هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

اخبار سايت: گزارش جشن تولد حضوری سایت و جشن تولد اینترنتی

فرستنده Irmtfan در تاريخ ۱۳۸۳/۱۰/۵ ۲۰:۱۶:۳۴ (1872 بار خوانده شده) خبر های فرستاده شده توسط این شخص اخبار سايت
اخبار سايت
همه میدونید که امروز کریسمس بود و یه خبری که شاید تازه باشه اینه که کتاب ششم هم 38 فصل خواهد بود.
از اینکه بگذریم میرسیم به گزارش تولد حضوری سایت که روز پنجشنبه با حضور تعداد کثیری از علاقمندان برگزار شد
گزارش اون جشن تولد رو در ادامه متن نوشتم ولی یه چند موردی رو اضافه میکنم:
- عکسای جشن رو بعد از نوشتن عبارت jadoogaran بر روی همه عکسها ( به اصطلاح water mark ) قرار میدیم روی سایت

- فیلم مراسم بیشتر از یک گیگ حجمش شده ولی به نحوی روی نت قرار میدیم برای دانلود

- صدای مراسم رو هم اگه بشه به صورت mp3 در خواهیم آورد.
در ضمن جشن تولد اینترنتی سایت روز پنج شنبه 10 دی که روز تولد واقعی سایت هم هست برگزار میشه ( کارتای اینترنت یادتون نره !)

و اما گزارش که البته از زبون خودم یعنی هری پاتر نوشته شده رو در زیر میبینید لطفا اگه کسی چیزی اضافه کرد تو نظر ها بنویسه :
اهم اهم
اشتباه نکنید آمبریج نبود بلکه بنده بودم که بعد از جشن صدام گرفته بود تا یه روز خروسی شده بودش
و اما شرح حال من از اول تا آخر در این جشن رو در زیر نوشتم:

در ابتدای ورود:
من از دور دیدم عده ای جلوی در کمین کردن تا خر (kherre) ما رو بگیرن درنتیجه فورا شنل نامریی کننده رو کشیدم روی خودم و دوستم بعدش بسیار با احتیاط با توجه به اینکه حاجی و بقیه جلوی در رو گرفته بودن که سوسکم نمیتونست رد بشه تونستیم از در رد بشیم. من که رفتم تو دیدم یه میز سرتاسری گذاشتن که البته عده ای هم از ماگل ها تو میزای دور و بر بودن با دوستم رفتیم اون ته تها نشستیم بعدش به بقل دستیم گفتم:
- ببخشید اینجا تولد جادوگرانه؟
طرف یه نگاهی بهم گرد و گفت: آره
- پس حاجی کجاست؟
طرف: بیرونه
در نتیجه من پا شدم رفتم بیرون و حاجی از اینکه ما بدون اطلاع اون رفتیم تو کلی تو لب بود. ( البته با توجه به اینکه 10 دقیقه قبلش گفته بودم دارم میرسم )
مملی هم بیرون وایساده بود که به دلیل اینکه هر قسمتی یه سر داشته باشه مملی رفت تو چون نه اینکه پیره چشاشم درست نمیبینه عصا و عینکشم نیاورده بود من و حاجی و سالی موندیم بیرون تا بقیه بیان. بعدش یه عده ای اومدن از جمله تانکس و پرانگز و دوستش و یه عده دیگه که بعدا آشنا شدیم. ( حالا خوب شد فیلمش هست و گرنه سراسر قرو قاطی میشد کی به کی بوده)
بعدش من یهو یادم افتاد که تو دارن پولا رو از حلقوم ملت میکشن بیرون و دویدم تا از دوست بیچاره من پول نگرفتن خبرشون کنم
خلاصه همینطوری رفتیم تو و اومدین بیرون تا ساعت سه شد.

