویت از: ۱۳۸۸/۴/۲۹
از: زیر آسمون آبی
پیام: 26
 Re: حماسه سیاوش ۵
قشنگ بود دین بقیشم بنویس

ولی عجب حوصله های داریا !

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.