مديا كاشيگر:
سينماي ايران نميتواند مدعي تأثيرگذاري بر ادبيات باشد
با موفقيت هري پاتر شايد فيلمنامهنويسها بخواهند داستان بنويسند
------------------------------------------------------------------------------خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس فرهنگ و ادب - ادبيات
مديا كاشيگر معتقد است: سينماي ايران هنوز نتوانسته قابليتهايي را در دل خود پرورش دهد كه مدعي تأثيرگذاري بر ادبيات باشد.
اين مترجم در گفتوگويي با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران، عنوان كرد:
فكر نميكنم سينماي ايران تأثيري بر ادبيات داشته باشد؛ چراكه از نظر تكنيكي سطحش بسيار پايين است.
وي افزود: سينماي ما از نظر جذب مخاطب انبوه قابليت صادرات ندارد و در بعضي جشنوارههاي دستچين شده ميتواند موفق باشد. به علاوه، سينماي ما حتا يك روز هم بدون يارانهي دولت نميتواند روي پاي خود بايستد. در صورتي كه ادبيات ما چنين قابليتي را دارد.
وي در ادامه درباره تأثير كلي سينما بر ادبيات متذكر شد: تكنولوژي جديد، راههاي جديدي باز ميكند. مثلا بعد از بهوجود آمدن دكوپاژ و مونتاژ در سينما، نوع ديگري از داستاننويسي را ديديم.
او با بيان اينكه به واسطه حضور سينما شاهد تكنيكهاي جديدي در داستاننويسي بودهايم، يادآور شد: ادبيات از نظر شيوههاي روايتي نيز در جاهايي به سينما نزديك شده است. مثلاð بافت و جنبش “بوف كور” به نوعي است كه اول داستان آخر آمده و آخر داستان اول كه اين دقيقا همان فلاشبك سينمايي است. البته چنين سابقهاي را در ادبيات داشتهايم؛ ولي به خواننده گفته ميشد كه اتفاقات به چه صورتي خواهد آمد، اما بوف كور بدون واسطه از آينده شروع ميشود و رو به گذشته دارد.
كاشيگر افزود: ادبيات از تكنيكهاي سينمايي بهرهبرداري ميكند و گسترش و تعدد نگاه در ادبيات هم از سينما منتج شده است. البته بهجز سينما، ادبيات از ديگر هنرها، مثلاð كوبيسم در نقاشي يا سوررئاليسم مصادره به مطلوب كرده است.
مترجم “ابر شلوارپوش” ماياكوفسكي در عين حال خاطرنشان كرد: در قرن بيستم و سيطره تكنولوژي، از يك طرف شاهد حركت توأمان و پيوند هنرها بوديم و از طرف ديگر هر كدام از هنرها سعي ميكرد استقلال خود را با پيدا كردن تكنيكهاي خاصش پيدا كند.
مديا كاشيگر گفت: سينما به عنوان يك هنر تلفيقي از ساير هنرها به دنيا آمد و يك هنر تلفيقي ناگزير بيش از همه هنرها به هنر صنعتي تبديل ميشود. سينما نيز چون آخرين دستاورد صنعتي بود، طبق قوانين بازار طبعاð جذابترين هم بود.
وي مخاطبان جذب شده توسط سينما را به دو دسته تقسيم كرد و گفت: يك دسته مصرفكنندگاني هستند كه موسيقي، مجسمهسازي، بازار كتاب و ... را ترك ميكنند و پاسخ خود را در سينما مييابند. دسته دوم هم توليدكنندگان ساير رشتهها هستند كه به خاطر درآمدزا بودن اين عرصه به اين سمت ميروند.
او ادامه داد: اما از دل اين جريان يك جريان واكنشي هم پديد آمد كه ادبياتي را بهوجود آورد كه قابليت مصادره به مطلوب توسط سينما را نداشت. برترين نمونهها در اين زمينه نيز جيمز جويس و كافكا هستند كه ميبينيم از “اوليس” يا “مسخ” هيچ فيلمي ساخته نشده است و جلوتر هم كه بياييم به كالونيو ميرسيم كه كارهايش نميتواند مورد اقتباس سينمايي قرار بگيرد.
وي افزود: از طرف ديگر درخشانترين آثار مدرن از “صد سال تنهايي” تا “گزارش قتل از پيش تعيينشده”ي ماركز نتوانست مورد اقتباس موفق سينمايي قرار بگيرد و با شكست مواجه شد.
كاشيگر درباره گرايش داستاننويسان به فيلمنامهنويسي نيز عنوان كرد: وقتي هدف جلب مخاطب باشد، در سينما شانس بيشتري وجود دارد؛ چراكه سينما تا پيش از هري پاتر، اولين مخاطب را در جهان فراهم ميكرد و طبعاð نويسندهاي كه دغدغه مخاطب داشت، سعي ميكرد راهي به سينما باز كند.
وي در عين حال تصريح كرد: البته بعد از هري پاتر كه از نظر فروش بالاتر از تايتانيك - پرفروشترين فيلم تاريخ سينماي جهان - قرار گرفت، احتمال دارد وارد دوران جديدي شويم و شايد اين دفعه فيلمنامهنويسها بخواهند داستاننويس شوند