آغاز جلسه تولد:
البته به نظر من باید با قرائت فرازی از هری پاتر جلسه رو شروع میکردیم ولی اونو فاکتور گرفتن و دارکی از پشت به من گفت:
- حالا چی میخوای بگی چیزی آماده کردی؟
که منم گفتم: نه بابا مثل همیشه همینطوری میگیم دیگه فقط صدا رو چطوری برسونیم به همه؟
( توضیح : میز سرتاسری تو مایه های میزای هاگوارتز بود که از اینور رفته بود تا اونور )
در نهایت با اطمینان به بلند گو بودن خودم شروع کردم اول از اینکه با پول خودشون پذیرای حضورشون شدیم خیلی تشکر کردم بعدشم در مورد همه چی به غیر از هری پاتر حرف زدم از جمله: سایت شراکتی و گردش سایت بر روی همه اعضا - فروم گرم - دان شدن سایت معایب و مزایا - تو سر هم زدن در فروم چه خوبه - سایت یه طرف فرومم همون طرف - حال کردن با سایت در زمان حال و موارد بی پی جی 13 دیگه ای که البته همه در فیلم موجود است.
بعدش هم گفتم اگه کسی سوالی نقدی نظری داره و جراتم داره بپرسه و در همون لحظه رو به مملی که پشتم بود کردم و گفتم اینایی که انتقاد کردن رو شناسایی کن تا آی دی هاشون رو ببندیم
کسی چیزی نپرسید فقط 2-3 نفر از گروه html چند تا سوال راجع به php و سرعتش کردن ... ا ببخشید بر عکس بود 2-3 نفر از گروه php راجع به سرعت html پرسیدن. بعدشم گفتن سرور رو از کجا گرفته بودید بعدش گفتن از کی گرفته بودید شمارش چی بود چند گرفته بودید چرا یکی دیگه گرفتید و و و همینطور رفتن جلو تا بالاخره من غیرتی شدم و از کوره در رفتم چون دیدم کم کم کار به گره زدن سیم چطوریه و اینام خواهد کشید. البته من دو بار غیرتی شدم یکی این بود یکی هم چند باری بود که چند نفر حال نمید و ازم پرسیدن ( مگه خودت خواهر مادر نداری برو حال اونا رو بپرس )
خلاصه من همینطروی بافتم و بافتم تا خسته شدم و نگاهی به کسی که بتواند یاریم کند انداختم که دیدم دارکی اونوراس گفتم دارکی بیا چند کلمم تو بگو که دارکی گفت دارم لیست چیزایی که باید خورده بشه رو پر میکنم !!!
درنتیجه من به حرف زدن ادامه دادم تا اینکه بخور بخور شروع شد و برای اینکه دیدم در این موقع دهان باید در راه بهتری به جنبش دراید به بقیه پیوستم

بعد از خوردن:
همه میگفتن که بعد از خوردن جلسه بهتر بوده خب چون چشم و گوش همه دیگه باز شده بود ( منظورم اینه که حرفا رو بهتر میشنیدن و همدیگه رو بهتر میدیدن. هر گونه منظور بی پی جی 13 رو تکذیب میکنم )
در این لحظه به پیشنهاد یه نفر ( به احتمال 99 درصد موذمال بوده ) چند بشین پاشو به ملت دادن و سی بار پوزیشن رو تغییر دادن حالا نمیدومن این کار به خاطر هضم غذا بوده یا اینکه چون جلسه خیلی منظم بود و این برای ما افت کلاس داشت خواستن یکمی نظم رو به هم بریزن که البته تا حدی موفق شدند.
بعد از اینکه با دو سه تا توپ و تشر و تو سری و دا و هوار نظمش دوباره برقرار شد خواستن راجع به اهداف صحبت بشه و البته من که چیزی از اهداف هنوز متوجه نشدم چیزایی در این ارتباط بافتم که خودم یادم نیست. بعدش کرام جلو اومد و گفت در سال جدید دیگه رول پلینگ در بین ما جایی نداره ما جادوگران دات کام هستیم و باید در راستای اهداف .commercial گام برداریم در نتیجه از سال دیگه اینجا ما تو سایت همه طرف رو پولی میکنیم یه اب کدو هم خواستید بخورید پولیه
کتابم میاید و از خودمون میخرید و و و

