مقالات
-
حقیقت یا رویاسخت تریم مرحله ی متقائد کردن پروفسور مک گاناگل در اون جایی بود که بهش ثابت کنی که خوابی که بچه ها دیده بودن بی معنی نبود. مک گاناگل که همیشه به چیزهایی که با چشم خودش ندیده بود باور نداشت نمی خواست بپذیره که ولدمورت تونسته بفهمه که اونها جانور نما شدن.- ببینین بچه ...
-
اون همه چی رو می بینه!بعد از چند ساعت چرخیدن هرماینی در دور و اطراف هری یه دسته زن سیاه پوش با چند تا مامور وزارت خونه وارد بیمارستان شدن که هری تونست به راحتی از بین اونها مادام ماکسیم رو بشناسه که یه کلاه لبه دار سیاه رنگ رو سرش گذاشته بود و یه کیف بزرگ از جنس قالی همراهش بود خ...
-
وقتی هری چشماشو باز کرد خودشو در فضایی باز پیدا کرد یه زن میانسال جلو پاهاش نشسته بود و یه بطری را روی زخم روی پاش خالی می کرد ، پروفسور مک گاناگل سر هری را روی پاش گذاشته بود و منتظر بود تا هری به هوش بیاد هری سرشو چرخوند هرماینی جینی رو بغل کرده بود و سعی می کرد جلوی حق حق گریش...
-
هرکراکس هفتم:افسونی که هری به طرف ولدمورت فرستاد کمانه کرد و صورت اسنیپ را خراشاند. ولدمورت با گوشه ی چشم به اسنیپ علامت داد، اسنیپ چیزی رو زیر لبهاش زمزمه کرد و طناب درازی ظاهر شد و پیچ و تاب خوران به سمت هرماینی رفت هرماینی اصلاً نترسیده بود ، اون با اولین وردی که به نظرش رسی...
-
شکست یا پیروزی:هری وقتی به خودش اومد جلوی دخمه ی اسنیپ ایستاده بود و نمی دونست چی کار باید بکنه نگاهی به هرماینی کرد و دید که منتظر ایستاده .-هرماینی من یادم نمیاد چی کار باید بکنم.هرماینی نگاه مادرانه ای به هری انداخت سرش را تکان داد و در دخمه را باز کرد جلو رفت و روی دیوار ها ر...
-
کروشیو:هرماینی دوان دوان در کنار پروفسور مک گاناکل به سوی هری و ران می اومد . هری نمی تونست تکان بخوره مثل اینکه خشکش زده باشه احساس می کرد چیزی مانع می شه تا دستاشو تکون بده و داد بزنه که کارش اشتباه بوده.- هری..... هری...... جینی...- نمی خواد بگی هرماینی من همه چیزو دیدم ... با چشم های ...
-
کروشیو:هری و ران برگشته بودن و داشتن به طرف درمانگاه می رفتن تا همه چیز رو برای هرماینی و جینی شرح بدن. پروفسور مک گاناگل نگذاشته بود دراکو باهاشون بره و اون رو در اتاقش نگه داشته بود . هری واقعا نمی تونست چه طوری برای هرماینی توضیح بده که چه اتفاقی افتاده . برای همین هم سعی کرد ...
-
نارسیسیا مالفوی:هری بعد از اینکه هرماینی رو در درمانگاه با ران تنها گذاشت رفت تا جینی رو ببینه . از وقتی از درمانگاه مرخص شده بود جینی و دراکو را ندیده بود باید به دراکو می گفت که هرماینی رو بردن درمانگاه و باید همه چیز رو برای جینی تعریف می کرد.هری وقتی از جلو در کتابخونه می گذ...
-
وزارت خونه:چند روز بعد هری و دراکو از درمانگاه مرخص شدن و این موجب خوشحالی گریفندوری ها شد . هنوز خبری از نارسیسا مالفوی نبود 2 مرگ خوار دیگه از آزکابان گریخته بودن دیوانه ساز ها آشکارانه به ماگل ها حمله می کردن الیوندر اصلا پیداش نبود خلاصه وزارت خونه تو بد وضعی بود .هری هنوز ...
-
شکست ران :هری وقتی به هوش اومد چشمش به اولین چیزی که افتاد بدن یخ زده ی جینی بود که روی صندلی کنار هری نشسته بود و دست هری را در دست گرفته بود .هری احساس کرد که جینی نزدیک به دو روزه نخوابیده چون در خوابی عمیق فرو رفته بود بر تخت خواب کناری هری دراکو مالفوی خوابیده بود در حالی که...