نظر اما واتسون در مورد آینده اش
من بایدهمراه جریان به پیش بروم؛ تا چه پیش آید.
24سپتامبر2006...اما واتسون نقش هرمیون گرنجر 16ساله را بازی میکند.یار و همراه دختر هری پاتر (دانیل ردکلیف)و رون ویزلی(روپرت گرینت) در مجموعه فیلمهای هری پاتر را بازی میکند.او در مجموعه پنجم(هری پاتر و محفل ققنوس) با نیوز ویک در استودیو لیوزدن شمال لندن نشستی داشته است. واتسون به تازگی در یافته امتحانات مدرسه ملی را به خوبی به اتمام رسانده است. مدارسی که به خاطر ایجاد اضطراب در دانش آموزان در تمام بریتانیا شهره اند.
نیوز ویک: به خاطر امتحانات به شما تبریبک میگوییم.شما به راحتی از پس آنها بر آمدید؟
اما واتسون: آه ممنون. خیلی خوشحالم باورم نمیشه.
__آیا شما هنوز هم از ساخت این فیلمها پس از این چند سال باز هم لذت میبرید؟
__ام,البته.این خوبه که هر دفعه یک کارگردان جدید داریم.من به جلو رانده میشوم و به مبارزه طلبیده میشوم. این خیلی خوب است.
__دانیل ردکلیف میگوید آخرین کارگردان دیوید یاتس خیلی به عنوان یک بازیگر به او فشار آورده است.آیا این برای شما هم صدق میکند؟
__بله.کاملا.دیوید برای هر چیزی که شبیه به بازیگری باشه پول نمیده(خنده).او کار رو همراه با بررسی واقعیات در مورد کاراکتر ها و نمایشها به لو میبره.فیلم چهارم(هری پاتر و جام آتش)به نوعی همه چیز رو شامل میشد,جنگ با اژدها و همه اونها.تقریبا مثل یک سفر ذهنی. بنابر این من فکر میکنم دیوید یک کارگردان فوق العادهبرای اون بود.همچنین تمام فیلمهای قبلش مانند ترافیک سکس و دختری در کافه تقریبا بر پایه سیاست بود و از طریق این فیلم شما جهان خارج از هاگوارتز رو خیلی بیشتر میبینید(در کتاب و فیلم متوجه میشویم چگونه وزارت جادو در پی موجی از حملات شروع به محدود کردن آزادی های فردی و شهروندی میکند. )من فکر میکنم این فیلم تقریبا با تجربیات ما از حملات تروریستی در امروز وابستگی داره.فیلم به طور ترسناکی با تمام اونها همراه است.
__زمانی که من با شما در فیلم اول حدود شش سال پیش مصاحبه کردم روپرت و دانیل تا حدودی سربه سرت میگذاشتن؟
__(خنده) بله
__این روزها رابطه بین شما سه نفر چه طوریه؟
__اونا واقعا واقعاغ منو میخندونن.اونا اینقدرهام منو دست نمیندازن, در حدی که خوبه.این یک دوستی خیلی خوبه
__آیا اونها یک رابطه برادرانه با شما دارند؟
__به نوعی بله.این خنده داره.این یک دوستی قوی مشتاقانه و بسیار طولانی بوده.ما هم اکنون 6سال است که همدیگر را میشناسیم. و همدیگر رو هر روز میبینیم.منظورم اینه که اونا منو در هرحالی میبینن. اونا منو در نهایت فریبندگی و نیز در ساعت 6 صبحبدون هیچ گونه آرایشی دیده اند.اونامثل برادران من هستند. و ما در هر تجربه تلخ و شیرینی در کنار هم بوده ایم. بله خوبه.
__فکر میکنید که در ادامه زندگیتون بخواهید هنر پیشه باشید؟
__دقیقا نمیدونم.دانیل و روپرت به نظر میرسه مطمئن باشن.من نمیخوام هری پاتر آخرین کارم باشه.هیچ چیز همیشه در قیاس با این ساکت نمیمونه.منقدرذش رو میدونم.من وارد بازیگری با یک شیوه خنده دار شده ام.همه مردمی که میخواهند بازیگر شوند باید ساعتها برای تست بازیگری بشینن و کارشون رو به بهترین نحو انجام بدن در حالی که احساس میکنم من بدون هیچ گونه تجربه به اوج رسیدم. این یک مکان غریب و در عین حال جالبه برای اینکه به من شانس انتخاب از میان موارد زیادی رو میده.من الان میخوام فیلمهایدیگه رو هم امتحان کنم که ببینم چگونه است.من هم اکنون به یک استاد احتیاج دارم بخاطر اینکه فکر میکنم از یک واکنش فوری از طرف یکی از طرفداران لذت میبرم.من عشق خندوندن مردم.من عشق بازیگری ام ولی در کل خیلی چیزها هستند که من دوست دارم انجاشون بدم.(مکث).شاید اون یک ناسپاسی به نظر برسه.من فرشت خوب و جالبی رو به دست آوردم.اما من باید با روند پیش برم و ببینم چه پیش میاد.