در پایان:
تا اینکه ساعت به نزدیکی 5 رسید و دارکی اشاره کرد که زودتر باید کیک رو ببریم وگرنه 5 با تیپا .....
من بعد از بریدن کیک داشتم مختصات هندسی کیک رو بررسی میکردم و بعد از اینکه به هیچ نتیجه ای نرسیدم کمک ( موذمال) از راه رسید و بنده رو از این یه قلم نجات داد. هر چند قبلش به اندازه کافی هنرم رو نشون داده بودم.
بعد از خوردن کیک چون دیگه چیزی برای خوردن نمونده بود و در ضمن داشتن ما رو بیرون میکردن و منم به نمید قول داده بودم که فورا پیش اون و گراپی برگردم بعد از اینکه چن نفر رفتن من و دوستمم پشت سر اونا خدافظی کردیم و رفتیم

در حاشیه ...در حاشیه ...در حاشیه ...در حاشیه ...در حاشیه ...در حاشیه ...در حاشیه ...در حاشیه ...

- ما تو یه آکواریوم بودیم و ملت داشتن ما رو برو برو نگا میکردن ولی ما رسالت خودمون رو انجام دادیم.

- گیلیدی حدود ساعت 5 از راه رسید و فرصت نشد زیاد ببینیمش

- روبروی من یه دسشوویی بود که منو بدجوری یاد مرلین انداخت چن بار به سرم زد برم درشو باز کنم ببینم مرلین اونجاست یا نه.

- هر وقت به دارکی گفتم بیا حرف بزن مشغول خوردن بود و من داشتم فکر میکردم: اگر قبل از تولد نداشت میلی ... چرا پیتزای مرا خورد دارکی؟

- یه بار اومدم خر دارکی رو بگیرم که بیاد حرف بزنه ولی هر چی دست انداختم نتونستم ( ماشالا.... گردن ... )

- مملی خیلی ناراحت بزش بود میگفت طلسمای نابخشودنی جدید رو روش اجرا کرده باید زود بره ببینه چش شده

- مدیر فعال تانکس در جلسه هم همچنان خیلی فعال بود

- طرفی که با دوربین داشت صحنه ها رو شکار میکرد بدجوری روی من زوم کرده بود به طوری که از اشتها افتادم.

- در اون لحظه هایی که داشتم هنجرم رو جر میدادم در آرزوی لودو بگمن بودم که بیاد و اون جادوی خفنش رو یادم بده

- به من میگفتن مدیرا و ناظرا رو معرفی کنم ولی چون من خودم درست نمیدونستم چی به چیه از زیرش ماهرانه در میرفتم

- دو بار همه خودشون رو معرفی کردن ولی اگه سی بار دیگم معرفی میکردن نه آی کیو ما برای شناسایی همه کفایت میکرد و نه مسایل دیگه اجازه میداد که کسی توجه کنه

- برو بچ گروه php خیلی با هم و با روبرویی هاشون حرف میزدن به طوری که من به این نتیجه رسیدم که باید از دعوت سایر گروه ها به خصوص mysql خود داری کنیم

- یکی گفت که معتاد بودن من رو اثبات کرده و یه عکسی که من رو خمار نشون میداد رو کرد

- با توجه به چرتو پرتایی که تو جلسه از دهنم در رفت و غیره به این نتیجه رسیدم که چرا باید در جلسات از روی نوشته مطلب خونده بشه

