آنا : اولین پست داستانی رو کجا زدی؟
بلیز : مغازه هوکي
آنا : تا حالا چند تا تاپیک زدی؟
بلیز : هوووم... نمي دونم فکر کنم چهار پنج تا .
آنا : اسمشون رو یادته؟
بلیز : اسنيپ شخصيتي در پس دو چهره ... شنل هري پيش دامبلدور چي کار مي کرد ... فضا پيماي سياهان که به علت بي ناموسي بودن پاک شد ... مرگخواران دريايي ... اداره مبارزه با سوء استفاده از اشياي مشنگي ... زنگ تفريح تالار اسليترين ... برترين هاي اسلي.
آنا : شکلک مورد علاقت؟
بلیز : با
آنا : توی این مدت حضورت تو سایت تا حالا دعوا کردی؟
بلیز : آره
آنا : بدترینش رو یادته؟
بلیز : اوهوم ... ولي نمي تونم بگم .
آنا : نه باید بگی... همه می گن! با کی بود؟
بلیز : يه قضيه بود تموم شد... آدم در مورد اين مسائل حرف نمي زنه .
آنا : چقدر محافظه کار!
بلیز : موافقم .
آنا : در هفته چند ساعت برای جادوگران وقت می ذاری؟
بلیز : من هيچ کاريم زمان و تنظيم مشخصي نداره ، جادوگران هم استثنا نيست .
آنا : خب...چرا برنامه ریزی نمی کنی؟
بلیز : خب اين جوري راحت ترم .
آنا : اوکی...هر جور راحتی!
آنا : نظرت در مورد انتخاب ترین ها چیه؟
بلیز : هوم من هيچ وقت از انتخاب ترين ها ، خوشم نيومده چون معمولا همه تقلب مي کنن !
آنا : خودت هم تقلب می کردی؟
بلیز : نه !
آنا : یعنی همه ی اون ، رنک هایی که گرفتی رو واقعا خودت گرفتی؟
بلیز : آره ديگه...
آنا : به زور کسی رو مجبور نکردی که بهت رای بده؟ یا مثلا تبلیغات؟
بلیز : اون رنک ها براي من ارزش ندارن !
بلیز : براي همين هم از کسي نخواستم بهم راي بده .
آنا : اوه ... چرا؟
بلیز : براي اين که اين مقام ها برام مهم نيست .
آنا : پس چی برات مهمه؟
بلیز : در سايت؟ من در رول براي سرگرمي فعاليت مي کنم ، نه براي گرفتن مقام !
آنا : جادوگران یعنی...
بلیز : انجمن ضد ساحران !
آنا : نه دیگه قشنگ معنی کن!
بلیز : معنيش همينه .
آنا : اوکی... با ساحران عزیز کوچه بغلی منتظر یم!
بلیز : آها ... باشه .
آنا : سیاه...سفید...خاکستری؟
بلیز : سياه !
آنا : چرا سیاه؟
بلیز : چرا سفید یا خاکستری خب؟
آنا : چرا رفتی سیاه؟
بلیز : خب چرا نرم سياه؟
آنا : بلیز اذیت نکن! خشگل جواب بده! منو می پیچونی !
بلیز : دارم جدي ميگم ... خب سياه بودن رو بيشتر دوست داشتم .
آنا : حالا چرا سیاه؟ چی توشه که تو بیشتر دوست داری؟
بلیز : توش سفيدي نيست آخه !
آنا : پس از سفیدی خوشت نمی یاد برای همین رفتی سیاه؟
بلیز : نه !
آنا : خب پس چی؟
بلیز : نمي دونم والا !
آنا : یکی که میاد سیاه می شه ، باید چه ویژگی هایی داشته باشه؟
بلیز : بايد مثل يه سياه فکر کنه ... مثل يه سياه عمل کنه!
آنا : معاون ولدی بودن چه حالی داره؟
بلیز : هيچ حالي ... فرقي نداره !
آنا : آهان اگر قرار باشه تو هری پاتر بازی کنی ، کدوم شخصیت رو بر می داری؟
بلیز : منظورت فيلم هري پاتره؟ من کلا بازيگري رو دوست ندارم ، براي همين در موردش فکر نکردم . فکر مي کنم سيريوس خوب باشه .
