خبرنامه هری پاتر

گرگینه‌ها

دسته‌بندی : دست‌نوشته‌های رولینگ | منتشر شده توسط سیلویا ملویل 27 بهمن 1403 6:00 بعد از ظهر
گرگینه‌ها در سراسر دنیا، گرگینه‌ها وجود دارند و به طور سنتی در جوامع جادوگری که اکثرا از همانجا هم سرچشمه می‌گیرند، نحس بودند. جادوگران و ساحره‌هایی که اغلب به شکار و مطالعه این چنین موجودات مشغول هستند، بیشتر از یک ماگل معمولی در معرض خطر حمله قرار دارند. اواخر قرن نوزدهم میلادی متخصص بزرگ انگلیسی، پروفسور مارلو فورفَنگ1، برای اولین بار مطالعه‌ای جامع درباره عادات آنها را انجام داد. او متوجه شد هرکسی که موفق به مطالعه‌شان و پرسش از آنها می‌شد، درواقع قبل از گاز گرفته شدن، جادوگر بوده‌ است. همچنین او فهمید که به گفته‌ی گرگینه‌ها، ماگل‌ها «مزه» متفاوتی دارند و بیشتر به دلیل زخم‌هایشان می‌میرند ولی جادوگران اکثرا زنده می‌مانند و تبدیل به گرگینه می‌شوند.

سیاست‌های وزارت سحر و جادو درباره‌ی گرگینه‌ها همیشه بی‌نظم و ناکارآمد بوده است. در سال 1637 یک منشور رفتاری گرگینه‌ها ایجاد شد که گرگینه‌ها باید آن را امضا می‌کردند و در پی اجرای آن نباید به کسی حمله کرده و هر ماه خود را به روشی مطمئن زندانی کنند. جای تعجب نیست که هیچ کس این آیین‌نامه را امضا نکرد چرا که هیچ کس آمادگی پا گذاشتن در وزارتخانه و اعلام گرگینه بودن را نداشت و این مشکلی بود که اداره ثبت گرگینه‌ها هم بعدها با آن رو به رو شد. برای سال‌ها متمادی، اداره ثبت گرگینه‌ها که هر گرگینه باید در آن اسم و مشخصات شخصی خود را ثبت می‌کرد، ناقص و غیرقابل اعتماد باقی ماند، چراکه بسیاری از تازه‌گازگرفته‌شده‌ها سعی در پنهان کردن وضعیت خود و فرار از شرم و تبعید اجتناب‌ناپذیر داشتند. گرگینه‌ها برای سال‌ها بین بخش‌‌های «جانوران وحشی» و «موجودات»2 در دپارتمان تنظیم و کنترل موجودات جادویی3 گیر کرده بودند چون کسی نمی‌توانست تصمیم بگیرد که یک گرگینه باید در طبقه‌بندی انسان یا حیوان قرار گیرد. در یک مقطع، اداره‌ي ثبت نام گرگینه و واحد دستگیری گرگینه، هر دو در بخش جانوران وحشی بودند، درحالی‌که در همان زمان دفتری برای خدمات حمایت و پشتیبانی از گرگینه‌ها در بخش موجودات تاسیس شد. هرگز هیچکس خودش را برای خدمات پشتیبانی معرفی نکرد، به همان دلیل که تعداد اندکی برای ثبت اطلاعات حاضر شدند، و این بخش در نهایت پس از مدتی بسته شد.

برای تبدیل شدن به گرگینه، شخص باید توسط یک گرگینه در حالت گرگی و در شب ماه کامل گاز گرفته شود. هنگامی که بزاق گرگینه با خون قربانی مخلوط شود، آلودگی اتفاق می‌افتد.

بسیاری از افسانه‌ها و داستان‌های ماگلی درباره گرگینه‌ها، در واقع نادرست است؛ اگرچه برخی از آنها بخشی از حقیقت را در برمی‌گیرند. گلوله‌های نقره‌ گرگینه‌ها را نمی‌کشند؛ بلکه مخلوط نقره‌ی پودر شده و مرزنگوش4 روی زخم گازگرفتی که به تازگی ایجاد شده است قرار گیرد، آن زخم را می‌بندد و از خونریزی شدید تا مرگ قربانی جلوگیری می‌کند. (البته داستان‌های غم‌انگیزی از التماس قربانی‌ها برای مردن به جای زندگی کردن به عنوان گرگینه وجود دارد.)

در نیمه دوم قرن بیستم، معجون‌های متعددی برای کمتر کردن اثر لیکانتروپی5 ابداع شدند. موفق‌ترین معجون، معجون اقونطیون6 بود.