- این دارکی من رو اینقدر از این جلسه ترسونده بودکه یه تبخال عظیم زده بودم

- هر کسی فکر میکرد اون طرف میز صحبت های خیلی مهمی جریان داره به همین خاطر همه از اینکه صدای اون طرف رو نمیشنون ناراحت بودن و حرفای منم که میگفتم بابا هیچ خبری در هیچ وری نیست تاثیری نداشت

- کسی که داشت فیلمبرداری میکرد از دستم بدجوری ناراحت بود چون موقع حرف زدن هی اینور و اونور میرفتم و کلا ورجه وورجه زیاد داشتم

- هر کسی که تو سایت بیشتر شلوغ بود و سر و صدا داشت تو جلسه مثل بره آروم بود و بالعکس

- با وجودی که من و دوستم سه ثانیه بعد از تانکس و دوستش و پرانگز و دوستش زدیم بیرون ولی هیچکدوم رو ندیدیم به نظر میرسه همه تا خونشون دویدن بعد از جشن
ارزش: 0.00 (0 رای) - ارزش گذاری این خبر -
صفحه مناسب چاپ برای دوستتون بفرستید از این خبر یک pdf بساز
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
mohammad black
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۲۶ ۱۳:۲۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۲۶ ۱۳:۲۶
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۱۰
از: محله جادوگر نشین تهران
پیام: 60
 پیام امروز در باره جشن تولد ما نوشته ...
سلام برو بچزج
چند روز پیش رفته بودم سبزی بخرم که این تیکه رو تو روزنامه پیام امروز دیدم .

" شنبه 17 فوریه 2005 شماره 14562 سال دهم (قیمت برای مصرف کننده 1 نات تاریخ انقضا شش ماه بعد از تولید) "

دو روز پیش در یکی از محله های مشنگ نشین تهران و در برابر دیدگان همه گروهی … با برگذاری مراسمی مشکوک باعث شدند تا مامورین وزارت سحر و جادو مغز 148 مشنگ را پاکسازی کنند .
به گزارش خبرنگار ما در این جشن تخلفاتی چون ورد های بلند گویی سی و چند مورد غیب و ظاهر شدن واستفاده از پورت کی و پودر آتش وپرواز و… چند مورد ادعای دیدن یک سر در توالت مردانه یک مورد حمله به توالت زنانه (منو میگه ولی خداییش حمله نکردم فقط رفتم …) ظاهر کردن کیک و غذا و نوشیدنی دو مورد دوئل منجر به مرگ و چند مورد نزاع بین گریفیندور و اسلیتیرین و 73 مورد آزار و اذیت مشنگ های مونث و132 مورد دیگر که جمعا 731 مورد استفاده نا بجا از جادو که در مجموع 342 گالیون خسارت وارد کردند. وزارت هنوز حکمی برای آن… صادر نکرده است …."
امیدوارم از تیکه روز نامه بالا خشتون اومده باشه !!!
یه عرض و یه طول کوچولو داشتم این که بابا درسته حالتونو می بردید ولی نباید اصراف میکردید
تا بعد خدانگهدار

فرستنده شاخه
Maysam
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۲۶ ۱۰:۵۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۲۶ ۱۰:۵۸
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۰/۱۶
از:
پیام: 12
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
از بهترین جشن های بود که من توش شرکت کردم کیکش کلی خوشگل بود

فرستنده شاخه
بیل بو بگینز
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۱۳ ۳:۲۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۱۳ ۳:۲۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۰/۸
از: اریادور - هابیتون شایر - بگ اند - سوراخ هابیتی زیر تپه
پیام: 4
 Re: تبریک صمیمانه !!!
تصویر کوچک شده

سلام به همه
من با تمام وجود تولد سایت جادوگران رو تبریک میگم و خوشحالم که عضو این سایت هستم ...

