نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر
به نام خدا
امروز يه مقاله در بخش مقالات ديدم با موضوع خداگرايي در كتاب هاي هري پاتر. لازم دونستم كه دانسته هامو در يك مقاله بنويسم.
من هم مثل شما بعد از خواندن كتاب اين مسئله به ذهنم رسيد كه خدا در كجاي اين كتاب جاي داره با اينكه هيچ اسمي از خدا برده نشده. طي تحقيقي كه توي سايتهاي مختلف و در صحبت كردن با بعضي از افراد مطلع از اخبار ديگر كشورها داشتم به اين نتيجه رسيدم كه در اين كتاب روندي دقيقا ضد مسيحيت بر پا شده و هر چه به جلدهاي جلوتر برسيم اين مسئله واضح تر ميشه.همين مسئله هم باعث شده كه رهبران دين مسيحيت تصميم بگيرند كه اين كتاب رو منفور و بد جلوه بدن و براي همين هم اونا رو آتش زدند.
با اين وضعي كه داره اين كتابها پيش ميره احتمالا به زودي شاهد موضع گيري رولينگ در برابر اينچنين ادياني خواهيم بود. ولي مسئله اينجاست كه آيا رولينگ اصلا اعتقادي به دين داره يانه؟ اگه با يه دين مخالفت كرده پس بايد طرفدار يه دين ديگه باشه و الا با همه اديان مخالفتش رو عيان مي كرد. از اينجا به بعد برداشت هاي خود من درباره دين گرايي رولينگه.من بار دومي كه اين كتابها رو مي خوندم با دقت به اين مسئله در جاهاي مختلف كتاب به دنبال دين گشتم و پيداش هم كردم.(البته گفتم كه به نظر خودم
).
مي تونم به جرات بگم كه رولينگ در اين كتاب داره يه روالي رو پيش مي گيره كه دقيقا مطابق با آداب و آيين و احكامي هست كه ما در اسلام داريم.شايد بگين زيادي جو منو گرفته و داغش كردم ولي يه بار ديگه كتابها رو يه مرور سطحي بكنين و به اين چيزايي كه مي گم بيشتر دقت كنين.
يكي از مطالبي كه به وضوح قابل مشاهده ست اينه كه گاهي اوقات جملات بسيار زيبا و متفكرانه اي از زبون آدمايي مثل دامبلدور و يا بعضي از اشخاص خوب و مهم گفته ميشه كه دقيقا عين اون رو در احاديث معصومين خودمون داريم مخصوصا جملات اديبانه ي دامبلدور . مطلب بعدي اعداد و ارقامي هستن كه به نشانه خاصي ولي بدون ذكر دليل و در جاهاي مهمي ذكر شدند. يه نمونه ش كه الان يادمه 12 درختي هستن كه هر ساله در يكي از جشن هاي تعطيلات هاگوارتز در سالن عمومي به سبك زيبايي تزيين ميشن. (البته قبلا خيلي در مورد اين موضوع مطلب جمع كرده بودم ولي الان زياد يادم نيست.) . مطلب ديگه اي كه زياد قابل مثال زدن نيست مضمون اصلي داستان و روند پيش رفتن شخصيتهاي اصلي كتابه كه با برخي از مضامين و روايات خودمون تطابق عجيبي داره.
بهتون حق ميدم كه اولش يه كمي قبولش سخت باشه ولي من خودم وقتي كتاب رو با اين هدف خوندم تونستم اين چيزا رو ازش متوجه بشم. اگه نظري غير از اين دارين حتما عنوان كنين.خوشحال ميشم. 
موفق باشين
امروز يه مقاله در بخش مقالات ديدم با موضوع خداگرايي در كتاب هاي هري پاتر. لازم دونستم كه دانسته هامو در يك مقاله بنويسم.
من هم مثل شما بعد از خواندن كتاب اين مسئله به ذهنم رسيد كه خدا در كجاي اين كتاب جاي داره با اينكه هيچ اسمي از خدا برده نشده. طي تحقيقي كه توي سايتهاي مختلف و در صحبت كردن با بعضي از افراد مطلع از اخبار ديگر كشورها داشتم به اين نتيجه رسيدم كه در اين كتاب روندي دقيقا ضد مسيحيت بر پا شده و هر چه به جلدهاي جلوتر برسيم اين مسئله واضح تر ميشه.همين مسئله هم باعث شده كه رهبران دين مسيحيت تصميم بگيرند كه اين كتاب رو منفور و بد جلوه بدن و براي همين هم اونا رو آتش زدند.
با اين وضعي كه داره اين كتابها پيش ميره احتمالا به زودي شاهد موضع گيري رولينگ در برابر اينچنين ادياني خواهيم بود. ولي مسئله اينجاست كه آيا رولينگ اصلا اعتقادي به دين داره يانه؟ اگه با يه دين مخالفت كرده پس بايد طرفدار يه دين ديگه باشه و الا با همه اديان مخالفتش رو عيان مي كرد. از اينجا به بعد برداشت هاي خود من درباره دين گرايي رولينگه.من بار دومي كه اين كتابها رو مي خوندم با دقت به اين مسئله در جاهاي مختلف كتاب به دنبال دين گشتم و پيداش هم كردم.(البته گفتم كه به نظر خودم
).مي تونم به جرات بگم كه رولينگ در اين كتاب داره يه روالي رو پيش مي گيره كه دقيقا مطابق با آداب و آيين و احكامي هست كه ما در اسلام داريم.شايد بگين زيادي جو منو گرفته و داغش كردم ولي يه بار ديگه كتابها رو يه مرور سطحي بكنين و به اين چيزايي كه مي گم بيشتر دقت كنين.
يكي از مطالبي كه به وضوح قابل مشاهده ست اينه كه گاهي اوقات جملات بسيار زيبا و متفكرانه اي از زبون آدمايي مثل دامبلدور و يا بعضي از اشخاص خوب و مهم گفته ميشه كه دقيقا عين اون رو در احاديث معصومين خودمون داريم مخصوصا جملات اديبانه ي دامبلدور . مطلب بعدي اعداد و ارقامي هستن كه به نشانه خاصي ولي بدون ذكر دليل و در جاهاي مهمي ذكر شدند. يه نمونه ش كه الان يادمه 12 درختي هستن كه هر ساله در يكي از جشن هاي تعطيلات هاگوارتز در سالن عمومي به سبك زيبايي تزيين ميشن. (البته قبلا خيلي در مورد اين موضوع مطلب جمع كرده بودم ولي الان زياد يادم نيست.) . مطلب ديگه اي كه زياد قابل مثال زدن نيست مضمون اصلي داستان و روند پيش رفتن شخصيتهاي اصلي كتابه كه با برخي از مضامين و روايات خودمون تطابق عجيبي داره.
بهتون حق ميدم كه اولش يه كمي قبولش سخت باشه ولي من خودم وقتي كتاب رو با اين هدف خوندم تونستم اين چيزا رو ازش متوجه بشم. اگه نظري غير از اين دارين حتما عنوان كنين.خوشحال ميشم.
موفق باشين
هیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