آنا : خب کدوم شخصیت رو تو فیلم ها دوست داری؟
بلیز : اسنيپ ! بلاتريکس فيلم پنج رو هم دوست دارم .
آنا : تو کتابا چی؟
بلیز : تو کتابا هري رو با فلور ! دامبلدورم دوست داشتم .
آنا : به خانواده اوانز علاقه ایی نداشتی؟
بلیز : نه چطور مگه؟
آنا : همین جوری ! *
آنا : چند تا کلمه می گم به من بگو تو رو یاد چی می اندازه؟
آنا : سوژه؟
بلیز : یاد سرژ تانکیان !
آنا : پیام شخصی؟
بلیز : هیچی !
آنا : مرگ خوار؟
بلیز : یاد یه آدم که صورت نداره !
آنا : منظورت دمنتوره؟
بلیز : نه...دمنتور که آدم نیست!
آنا : هری پاتر؟
بلیز : یاد هنرپیشش می افتم!
آنا : اگه الان بهت بگن آخرین روز سایته چی کار می کنی؟
بلیز : هيچي ... مي پرسم براي چي؟
آنا : فکر نمی کنی یه کار آخر وجود داره که ، تا حالا نکردی و دوست داری انجام بدی؟
بلیز : نه ! يک کم توي چت باکس ارزشي بازي در ميارم ، ببينم چه مزه ايه !
آنا : مگه الان نمی شه در آورد؟
بلیز : نه
آنا : پس این همه آدم چی توی چت باکس می نویسن ... به نظر تو هیچ کدوم ارزشی نیست؟
بلیز : خب اونا اشتباه مي کنن نبايد اين کار رو کنن !
آنا : خب پس یعنی می شه؟
بلیز : نه ديگه...
آنا : حتما می شه که می گی اشتباه می کنن!
آنا : خیلی خب! تا حالا شده خسته بشی ... قاطی کنی بخوای بری از سایت؟
بلیز : نه !
آنا : یعنی این قدر سایت خوب و بر وفق مرادت بوده؟
بلیز : نه خب ولي تا حالا چنين احساسي هم بهم دست نداده .
آنا : بهترین سوالی که الان دوست داری ازت بپرسم چیه؟
بلیز : در موردش فکر نکردم .
آنا : خب حالا فکر کن!
بلیز : از نظرت خفن ترين آدم سايت کيه؟
آنا : خب کیه؟
بلیز : سارا اوانز!
آنا : چرا سارا اوانز خفنه؟
بلیز : چون یه تنه با همه مرگ خوارا می جنگه! ( هفت تیر روی شقیقه من گذاشتن گفتن باید این یه تیکه رو اضافه کنی! )
آنا : یعنی از نظر تو خفن ترین آدم یه نفره؟
بلیز : آره !
آنا : ...( من نمی دونم چرا دقیقا این قسمت رو باید یکی دیگه مصاحبه کنه!)
آنا : توی سایت چقدر عدالت هست؟
بلیز : در حد زياد !
آنا : پارتی بازی می شه؟
بلیز : نمي دونم امکانش هست. خب مسلما اگر کسي پارتي بازي کنه ، به من که نمي گن خب منم نمي دونم ، ولي معمولا مي شه يه درصد ناچيزي رو ، براي اين موضوع قائل شد .
آنا : اگه بهت بگن الان تو وبمستر سایتی ، اولین کاری که می کنی چیه؟
بلیز : استعفا مي دم چون وقتش رو ندارم !
آنا : یعنی کاری نداری که الان نتونی بکنی ، ولی در سمت وبمستری بتونی انجامش بدی؟
بلیز : نه ! وب مستر آدم بشه ... بايد هزارتا کار براي سايت انجام بده . در صورتي که الان مي تونم با خيال راحت فعاليت کنم .
آنا : به هر حال اونم یه جور فعالیته !
