هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی

فهرست مقالات همه چیده شده بر اساس دفعات بازدید در نزولی

معمولی برجسته مقاله امروز همه
پیش فرض زمان عنوان رای دفعات بازدید نظر ها ترک بک | نزولی صعودی
مقالات بیشتر...
  1. او يك مرگخوار بود - فصل 1
    او یک مرگخوار بود- فصل اولیک هفته ای از قتل زنجیره ای یکی از خانه های لیتل هانگتون می گذشت. قتلی که تمام اعضای آن خانواده در آن به قتل رسیدند و جسد آنها به طرز وحشتناکی تکه تکه شده کف آشپزخانه افتاده بود. بعد از آن قتل اندک اهالی ساکن در لیتل هانگتون هم به جای دیگری نقل مکان کردن...
  2. هری پاتر و لرد سیاه - فصل پانزدهم
    Harry Potter and the Dark Lord
    این داستان در ادامه ی کتاب هری پاتر و شاهزاده ی دورگه نوشته شده است.
  3. هری پاتر و وارث ولدمورت- فصل9 & 10
    هری پاتر و وارث ولدمورتفصل نهم:بیمارستان سنت مانگو"هری بیدار شو"هری چشماشو باز کرد رون داشت لباس می پوشید"چیکار میکنی رون""زود باش حاضرشو باید بریم"سریع لباس خود را پوشید"هری چرا داری نگاه می کنی پاشو دیگه الان همه میرن جا می مونی...
  4. هری پاتر و ترایپاد عشق - فصل چهارم
    داستانی دراماتیک در ادامه کتاب ششم
  5. شیاطین شب- فصل 4
    چون دیگه وقت ندارم داستان رو ویرایش کنم اصل داستان رو براتون میفرستم پس اگه غلط املایی دیدید به بزرگی خودتون ببخشیدفصل چهارم:مقبره روزنامه ي صداي حقيقت: دستيار اول وزير ديوانه ي آدم كش امروز خبرنگار ما پرده از حقيقتي برداشت كه نشان ميداد افراد لرد سياه تا وزارت خانه نيز پيشر...
  6. ر.ا.ب
    این داستان درباره ی اینه که چه طور فردی به نام ر.ا.ب به وجود آمد تا جان پیچ ولدرمورت رو نابود کنه ...
  7. هری پاتر و لرد سیاه - فصل چهاردهم
    Harry Potter and the Dark Lord
    این داستان در ادامه ی کتاب هری پاتر و شاهزاده ی دورگه نوشته شده است.
  8. هری پاتر و لرد سیاه - فصل شانزدهم
    Harry Potter and the Dark Lord
    این داستان در ادامه ی کتاب هری پاتر و شاهزاده ی دورگه نوشته شده است.
  9. نور و سایه
    این یک داستان غیر واقعی و درام از دوستی یک مرگخوار و یک محفلیه که پایان تلخی هم داره.دستمال کاغذیا آماده؟3،2،1؛دِ برو که رفتیم!
  10. عشق نافرجام - فصل سوم
    فصل سوم : مرگ ...با صدای آنجلیا رشته افکارویکتور پاره شد. همه به سمت اتاق رفتند. پدر و مادر آنجلیا خوشحال به نظر می رسیدند. حال آنجلیا بسیار خوب بود. بعد از ساعتی خانم دیگوری گفت: بهتره بریم خونه. بیشتر از این نباید خانواده کرام را زحمت داد. آنجلیا آماده رفتن شد که آقای دیگوری گفت ...
« 1 ... 8 9 10 (11) 12 13 14 ... 16 »

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.