دگرگونی ماهانه گرگینه‌ای اگر درمان نشود، بسیار دردناک است و معمولا چند روز قبل و بعد رنگ پریدگی و ناخوش احوالی را به دنبال دارد. گرگینه در شکل گرگی خود، کاملا خوی انسانی خود را در تشخیص درست یا غلط از دست می‌دهد. با این حال، این نادرست است که بگوییم (مانند بعضی از متخصصین؛ به ویژه پروفسور اِمِرِت پیکاردی7 در کتاب «بی‌قانونی گرگ: چرا لیکانتروپ‌ها8 سزاوار زندگی نیستند»9) که آنها از از دست دادن خوی انسانی به صورت دائمی رنج می‌برند. گرگینه در حالت انسانی، ممکن است به اندازه فرد دیگری خوب یا مهربان باشد. از سوی دیگر، ممکن است آنها حتی در حالت انسانی خطرناک باشند؛ مثل فنریر گریبک10، که به شکل یک مرد سعی می‌کند گاز بگیرد، زخمی کند و ناخن‌‍‌هایش را به شکل چنگال‌های پنجه گرگ تیز نگه می‌دارد.
اگر شخصی توسط یک گرگینه که هنوز به شکل انسان است مورد حمله قرار بگیرد، قربانی ممکن است ویژگی‌های خفیف گرگی، مانند علاقه به گوشت‌های کمتر پخته شده۱۱ را پیدا کند، اما بجز این مشکل خاصی در طولانی‌مدت نخواهد داشت. با این حال، هر زخم یا خراش توسط گرگینه، زخم‌های ماندگاری بر جای می‌گذارد؛ چه در زمان حمله به شکل گرگ باشد یا نباشد.
در حالت حیوانی خود، تفاوتی بین گرگ و گرگینه مشاهده نمی‌شود؛ اگرچه ممکن است پوزه آن‌ها کمی کوتاه‌تر و مردمک‌ها کوچکتر (در هر دو مورد «انسان تر») و دم‌شان به جای پرپشت و خز کامل، فقط پرزدار باشد. تفاوت واقعی در رفتار است.

گرگ‌های واقعی آنچنان تهاجمی نیستند، و تعداد زیادی از داستان‌های عامیانه که آنها را به عنوان شکارچیان احمق نشان می‌دهند، اکنون توسط متخصصان جادویی به گرگینه‌ها اشاره می‌شود نه گرگ های واقعی. بعید است که گرگ به انسان حمله کند مگر در شرایط استثنایی. گرگینه، با این حال، انسان‌ها را به طور اختصاصی هدف قرار می‌دهد و خطر بسیار کمی برای هر موجود دیگری دارد.
گرگینه‌ها معمولا با حمله به غیر گرگینه‌ها تولید مثل می‌کنند. تنفر پیرامون گرگینه‌ها برای قرن‌ها به قدری افراطی بود که تعداد بسیار کمی ازدواج کرده و صاحب فرزند شده‌اند. با این حال، در جایی که گرگینه‌ها با همسران انسانی ازدواج کرده‌اند، هیچ نشانه‌ای از انتقال لیکانتروپی آنها به فرزندان‌شان وجود ندارد.

یکی از ویژگی‌های عجیب این شرایط این است که اگر دو گرگینه در ماه کامل با هم ملاقات و جفت گیری کنند (احتمالی بسیار بعید که مشخص شده تنها دو بار اتفاق افتاده است) نتیجه جفت‌گیری توله گرگ‌هایی خواهد بود که در همه چیز شبیه گرگ‌های واقعی هستند؛ به جز هوش بالای غیرعادی آنها. آنها تهاجمی‌تر از گرگ‌های معمولی نیستند و انسان‌ها را به عنوان تنها هدف حمله انتخاب نمی‌کنند. چنین گروهی از توله گرگ‌ها زمانی در جنگل ممنوعه‌ی هاگوارتز با اجازه‌ی مهربانانه‌ی آلبوس دامبلدور در شرایط بسیار محرمانه آزاد شد. توله‌ها به گرگ‌های زیبا و به طرز غیرعادی باهوش تبدیل شدند و برخی از آنها هنوز در آنجا زندگی می‌کنند، که باعث ایجاد داستان‌هایی درباره «گرگینه‌ها» در جنگل شده اند؛ داستان‌هایی که به نظر معلمان یا نگهبان کاملا مطلوب بود تا از طریق ترس این داستان‌ها، دانش‌آموزان را از جنگل ممنوعه دور نگه دارند.

***

یادداشت مترجم:
1. Marlowe Forfang
2. در اینجا منظور از «موجودات» انسان‌هایی با قدرت‌های عجیب و خاص، و «جانوران وحشی» هم به حیوانات جادویی اشاره دارد.
3. Department for the Regulation and Control of Magical Creatures
4. Dittany
5. لیکانتروپی (Lycanthropy): ویژگی‌های گرگی در شخصی که قدرت تبدیل شدن به گرگ را دارا است.
6. اقونطیون با نام انگلیسی Wolfsbane گیاهی برای کشتن پلنگ و گرگ است.
7. Emerett Picardy
8. لیکانتروپ (Lycanthrope): به هر شخصی که قدرت تبدیل شدن به گرگ را داشته باشد می‌گویند (اکثر اوقات گرگینه‌ها).
9. Lupine Lawlessness: Why Lycanthropes Don't Deserve to Live
10. Fenrir Greyback
11. rare meat
Do You Think You Are A Wizard?
جادوگری؟