آنا : نظرت در مورد حذب چیه؟
بلیز : حذبم يه گروه مثل بقيه گروه هاي سايته ، که مي تونه برا رول پلينگ مفيد باشه ، غير از اين نظر ديگه اي ندارم !
آنا : خب به نظرت تا حالا برای رول پلینگ مفید بوده؟
بلیز : خب آره !
آنا : از چه نظر مفید بوده؟
بلیز : از نظر فعال کردن رول ديگه .
آنا : خب...به نظرت اگر الان بزنن این تاپیک رو قفل کنن ، چقدر رو رول تاثیر می ذاره ، یا حتی شاید به اون صدمه می زنه؟
بلیز : هيچي !
آنا : حذب دوباره عضو انتخاب کنه عضو می شی؟
بلیز : نه !
آنا : چرا؟
بلیز : چون وقتش رو ندارم .
آنا : حذب که خیلی کاری نمی خواد... یه دونه پست تخریب کننده در هفته که وقتی نمی بره !
بلیز : براي من وقت مي بره خب !
آنا : خب به نظرت چقدر وقت می بره؟
بلیز : يک ربع بيست دقيقه...
آنا : آهان...شما توی هفته این قدر وقت نداری نه؟
بلیز : خب مگه هر کس وقت هر چيزي رو داشته باشه ، بايد بره اون جا عضو بشه؟ اگر اين جور بود که همه اعضاي ايفاي نقش ، مي رفتن عضو حذب مي شدن ديگه !
آنا : نه...شرط اول علاقست! تو به حذب علاقه داری؟
بلیز : من در اين مورد احساسي ندارم . مي گم که حذبم يه گروهه براي فعال سازي رول ، مسلما کسي از چيزي که مي خواد باعث پيشرفت رول بشه ، ناراحت نيست !
آنا : در هفته چند ساعت برای جادوگران وقت می ذاری؟
بلیز : نمي دونم به اين موضوع توجه نکردم. تا جايي که براي اين کار وقت آزاد داشته باشم .
آنا : حالا یه تخمین بزن .
بلیز : دو سه ساعت فعاليت مفيد به طور ميانگين !
آنا : خب به نظرت ارزش وقت مفیدی رو که می ذاری داره؟
بلیز : سايت جادوگران بيشتر جنبه تفريحي داره ، منم در اين جور مواقع خوشحالم که وقتم رو ، مي تونم در اين سايت بگذرونم ، ولي اينکه ارزش داره يا نه... خب معمولا مي گن مي شه در اين فرصت ، کارهاي مفيد تري هم مثل درس خوندن انجام داد. به همين دليل از اين لحاظ ، اصولا مي توني در اين زمان، کارهاي با ارزش تري هم انجام بدي .
آنا : کارهای با ارزش تر یعنی فقط درس؟
بلیز : درس مثاله !
آنا : اگر سایت جادوگران نبود تمام مدت به درس می گذروندی؟
بلیز : نه !
آنا : پس چی؟ چی کار می کردی؟
بلیز : تفريحات ديگه...
آنا : مثلا؟
بلیز : بيرون رفتن... بازي هاي کامپيوتري ... تمرين موسيقي ... فيلم نگاه کردن و.....
آنا : خب الان که سایته ناراحت نمی شی که ، دیگه وقتی نداری تا به اونها هم برسی !
بلیز : من به اون کارام هم مي رسم !
آنا : این سوال رو دو بار پرسیدم نه؟ ( لحظاتی برای متفاوت بودن!)
آنا : اندازه جنیه و سطح فکر بچه های سایت رو ، در چه حد می بینی؟
بلیز : از چه نظر؟
آنا : از همه نظر یا هر نظری که خودت روش فکر می کنی؟
بلیز : خب سطح فکري بچه ها خوبه! هممون انسانيم ديگه...
آنا : خب...وقتی یه مشکلی تو سایت پیش می یاد ، منظورم دقیقا مواقعی یه که تاپیک نحوه برخورد ، پر از پست های رنگارنگ می شه ، به نظرت بچه ها چطوری با مسائل برخورد می کنن!
بلیز : اون جوري برخورد مي کنن که ،فکر مي کنن درسته !
