خوش آمدید، Guest
ورود به حساب کاربری
به شبکه پرواز خوش آمدید
شومینهها و دودکشها را باز کنید...

گروههای کاربری
شناسههای بسته شده

لرد ولدمورت
- تاریخ عضویت: 1386/08/08 ساعت 14:39
- آخرین ورود: 1404/02/07 ساعت 00:41
- تاریخ گرفتن نقش: 1387/08/11 ساعت 21:00
نام:لرد 
نام خانوادگی:ولدمورت
گروه:اسلیترین
معرفی:
در 31 دسامبر 1926 در دهکده زیبای لیتل هنگلتون در قصر باشکوه ریدلها متولد شدم.پدر و مادرم جزو اصیلترین خانواده های جادوگران بودند.پدرم لرد تام ریدل نام تام مارولو ریدل را برای من انتخاب کرد.نامی که همیشه به آن افتخار کرده ام.از همان دوران کودکی در رفاه و آرامش کامل بزرگ شدم.کوچکترین کارهای من توسط جن های خانگی که در قصر ریدلها به وفور یافت میشدند انجام میگرفت.در همان دوران بود که یادگرفتم این موجودات پست و بی ارزش فقط و فقط برای خدمت به جادوگران اصیلی مانند من خلق شده اند.در یازده سالگی طی دعوتنامه ای مخصوص به هاگوارتز دعوت شدم ولی پدرومادرم علاقه ای به فرستادن من به هاگوارتز نداشتند و قصد داشتند مرا در خانه توسط بزرگترین جادوگران آن دوره آموزش دهند ولی وقتی آلبوس دامبلدور شخصا برای بردن من آمد مقاومتی نکردند.
هفت سال از عمر من در هاگوارتز به سرعت گذشت.طبیعتا پیشینه درخشان خانوادگی وشجره نامه پر افتخار ریدلها که در بلندترین شاخه آن نام سالازار اسلیترین به چشم میخوردباعث جذب شدن عده زیادی به طرف من شد.استعداد درخشان من از سال اول ورودم توجه اساتید-بجز دامبلدور که همیشه نسبت به هوش و ذکاوت من حسادت میکرد- ومدیر مدرسه را به خود جلب کرد.بطوریکه عنوان لرد ولدمورت بعد از پایان تحصیلاتم توسط وزیر سحر و جادو بطور افتخاری به من داده شد و هر سال بطور مداوم از مدیر مدرسه دعوتنامه های متعددی جهت تدریس دروس مختلف(مخصوصا دفاع در برابر جادوی سیاه)در هاگوارتز دریافت کردم..ولی من اهداف والاتری داشتم که عنوان پروفسور ولدمورت درمیان آنها جایی نداشت.هرگز عشق را تجربه نکردم چون روح و جسم و قلب من باارزشتر از آن بود که آنرا با کسی قسمت کنم.روح من فقط و فقط برای یک هدف باید تقسیم میشد...جاودانگی
این معرفی شخصیتی بود که اگه از ولدمورت میخواستین احتمالا بهتون میداد.اینم معرفی شخصیت کتابی:
لرد ولدمورت با نام اصلی تام مارولو ریدل در سال 1926از پدری ماگل و مادری اصیل متولد شد. با مرگ مادر و جدایی از پدر و بزرگ شدن در پرورشگاه یادگرفت که به تنهایی باید با مشکلاتش مبارزه کند. از همان دوران کودکی میل شدید به قدرت و سوءاستفاده از آن در او کاملا آشکار بود.در یازده سالگی توسط آلبوس دامبلدور به هاگوارتز برده شد و در طی دوران تحصیلش هوش و استعداد فوق العاده ای از خود نشان داد.درخشش این استعداد و حس قدرت طلبی ذاتی او باعث شد دوستان زیادی در اطرافش جمع شوند.دوستانی که شیفته شخصیت قدرتمند و مغرور ریدل شده بودند.تام بعد ها شروع به استفاده از لقب لرد ولدمورت در میان دوستانش کرد و نام و هویت واقعیش را که همیشه از آن متنفر بود به فراموشی سپرد.پس از پایان تحصیلاتش در هاگوارتز شروع به سفر به دور دنیا کرد.چون آموزشهای هاگوارتز برای رسیدن به اهداف شیطانی او کافی نبود.در طی سفر با جادوگران متعددی آشنا شد و شروع به یاد گرفتن سیاهترین جادوها کرد.ولی یک پیشگویی که مربوط به کشته شدنش میشد آرامش را از او گرفت.ولدمورت برای جلوگیری از تحقق این پیشگویی قصد کشتن هری پاتر یک ساله را داشت ولی هری توسط نیروی عشق مادرش محافظت شده بود.جادوی ولدمورت به خودش بازگشت و باعث از بین رفتن تمام قدرتش شد.ولی ولدمورت به دلیل وحشتی که از مرگ داشت راه غلبه نسبی بر مرگ را یافته بود و به قول دامبلدور همیشه راهی برای بازگشت وجود داشت... نمایش بیشتر