هری پاتر و بقیه اعضا این سایت خسته نباشید و متشکرم از زحماتی که میکشید

این سایت آخر تمام سایت هاست
تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده


(ببخشید که ای نامه رو دوبار میفرستم آخه موقع فرستادن اولی قطع شدم و مطمعن نیستم فرستاده شد یا نه ... به هر حال بازم از هرکی که برای این سایت زحمت میکشه متشکرم)

آقای بگینز

فرستنده شاخه
بیل بو بگینز
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۱۳ ۳:۱۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۱۳ ۳:۱۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۰/۸
از: اریادور - هابیتون شایر - بگ اند - سوراخ هابیتی زیر تپه
پیام: 4
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
تصویر کوچک شده

سلام به همه
من با تمام وجود تولد سایت جادوگران رو تبریک میگم و خوشحالم که عضو این سایت هستم ...

هری پاتر و بقیه اعضا این سایت خسته نباشید و متشکرم از زحماتی که میکشید

این سایت آخر تمام سایت هاست
تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده

فرستنده شاخه
mohammad black
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۸:۳۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۸:۳۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۱۰
از: محله جادوگر نشین تهران
پیام: 60
 از برادر هری
از برادر هری هم متشکرم که منو تنها نگذاشت اصلا آقا جون دوست دارم میرم تو توالت زنونه
کسی سوالی داره؟

پاسخ‌ها فرستنده فرستاده‌شده در تاریخ
 Re: از برادر هری فلوردلاكور ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۹:۱۱
 Re: از برادر هری لوسیوسمالفوی ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۹:۱۸
    Re: از برادر هری childofblackgod ۱۳۸۳/۱۰/۱۰ ۰:۰۵
      Re: از برادر هری salardipet ۱۳۸۳/۱۰/۱۱ ۰:۰۱

فرستنده شاخه
بدون نام
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۸:۱۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۸:۱۹
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
az
http:\\khalkhali-room.blogspot.com
and
htp:\\del-tang.blogspot.com
دیدن بنمونایین.
با تشکر ....

فرستنده شاخه
mohammad black
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۷:۲۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۷:۲۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۱۰
از: محله جادوگر نشین تهران
پیام: 60
 جواب شما child....
از اون منظر (کسی که اون بالا نظر داده) واقعا متشکرم که به من یادآوری کرد اون تابلو یعنی زنونه ولی اگه گزارشمو کاملا خونده باشی از اونجا یه مرده اومد بیرون منم فضولیم گل کردو ..

آدمه دیگه فضوله

فرستنده شاخه
فلوردلاكور
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۵:۱۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۵:۱۱
عضویت از: ۱۳۸۳/۴/۷
از: پاریس
پیام: 929
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
بس جلسه ى جالبى بوده يادى هم از ما كرديد؟

پاسخ‌ها فرستنده فرستاده‌شده در تاریخ
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... childofblackgod ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۶:۴۳
    Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... irmtfan ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۷:۴۱
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... kalin ۱۳۸۳/۱۰/۱۳ ۲۳:۲۰
    Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... mazamo0ola ۱۳۸۳/۱۰/۱۴ ۱۰:۲۲
      Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... SOOOSK ۱۳۸۳/۱۰/۱۴ ۱۵:۲۵
    Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... half-bloodprince ۱۳۸۳/۱۰/۲۰ ۷:۱۲
      Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... merlini ۱۳۸۳/۱۰/۲۲ ۱۲:۱۵

فرستنده شاخه
Nima black
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۱:۰۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۹ ۱۱:۰۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۱۲
از: محله جادوگر نشین تهران
پیام: 20
 جشن تولد :cry2:
سلام
دست دست اندر کاران این جشن تولد درد نکنه ولی کاشکی از دوستان سایت دعوت نمی کردید. راستی عکساش با فیلماش کی می آید. لطفا اسامی کسانی که تو جشن حضور داشستند رو هم بزنید.
راستی یه خبر ، وب لاگم هم راه اندازی شد . به همراه یکی دیگه از بچه های جادو گران و یه نفر دیگه که می خواد تو جادوگران عضو بشه. آدرسش اینه :
http://www.del-tang.blogspot.com
با تشکر فراوان