آنا : خب به نظر تو برخوردشون درسته؟
بلیز : اوهوم ...
آنا : چقدر تو کل کل ها شرکت می کنی؟ اصلا شرکت می کنی؟
بلیز : اسمش کل کل نيست گفتگوئه.
آنا : بله گفتگو با پاره آجر!
بلیز : من در بحث هايي که فکر مي کنم مفيد هستم ، شرکت مي کنم .
آنا : در این مورد یه مثال بزن!
بلیز : مثل بحث پريروز در گفتگوی ناظرين با مديران !
آنا : نه یه چیزی بگو همه دسترسی داشته باشن!
بلیز : تالار اصلی!
آنا : با اسلی ترین ، آخرین ارسال ، دهکده هاگزمید و کوافل یه جمله بساز!
بلیز : آخرین ارسال از گوشه چب دهکده هاگزمید باعث شد من اسلی ترین ترین دوست خودم رو بشناسم!
آنا : بهترین خاطرت توی این مدت؟
بلیز : خاطره خاصي نداشتم که بتونم تعريفش کنم ، يا از بقيه خاطراتم متمايزش کنم متاسفانه (!)
آنا : یه توصیه به تازه واردایی مثل من؟
بلیز : ارزشي نباشين !
آنا : نظرت در مورد تک تک مدیرا؟
بلیز : من نظر کلی می دم ... همه مديرا خوبن همشون با هم زحمت مي کشن ، و تلاش مي کنن فکر نمي کنم بتونم بگم ، کدوم از اون يکي بهتره . با توجه به اين که من از تقسيم بندي کاراشون هم ، اطلاعي ندارم !
آنا : حرف آخر؟
بلیز : حرف خاصي توي فکرم نيست .
آنا : بلیز...کاری نداره بابا یه چیزی جور کن!
بلیز : خب وقتي من نه توصيه اي دارم ، نه نکته اخلاقيي نه حرفي که جالب باشه ، خب چي جور کنم؟
آنا : اوکی **
آنا : خواستن توانستن است . خواستن نه به معنای میل داشتن ، آرزو کردن یا امید بستن بلکه به معنای عمل کردن است.
آنا : شب بخیر!
پشت صحنه :
بلیز : من براي مصاحبه آماده ام کدوم دوربين رو بايد نگاه کنم؟
سامانتا : نه...این دوربین مخفیه ! خب..ممنون بلیز....خوب بود؟ امیدوارم خوب بوده باشه!
بلیز : آرايه ادبي داره... آره خوب بود.
سامانتا : اون دفعه گفتی بد نبود؟ خوشمان آمد ! کدوم رو بزنم؟
بلیز : هر کدوم که خودت خواستي البته از نظر من معني هاشون يکيه !
سامانتا : بسیار محافظه کار...امیدوارم خیلی دو در نکرده باشی!
بلیز : نه من دو در نکردم ...کلا همین طوریم!
سامانتا : مرسی...ممنون..خیلی وقت گرفتم... برم دیگه!
بلیز : نه وقت زيادي نگرفتي زود تموم شد.
سامانتا : باید روش کار کنم . این ورا سر بزن! سارا رو هم از طرف من !
بلیز : اون ماموريت سارا کار سختيه قولش رو نمي دم .
---------------------------------------------------------------------------------------
نکته : هر کس پيشنهاد ، انتقاد يا سوال جديدي به ذهنش مي رسه که فکرمي کنه جالب باشه و اين مصاحبه ها رو بهتر مي کنه خوشحال مي شم بگه!
این مصاحبه شامل 37 سوال اصلی و 45 سوال فرعی می باشد.
ماکزیمم زمان پاسخگویی به سوالات 00:00:22 ثانیه می باشد.
* این قسمت از مصاحبه در ساعت 19:13:10 تا 21:00:45 شب در تاریخ پنج شنبه 7 دی انجام گرفته است.
** این قسمت از مصاحبه در ساعت 11:13:52 تا 12:24:18 ظهر در تاریخ شنبه 16 دی انجام گرفته است.
با تشکر از بیل ویزلی مدیر بخش اخبار و مقالات!