نام خانوادگی:ولدمورت
گروه:اسلیترین
معرفی:
در 31 دسامبر 1926 در دهکده زیبای لیتل هنگلتون در قصر باشکوه ریدلها متولد شدم.پدر و مادرم جزو اصیلترین خانواده های جادوگران بودند.پدرم لرد تام ریدل نام تام مارولو ریدل را برای من انتخاب کرد.نامی که همیشه به آن افتخار کرده ام.از همان دوران کودکی در رفاه و آرامش کامل بزرگ شدم.کوچکترین کارهای من توسط جن های خانگی که در قصر ریدلها به وفور یافت میشدند انجام میگرفت.در همان دوران بود که یادگرفتم این موجودات پست و بی ارزش فقط و فقط برای خدمت به جادوگران اصیلی مانند من خلق شده اند.در یازده سالگی طی دعوتنامه ای مخصوص به هاگوارتز دعوت شدم ولی پدرومادرم علاقه ای به فرستادن من به هاگوارتز نداشتند و قصد داشتند مرا در خانه توسط بزرگترین جادوگران آن دوره آموزش دهند ولی وقتی آلبوس دامبلدور شخصا برای بردن من آمد مقاومتی نکردند.
هفت سال از عمر من در هاگوارتز به سرعت گذشت.طبیعتا پیشینه درخشان خانوادگی وشجره نامه پر افتخار ریدلها که در بلندترین شاخه آن نام سالازار اسلیترین به چشم میخوردباعث جذب شدن عده زیادی به طرف من شد.استعداد درخشان من از سال اول ورودم توجه اساتید-بجز دامبلدور که همیشه نسبت به هوش و ذکاوت من حسادت میکرد- ومدیر مدرسه را به خود جلب کرد.بطوریکه عنوان لرد ولدمورت بعد از پایان تحصیلاتم توسط وزیر سحر و جادو بطور افتخاری به من داده شد و هر سال بطور مداوم از مدیر مدرسه دعوتنامه های متعددی جهت تدریس دروس مختلف(مخصوصا دفاع در برابر جادوی سیاه)در هاگوارتز دریافت کردم..ولی من اهداف والاتری داشتم که عنوان پروفسور ولدمورت درمیان آنها جایی نداشت.هرگز عشق را تجربه نکردم چون روح و جسم و قلب من باارزشتر از آن بود که آنرا با کسی قسمت کنم.روح من فقط و فقط برای یک هدف باید تقسیم میشد...جاودانگی
این معرفی شخصیتی بود که اگه از ولدمورت میخواستین احتمالا بهتون میداد.اینم معرفی شخصیت کتابی:
لرد ولدمورت با نام اصلی تام مارولو ریدل در سال 1926از پدری ماگل و مادری اصیل متولد شد. با مرگ مادر و جدایی از پدر و بزرگ شدن در پرورشگاه یادگرفت که به تنهایی باید با مشکلاتش مبارزه کند. از همان دوران کودکی میل شدید به قدرت و سوءاستفاده از آن در او کاملا آشکار بود.در یازده سالگی توسط آلبوس دامبلدور به هاگوارتز برده شد و در طی دوران تحصیلش هوش و استعداد فوق العاده ای از خود نشان داد.درخشش این استعداد و حس قدرت طلبی ذاتی او باعث شد دوستان زیادی در اطرافش جمع شوند.دوستانی که شیفته شخصیت قدرتمند و مغرور ریدل شده بودند.تام بعد ها شروع به استفاده از لقب لرد ولدمورت در میان دوستانش کرد و نام و هویت واقعیش را که همیشه از آن متنفر بود به فراموشی سپرد.پس از پایان تحصیلاتش در هاگوارتز شروع به سفر به دور دنیا کرد.چون آموزشهای هاگوارتز برای رسیدن به اهداف شیطانی او کافی نبود.در طی سفر با جادوگران متعددی آشنا شد و شروع به یاد گرفتن سیاهترین جادوها کرد.ولی یک پیشگویی که مربوط به کشته شدنش میشد آرامش را از او گرفت.ولدمورت برای جلوگیری از تحقق این پیشگویی قصد کشتن هری پاتر یک ساله را داشت ولی هری توسط نیروی عشق مادرش محافظت شده بود.جادوی ولدمورت به خودش بازگشت و باعث از بین رفتن تمام قدرتش شد.ولی ولدمورت به دلیل وحشتی که از مرگ داشت راه غلبه نسبی بر مرگ را یافته بود و به قول دامبلدور همیشه راهی برای بازگشت وجود داشت... نمایش بیشتر
شخصی
شناسه نمایشی:
لرد ولدمورت
محل زندگی:
ما گفتن...
منطقهی زمانی:
(GMT+3:30) تهران
علاقهمندیها:
عمر طولانی...هر چی بیشتر بهتر!
پیامرسان
شناسهی Yahoo:
lara_sorceress
اجتماعی
پیامها:
6961