هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی :: داستان‌های غیر هری پاتری :: جایی به نام هیچ جا

جایی به نام هیچ جا - فصل 3


جایی به نام هیچ جا(قسمت سوم)



تو بد وضعیتی گیر افتاده بودم.نمیدونستم اون دو نفر كی هستند اما میدونستم تو بد وضعی گرفتار شدم.نمیتونستم حركت كنم.اما ایندفعه فقط به خاطر هیجانی كه داشتم.توی این وضیت بودم كه مادرم شروع به حرف زدن كرد:
_بله.ببخشید میشه بگید كه شما كی هستید و با پسر من چیكار دارید؟
مرد قد بلند كه صدای كلفتی داشت با لبخندی ساختگی گفت:
_خیلی معذرت میخوام كه خودمو معرفی نكردم.من سپاستین هستم و اینم همكارم جولی ما از اداره پلیس مزاحمتون میشیم.
مادرم كه جا خورده بود با صدای نسبتا آرومی گفت:
_مگه اتفاقی افتاده؟
_بله.متاسفانه دوست بچه تون گری به طور مشكوكی مفقود شده و ما به پسر شما مظنونیم.
مادرم با ناراحتی گفت:
_آخه چطور ممكنه؟
سپاستین با شور خاصی كه در صداش پنهان كرده بود جواب داد:
_ماهم اومدیم همین رو بپرسیم.
و به همكارش اشاره كرد كه داخل شه و بدون اجازه سرشو پایین انداخت و داخل شد.
نمیدونستم چیكار كنم.اولین فكری كه به ذهنم رسید این بود كه فرار كنم.اما بعد با خودم گفتم كه اونا راحت منو میگیرن و بعد كارا خرابتر میشه.
توی همین افكار بودم كه ناگهان سپاستین به طرفم اومد و شروع كرد به بازجویی:
_ببینم مایكل شارپ شما هستید.
با صدایی كه سعی میكردم چیزی از توش معلوم نباشه جواب دادم:
_بله چطور مگه؟
_به ما گفتن كه شما هر رو ز بعد از مدرسه با دوستتون گری فیلیپس به رودخونه میرفتین و شنا میكردید.آیا این درسته؟
_خب آره ولی من دیروز...
سپاستین حرفم رو قطع كرد و گفت:
_فقط هرچی ازت میپرسم جواب بده.
من كه كم كم داشتم خودمو گم میكردم با ترس و لرز سرمو به نشانه تایید تكان دادم.
_خب كجا بودیم؟آهان ببینم آیا گری به غیر از تو دوست دیگه ای هم داشت؟
_نه.چند تا دوست تو مدرسه داره ولی اونها زیاد با هم صمیمی نیستند.
_ببینم دیروز تا چه ساعتی شنا میكردین؟
_بهتون گفتم من دیروز...
_هرچی ازت میپرسم جواب بده.شما دیروز تا چه ساعتی شنا میكردین؟
با صدای نسبتا بلندی گفتم:
_ما دیروز با هم نبودیم.
سپاستین كه میدید یك بچه اینگونه سرش داد كشیده با لحن عصبی گفت باشه حالا برو اونور میخوام اتاقت رو بگردم.
سپاستین به طرف اتاق من رفت من تعجب میكردم كه در تمام این مدت چرا جولی ساكت دم در ایستاده بود.
با خودم گفتم من كه چیزی ندارم بخوام ازش بترسم پس به دنبال سپاستین به طبقه بالا رفتم.سپاستین جلوی در اطاق وایستاده بود و میخواست دررو باز كنه.میخواستم پیش سپاستین برم اما نمیدونم یه دفعه چرا از این كار پشیمون شدم.
صدای جولی میومد كه با مادرم درباره ی اینكه من چند سال با گری دوستم و از این قبیل سوالات صحبت میكرد.ناگهان فهمدیم كه چرا جولی دم در ایستاده.
اون وایستاده بود كه من نتونم فرار كنم!!آره خودش بود سپاستین اگه مدركی از من پیدا میكرد من به طور غریزی پا به فرار میزاشتم اما جولی جلومو میگرفت.این یكی از ساده ترین نقشه های جهان بود اما در اون لحظه به نظر من از این هوشمندانه تر نمیشد نقشه كشید.
سپاستین وارد اتاق شد و من هم پشت سرش وارد شدم.به نظرم همه چیز عادی میومد به و با اتاقم همخونی داشت به غیر از یك چیز كه شكل اتاقم رو خراب كرده بود:
لباسهای گری.
قبلی « قدرت نهفته جنگ دانش افسونهاي خارج از رمانها » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه
sorena
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۲ ۰:۰۰  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۵/۴/۲۲ ۰:۰۰
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۱/۱
از: اتاق خون محفل
پیام: 3113
 جایی به نام هیچ جا
دستت درد نکنه.این یکی هم قشنگ بود.
carlosmammad
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۱/۲۱ ۷:۴۷  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۱/۲۱ ۷:۴۷
عضویت از: ۱۳۸۴/۹/۶
از: كوچه پشتي عمه مارج اينا !
پیام: 536
 نسبت به قسمت قبل خيلي پيشرفتي نداشتي!اما داستانت همچنان جذاب بود!
خب اين قسمت هم يكنواخت بود و اجزاش همخوني داشت.
مثل قسمت قبل غلط املايي خيلي كم بود...نثر خوب بود...علايم نگارشي خوب بودن...فقط يه چند تا مشكل داشت:

"تو بد وضعيتي گير افتاده بودم.نميدونستم اون دو نفر كي هستند اما ميدونستم تو بد وضعي گرفتار شدم"...نميدونم ، خودت استادي...ولي فكر ميكنم اگه دوبار از اون جمله استفاده نميكردي بهتر بود...واقعاً نميدونم ، خيلي ظريفه!