__خوب تصضور نمیشه که شما جواب تمام سوالات رو بدونید؟
__بله,اما مردم همچنان از من سوال میکنند.بنابراین من همچنان فکر میکنم که باید بدونم.(خنده).همه میپرسن "چه کاریب رو میخواهی با زندگیت انجام دهی؟"و منم(آه میکشد),درسته,
__شما ظواهر فریبنده این شغل را دوست دارید؟
__ظواهر فریبنده؟!
__هنر پیشه های برجسته و لباس های شب و مو و آرایش...
__این طور احساس میشه که من از هرسال دو هفته اون رو مشهورم.(خنده)میدونم که عجیبه ولی همینطوره.اون قسمت فریبنده,شبیه یک جور رویاست.بله, البته, لذت میبرم.وقتی به شهریب میرسی(برای یک هنرپیشه معروف)وضعیت شما یک مقدار مبهمه.باید سریع برید, مردم برای شما فریاد میکشن و اضهار شادی میکنن,و شما باید در ازدحام مردم از جایی به جای دیگه برید.حالا فرض کنید که توی یک لباس زیبا هم باشید.این یک مقدار دیوانه کننده است ولی سرگرمی خوبیه.فکر میکنم چیزی که م بیش از همه اون رو دوست دارم اینه که توانایی مسافرت رو داشتم.اگه فیلمهای هری پاتر نبود محال بود من به جاهایی مثل اروپا و آمریکا و... بتونم سفر کنم.خوب حداقل نه تا وقتی که بزرگتر بشم,در هر حال.من تونستم نیویورک رو ببینم.من چین, توکیو, لس آنجلس,و تمام این جاهای جالب رو دیدم.پس این واقعا عالیه.و پروازهای درجه یک.تمام تجربه ها.
__این بهترینه,اینطور نیست؟
__اه خدای من شما منو درک نمیکنید!من چیز های کوچکیمثل پاکت های هواپیما که حاوی کرم مرطوب کننده و یک مسواک کوچک هست رودوست دارم.و لمیدن ب صندلی هاشو! اون برای من خیلی پر رنگه.
__خوب اما این کاملا مشخصه که تو با درشکه سفر نمیکنی.
__(خنده)ممنون
__و قرار ها و پسرها چطورن؟شما توجه زیادی از اونها دریافت میکنید؟
__مردم به من میگن"اه,این برای شما خیلی آسونه.اونا برای شما صف کشیدن"ولی واقعا آسون نیست.جدی میگم. من فکر میکنم تمام مردها منو میترسونن و دفاع میکنن یا دوست دارن که منو مسخره کنن (مکث طولانی,آه میکشد).این خیلی سخت و خطرناکه تا بتونم با شما کمی صادق باشم.واقعا.اَه.این مملو از استرسه.
__این پر از استرس است حتی زمانی که شما معروف نیستید؟
__میدونم!و میدونم اظافه کردن این مطلب جالب باعث فروش بیشتر میشه.در حقیقت من مردها رو به عنوان یک دوست دوست دارم.تعداد دوستان پسر و دختر من تقریبا برابرند,چیزی که طبیعیه,فکر میکنم.اما به خاطر اینکه من در فیلمهای هری پاتر بودم,این معمولیه که مردهای بیشتری رو کنارم نسبت به بقیه دختر ها دارم.و بعلاوه سما میدونید من 11 ماه از سال رو اینجا هستم و من بنابراین وقت آزادم رو بارفتن به این طرف و آنطرف برای دیدار آشنایان و دوستانی که دارم میگذرونم.بنابراین البته.منفقط باید صبر کنم.شاید کسی منو پیدا کرد. خواهیم دید!
__بسیار خوب مردان جذاب زیادی در اینجا کار میکنند.ولی من فکر میکنم اونها برای شما خیلی مسن هستند؟
__البته,این مشکل منه.فکر میکنم"آره اونواقعا خوشتیپ و خوش هیکله.ولی اون 25 سالشه!ولم کن.!"نه این واقعا واقع نمیشه.(خنده)
------
دوستان فقط نظر ندید که خوب بود یا بد بود اشکالاتش رو بگید تا در آینده در ترجمه برای شما و سایت بهتر عمل کنم