شخصی | |
---|---|
شناسه نمایشی | ویکتوریا ویزلی |
عضویت از | ۱۳۹۲/۱/۲۷ ۱۲:۱۹ |
تاریخ گرفتن نقش | هیچ وقت وارد نشده |
محل زندگی | گودریک هالو |
منطقهی زمانی | (GMT+3:30) تهران |
شغل | مرگخوار |
علاقهمندیها | قتل/خون/جادوي سياه/رز سياه/ ويولن/مار/مرگخواران |
اجتماعی | |
---|---|
پیامها | 24 |
آخرین ورود | ۱۳۹۳/۶/۲۵ ۱۲:۲۸ |
امضا | ریموس ویکتوریا را روی زمین انداخت. - تو برای کی کار میکنی؟ هریت با پوزخندی سکوت کرد. مهم نبود چقدر شکنجه اش کنند،او نباید جواب میداد. باید تا جای امکان طول میکشید.پس از دو ساعت دردی متفاوت را در ساعد چپش حس کرد. سوزش نشان شوم.خندید - من به سرورم خدمت میکنم. صدای فریاد پرسی به گوش رسید - گنجینه دزدیده شده. ویکتوریا خندید - زنده باد لرد سیاه |