فرستنده شاخه
omid
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۸ ۱۰:۴۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۸ ۱۰:۴۷
عضویت از: ۱۳۸۳/۶/۸
از: تهرون
پیام: 6
 Re: جديدترين هري پاتر
طبق جديد ترين خبر هري پاتر 6 29 مرداد مي‌ايد

فرستنده شاخه
seryos
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۸ ۷:۵۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۸ ۷:۵۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۲۴
از:
پیام: 13
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
از هري به خاطر گزارش قشنگش تشكر ميكنم.

اميدوارم اين جشن ها ادامه داشته باشد.


فرستنده شاخه
خانم_بلک
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۷ ۲۰:۴۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۷ ۲۰:۴۸
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۰/۵
از:
پیام: 2
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
ببخشید ولی من حوصله خوووندن این همه مطلبو نداشتم !
وقتممم کم بود !
هیچی هم ندارم بگم جز اینکه "ما جادوگرا دیگه کی هستیم!"

پاسخ‌ها فرستنده فرستاده‌شده در تاریخ
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... آبرفورث ۱۳۸۳/۱۰/۷ ۲۲:۱۳

فرستنده شاخه
mohammad black
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۷ ۱۸:۲۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۷ ۱۸:۲۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۱۰
از: محله جادوگر نشین تهران
پیام: 60
 واقعا متشکرم
واقعا متشکرم از پروفسور مک گوناگال که گزارش منو خوندند

فرستنده شاخه
irmtfan
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۲۳:۰۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۲۳:۰۸
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۰/۱۳
از: پریوت درایو - شماره 4
پیام: 3125
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
همش تقصير دارکيه به من گفت 11 دي پنجشنبس
احتمالا تاثير پيتزاهاي تولد بوده
من تقصيري ندارم
به من گيزر بديد خودتون ميدونيد
اگه ميتونيد يقه دارکي رو بگيريد من که نتونستم

فرستنده شاخه
موني
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۲۱:۴۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۲۱:۴۹
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۰/۶
از: يه جاي نامعلوم
پیام: 2
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
تولدت مبارك!

فرستنده شاخه
بدون نام
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۱۷:۲۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۱۷:۲۳
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
من نرفتم ولی کسانی که رفته بودن برام تعریف کردن که چه باحال بود عالی بود

فرستنده شاخه
mohammad black
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۱۷:۲۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۱۷:۲۰
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۱۰
از: محله جادوگر نشین تهران
پیام: 60
 ببخشید
نظر بالا مال منه ولی نمیدونم چرا بدون نام زده
محمد بلک هستم.

