هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی

فهرست مقالات همه

معمولی برجسته مقاله امروز همه
پیش فرض زمان عنوان رای دفعات بازدید نظر ها ترک بک | نزولی صعودی
مقالات بیشتر...
  1. هاگوارتز خونه ی منه
    صدای لرزانی از پشت سرش گفت: هری.... خون قسمتی از صورت هری را خیس کرده بود و درد شدیدی در پایش حس می کرد.وحشت زده گفت : جینی ... خواهش می کنم برو. ... برو... نور سبز شدیدی چشمانش را زد . فریاد زجر آلودی کشید: جینی ی ی ی ی ....هری خیس از عرق سرد از خواب پرید. چند لحظه بی حرکت در تخت نشست. صدای ت...
  2. هري پاتر و جدال مرگ خواران
    فصل اول. هري پاتر و جدال مرگ خواران: هوا ديگه تاريك شده بود و ساعت از نيمه شب گذشته در انتهاي خيابان پريوت درايو چراغ يك اتاق روشن بود و تنها چراغ روشن در كوچه بود.ر...
  3. اخرين روز
    ادامه ي كتاب 6هري بعد از اين كه از جيني جدا شد به پيش رون و هرميون رفت تا از انها خدا حافظي كند .اما هرميون به او گفت:هري ما اجازه نميديم كه تو تنها به اين سفر بري ما تا اينجا با هم بوديم وو از اينجا به بعدشم با هميم.هري با ناراحتي گفت:نه من نميخواهم شما يا جيني را مثل دامبلدور از د...
  4. هری پاتر وهشدار آخرین باز مانده- فصل 1
    فصل اول: دوست مرموزامسال هم مثل گرما وکم آبی پریوت درایو را کاملا ًخشک کرده بود.اما هیچ چیز به بدی خواب های پریشان نیمه شب های پسرجوان ولاغرخانه شماره4نبود.هری با تمام توان تلاش می کرد حواسش را از کابوس های شبانه اش به آخرین اتفاقات وگفته های پرفوسر دامبلدورمنحرف کند اما نه ت...
  5. هری پاتر و فرشینه خانوادگی
    فصل اول:نامه ای از یک دوستدنیا تا کنون به این سیاهی نشده بود به طرز فجیعی مردم می مردند بدون هیچ نشانه همین چند روز پیش یک دهکده با خاک یکسان شده بود مردم از ترس از خانه هایشان بیرون نمی آمدند تمام مرزهای کشور پر بود از ماشینهایی که میخواستند خود را از این سرنوشت شوم دور کنند. ...
  6. مادرخوانده ( قسمت آخر )
    سیریوس به دیوار سرد و سنگی تکیه داده بود. ناگهان سرمای سختی در او نفوذ کرد. سیلی از خاطرات وحشتناک به ذهن او هجوم آوردند. خاطراتی که ....سیریوس فریاد کشید: نه!! ***سیریوس با ناراحتی به آرتور و جیمز نگاه کرد. دلش نمی خواست در اون لحظه از اتاق بیرون بره. اما نگاه جیمز آشکارا همین رو ...
  7. شياطين شب - فصل 3
    به نام نامي اللهفصل سوم:تجربه ي مرگ باد در گوش فرشيد زوزه ميكشيد و موهايش را به عقب ميبرد و فرشيد از خوشحالي فرياد ميزد، او سوار جاروي پرنده شده بود پرواز كردن با جارو ديگر زيادي از تصورش دور بود با اين حال او داشت لذت ميبرد.مرگ خانواده اش او را بسيار غمگين كرده بود ولي فرشيد ك...
  8. مادرخوانده - فصل 4
    پتونیا واقعا از جشن لذت میبرد .حالا بیش از همیشه دلش میخواست که جادوگر باشه . . لیلی حق داشت که همیشه از دنیای جادویی حرف بزنه. همه چیز جالب و باور نکردنی بود. یه عالمه بادکنک و گل توی هوا معلق بودن. لیوانهای نوشیدنی بعد از خالی شدن خود بخود پر میشدند .و سازهایی که بدون نوازنده م...
  9. مادرخوانده - فصل 3
    لیلی دستاشو زیر چونه اش گذاشته بود و از پنجره بیرون رو نگاه می کرد... آه غمگینی کشید پتونیا از پشت سرش گفت : چرا ناراحتی؟ لیلی از جا پرید و گفت:وای.پتی....تو کی اومدی .؟..پتونیا گفت:همین الآن....به چی فکر می کردی ؟لیلی دوباره به پنجره خیره شد : به هاگوارتز .تا چند وقت دیگه ترم هاگوارت...
  10. مادرخوانده ( 2)
    جیمز وسط خیابان پرید و فریاد زد : وایستن. لیلی با عجله او را کنار کشید و گفت: این چه طرز تاکسی گرفتنه؟ جیمز با تعجب گفت: چی گرفتن؟ پتونیا دستش را برای یک تاکسی زردرنگ تکان داد . تاکسی ترمز زد. سیریوس و جیمز با تحسین به او نگاه می کردند. جیمز با چشمانی گرد شده گفت: چه طور این کارو کر...
« 1 ... 7 8 9 (10) 11 12 13 ... 16 »

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.