"متاسفانه دوست بچه تون گري به طور مشكوكي مفقود شده و ما به پسر شما مظنونيم"...خب بايد مينوشتي دوست بچتون مايكل!
اگه ميخواستي اونجوري بنويسي بايد ميگفتي:"گري دوست بچتون"...

و روند داستان:
نسبت به قسمت قبل جذابيت كمتري داشت...نميدونم چرا...شايد به خاطر اينكه اتفاقات همشون در يه محل بودن...
املاینونس
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۹ ۲۰:۳۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۹ ۲۰:۳۲
عضویت از: ۱۳۸۴/۱/۲۶
از: نامعلوم
پیام: 295
 فصل 3
در این قسمت داستان شکل اصلی خودش رو گرفته و هسته و درون مایه داستان مشخص شدن ..تنها چیزی که باقی میمونه اینه که چطور اتفاقات افتاده در این 2 روز میخوان بیان بشن و خواننده رو از سردرگمی اینکه چه نیرویی مایکل رو مجبور به ترغیب دوستش برای انجام عملی خطرناک کرد نجات بدن .
مظلوم نمایی که فرد در زمانی که بهش مشکوک میشن انجام میده و سعی کردن برای اینکه رفتار و کردارش رو منطقی جلوه بده و کاملا عادی به نظر برسه در اینجا وجود داره و اطمینان کاذبی که فرد گناهکار به خودش برای اینکه بقیه از اتفاقات افتاده خبردار نمیشن میده همون چیزی هستش که مایکل در برابر پلیس ها انجام میده...ولی همیشه مدرکی در برابر دروغگو رو میشه ولی باید دید پلیس یعنی سباستین کیسه لباسهای گری رو پیدا میکنه یا همون نیروی مرموز که در رودخونه به سراغ میکل اومده بود این بار هم پیداش میشه؟؟و مهم تر از همه آیا این دو نفر واقعا از اداره پلیس اومدن؟؟ بدون هیچ مدرکی ؟؟ این سوالی هست که خواننده رو وادار به دنبال کردن ماجرا میکنه
املاینونس
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۹ ۲۰:۳۱  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۰/۹ ۲۰:۳۱
عضویت از: ۱۳۸۴/۱/۲۶
از: نامعلوم
پیام: 295
 فصل 3
در این قسمت داستان شکل اصلی خودش رو گرفته و هسته و درون مایه داستان مشخص شدن ..تنها چیزی که باقی میمونه اینه که چطور اتفاقات افتاده در این 2 روز میخوان بیان بشن و خواننده رو از سردرگمی اینکه چه نیرویی مایکل رو مجبور به ترغیب دوستش برای انجام عملی خطرناک کرد نجات بدن .
مظلوم نمایی که فرد در زمانی که بهش مشکوک میشن انجام میده و سعی کردن برای اینکه رفتار و کردارش رو منطقی جلوه بده و کاملا عادی به نظر برسه در اینجا وجود داره و اطمینان کاذبی که فرد گناهکار به خودش برای اینکه بقیه از اتفاقات افتاده خبردار نمیشن میده همون چیزی هستش که مایکل در برابر پلیس ها انجام میده...ولی همیشه مدرکی در برابر دروغگو رو میشه ولی باید دید پلیس یعنی سباستین کیسه لباسهای گری رو پیدا میکنه یا همون نیروی مرموز که در رودخونه به سراغ میکل اومده بود این بار هم پیداش میشه؟؟و مهم تر از همه آیا این دو نفر واقعا از اداره پلیس اومدن؟؟ بدون هیچ مدرکی ؟؟ این سوالی هست که خواننده رو وادار به دنبال کردن ماجرا میکنه
سام وایز
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۲۳ ۱۹:۴۵  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۲۳ ۱۹:۴۵
عضویت از: ۱۳۸۴/۳/۲۱
از: لبه ي پرتگاه
پیام: 523
 جایی به نام هیچ جا
خب بچه ها خواهش میكنم نظراتتون رو بگین و انتقاد یا پیشنهاد كنید از داستانم تا من داستان های بعدیمو بهتر بنویسم.از همتون متشكرم و باید بگم چند تا قسمت بعدی یه ذره طول میكشه چون من خیلی جار دارم و فكرم مشغول اگه الان بنویسم خراب در میاد.
ببخشیدا
Tom Riddle
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۲۰ ۱۵:۲۹  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۴/۲۰ ۱۵:۲۹
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۲/۱۳
از: به خاطر موضوعات امنيتي گفتنش جايز نيست!
پیام: 21
 khosham oomad!
Aali bood....yani man kheili khosham oomad....yani ba'es misheh adam montazereh edamash bashe va chon zood mizari baghiyesh faramoosh nemisheh.....edameh bedeh!montazreh baghiyash hastam! :bigkiss:

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.