فرستنده شاخه
بدون نام
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۱۷:۱۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۱۷:۱۵
 نقد گزارش برادر هری پاتر
محمد هستم یک بلک
نقدی داشتم درباره گزارشات برادر هری و همچنین اضافاتی بر این گزارش.
اولا بگویم که صد دَ صد تمام گفته هایم را قبول دارم ولی هیچ مسئولیتی را قبول ندارم. دوما خودم نیز در جشن تولد بودیدم و بر کل ماجرا تسلط کامل دارم.
و حال نقد گزارشات برادر هری :
طبق استناد به اصل اولا بنده چهل درصد حرفهای برادر هری را تکذیب می نمونم تا باشد مشتی بر دهان آمریکا.
اولش که با دوستم ( نیما بلک ) رسیدیم اونجا ( یه چهار راه رو دویدیم تا رسیدیم ) حاجی و چند تا بروبچ درشت نقش رو جلوی در دیدیم. همون جا رو به نیما کردم و گفتم " عمو جون بزن بریم " یهو دیدی گرفتنمون خوردنمونا" خلاصه دلو به دریا زدیم و سرمونو انداختیم پایین و رفتیم تو . جلوی یه آکواریوم ( به قول برادر هری ) رسیدیم که توش پر آدم بود . خلاصه پامونو که گذاشتیم تو آقایون لسترنج و یه مو قشنگه دیگه جلومونو گرفتن و گفتن فلوس . ما هم گفتیم " لا مشکل نحن مایه دار " بعد دست مبارکمونو تپوندیم تو جیبمون و یه همی زدیم ، مبالغ موجود را بالا آوردیم. یه پنجاهی گاز زده ، چند تا بلیط اتوبوس و چند تا آدامس خروس نشون گذاشتیم کف دستشونو رفتیم تو. اون تو یه میزه طویله ببخشید ( طویل) بود . رفتیم و تهش نشستیم. اولش خالی بود اما بعد پر شد.
بقلمون چند تا دختر جوون داشتن جشن تولده یکی از دوستاشونو بهش تبریک می گفتن. آدم میخواست استغفر الله ....
بعدش دو بار پوزیشنمونو چنجاندیم تا به جمال برادر هری مشرف گردیدیم و به فراز هایی چند از برادر هری گوشاندیم.
خلاصه بعد از کی گوش پاسیدن برو بچزج شروع به معرفی خود کردند که تا حال به قول برادر هری آی کیوی جلبک نشانمان تاب به یاد سپاری را نداشت. بعد همون آقای مو قشنگ جلو آمد و گفت : " بچه ها همبر میزنید یا پیزا ؟ " ما هم که تجربه جفتشان را داشتیم نگاهی به سایز معده قشنگمون کرده و فرمودیم : " پیزا می میلیم"
خلاصه ....آهان تازه یادم اوفتاد . از برو بچزج PHP هم اومده بودن و بازار ما رو حسابی کساد کرده بودن. الحق که به راستی دهانمان را مورد عنایت استغفر الله ....
خلاصه چند بار حس کردم دستم دارد چوب دستی ام را محکم می فشارم و این به این معنا است که می خواستم آن PHP ها را به بخار H2O تبدیل کنم ولی دلم به حال لایه اوزن سوخت که قرار بود اینها را تحمل کند. پس از این کار منصرف گردیده و به دنبال مکانی برای پاک سازی افکار خود گردیدم که ناگهان چشمان مبارکم روی دو دری که بالای یکی مردانه و بالای دیگری زنانه گمارده بود زوم نمود که ناگهان در زنانه باز شد و مردی از آن به بیرون تراوش کرد . ما هم گول ظاهر را خورده و در چیزی کمتر از دو سوت خود را در دستشویی یافتیم. عملیات را به نهایت کمال رسانده و خروجیدیم که دیدیم چند دختر .... به من می گویند :" ببخشیدا مثلا زنونه است. در آن لحظه فکری در ذهنمان جرقید که دوباره گفتیم استغفر الله. دوباره وارد آکواریوم شدم و به صرف پیزا شکم را مالاندم. بعد از لمبانیدن پیزا چند بشین پاشو انجام داده و هر چه از دهانمان در می آمد نثار اوشان نمودیم.
بعد هم کیک که در چند لحظه تکه تکه شد و لحظاتی بعد مراحل هضم و بلع رادر معدوات حضار گذراند . بعد از آن نیز چند عکس از خود به یادگار گذاشته و محفل را به قصد عزیمت به خانه ترکیدیم. این بود شرح کامل آن جشن تولد ناجوانمردانه که ثمری عاید ما نشد و فقط جیبمان را خالی تر کرد و دپرس تر از دگر بار به منزل رجعت نمودیم.
امید وارم که خوشتان چسبیده باشد

محمد.ف و نیما.خ
(در ضمن در مورد اون عکسه مارمولک باید بگم اون عکس موقعی از من گرفته بودند که تغییر حالت داده بودم انشاء الله در همین چند روز بعدی عکسمان را می فتوشاپیم و جایگزین می کنیم.)

فرستنده شاخه
Gary Shotter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۱۲:۱۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۱۲:۱۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۵/۱۳
از: ایالت گَریفورنیا
پیام: 84
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
پنجشنبه 10 دی، نه 11 دی!!!
سینیور غیرتی

فرستنده شاخه
maniaa
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۱۱:۴۳  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۱۱:۴۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۱
از: Azeroth
پیام: 210
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
سلام
من که نتونستم بیام
ولی این جشن تولد اینترنتی کجاست؟
چت باکس؟

فرستنده شاخه
sayeh potter
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۸:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۸:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۲۳
از: gray city
پیام: 39
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
خیلی عالی گزارش کردی
کلی حال کردم
فقط زودتر عکس ها و فیلم رو هم بزارین :bigkiss:

فرستنده شاخه
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۱:۱۶  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۱:۱۶
عضویت از:
از:
پیام:
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
واقعا معذرت می خوام که نتونستم بیام جشن ولی اینو بگم که شنبه 12 دی نه 11 دی
و یه درخواستی از همه دارم :
اونایی که فیلم 2 رو از شبکه RTL ضبط کردن و می تونن به من کمک کنند من یه نسخه از اون می خوام.
با تشکر:nemooneh2@yahoo.com

پاسخ‌ها فرستنده فرستاده‌شده در تاریخ
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... دارکلرد ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۲:۱۰

فرستنده شاخه
Nima black
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۵ ۲۲:۴۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۵ ۲۲:۴۲
عضویت از: ۱۳۸۳/۸/۱۲
از: محله جادوگر نشین تهران
پیام: 20
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
salam
omid varam ke az nazare man narahat nashid ha vali ye moshkeli ke bod in bod ke az dostane site ham davat karde bodid ke biyan darsorati ke to khode site alage mand ha kheyi bishtar az zarfiyat bodan.
dige bebakhsid ke entegad kardam
rasti age kar va bari dashtid ma dar khedmatim

ba tashakore faravan az zahamate shoma


پاسخ‌ها فرستنده فرستاده‌شده در تاریخ
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... بدون نام ۱۳۸۳/۱۰/۵ ۲۳:۰۳
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... irmtfan ۱۳۸۳/۱۰/۵ ۲۳:۰۷
    Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... آبرفورث ۱۳۸۳/۱۰/۶ ۰:۰۸

فرستنده شاخه
snip
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۵ ۲۲:۱۸  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۵ ۲۲:۱۸
عضویت از: ۱۳۸۳/۹/۱۹
از: جنگلهای اطراف هاگوارتز
پیام: 118
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
ارادتمند جناب مملی هم هستیم
ما سعادت داشتیم که شما رو دوباره زیارت کردیم آقا
(حال کن چه کلاسی برات می گذارم )

پاسخ‌ها فرستنده فرستاده‌شده در تاریخ
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... ۱۳۸۳/۱۰/۵ ۲۲:۳۹

فرستنده شاخه
آبرفورث
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۵ ۲۱:۲۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۳/۱۰/۵ ۲۱:۲۰
عضویت از: ۱۳۸۲/۱۰/۱۳
از:
پیام: 543
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج...
الله وكيلي آخرش بود هري جان! كلي باهاش حال كردم، به خصوص كه با سنتور جون آشنا بودم آشنا تر شدم! ولي نقش خودت رو خيلي خوب بازي كردي! پدر قصه‌گو براي من قصه بگو!

پاسخ‌ها فرستنده فرستاده‌شده در تاریخ
 Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... ۱۳۸۳/۱۰/۷ ۱۳:۰۱
    Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... ۱۳۸۳/۱۰/۷ ۱۳:۱۷
      Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... مک گونگال ۱۳۸۳/۱۰/۷ ۱۶:۴۹
        Re: گزارش جشن تولد حضوری سایت و ج... irmtfan ۱۳۸۳/۱۰/۷ ۱۹:۳۸

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.