هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی :: داستان‌های غیر هری پاتری

داستان‌های غیر هری پاتری

اسطوره‌های یونانی، ارباب حلقه و ...
مقالات بیشتر...
  1. گرداب فصل 4
    ..............................................................گرداب فصل چهارم مدرسه ی شگفت انگیز از امدن کاردنیا یه هفته ای میشد که میگذشت و دیگه مثل اعضای خانواده ی انها شده بود .در طی اون یه هفته جاهای دیدنی زیادی رفته بود .ولی این دفعه مثل دفعه های قبل نبود .کاردنیا خیلی هیجان زده بود و همینطورم ب...
  2. گرداب فصل 3
    گردابفصل سوم یک جزیره استثناییچهره زیبای خورشیدکم کم داشت پشت ابر ها پنهان می شد و کاردنیا وآنا بر روی ارشه کشتی در حال تماشای غروب خورشید بودند ._انا کاردنیا زود باشین تا بیست دقیقه ی دیگه میرسیم نمیخواین حاضر بشین.این صدای عمه تالیا بود که از ان ور کشتی داشت می اومد ._ش...
  3. داستان گرداب
    شناسه من پتونيا هستش و اولين بارمم هست که دارم داستاني رو در سايت قرار ميدم اگر ازداستان خوشتان نيومد به بزرگي خودتان ببخشيد و اگر که خوشتون اومد که بايد بگم انسان خوش سليقه اي هستينلطفا حوصله به خرج بدين و اين داستانو بخونين و نظر و انتقادم فراموش نکنين***************************************...
  4. دنياي مردگان - فصل 2
    چند هفته پيش تو مجله نوشته بود كه تو جنگلهاي فرانسه ، پليس عده اي رو كه از خون انسانها ميخوردن دستگير كرد.من در اين مورد چيزي نداشتم كه بگم، ولي براي اين كه كم نياورم گفتم:«از كجا معلوم كه خون آشام بودن؟ اونا فقط گفتن عده اي رو كه خون آدم رو خورده بودن دستگير كردن.»بابك از اين ك...
  5. دنياي مردگان
    براي ورود به دنياي نحس و نفرين شده مردگان آماده شويد.
    چرا كه با هم به دنياي مردگان قدم ميگذاريم.
  6. وارثان تاريكي_ فصل 3
    فصل سوم_ نداي جنگنيكلاس سوار اسب مشكي رنگش شد. آهي كشيد و به راه افتاد. برادرش ناتان هم سوار بر اسبي قهوه اي رنگش شد و به دنبال نيكلاس رفت. نيكلاس سرعتش را كم كرد تا ناتان به او برسد. ناتان از او پرسيد:كجا قرار گذاشتي؟نيكلاس_ توي كوهستان.ناتان_ نمي شد يك جاي نزديكتر را انتخاب كني...
  7. سینگای خون آشام_فصل پنجم
    صدای زنگ گنگی در گوشهای سینگا پیچید. دست و پای خود را گم کرد و با دست پاچگی تکرار کرد:"اژ...اژدها؟!"یولان به سرعت جادو می کرد. آن قدر سریع که دست هایش دیده نمیشد. از میان دندان های به هم فشرده اش با خشم زمزمه کرد:"الان فرصتی برای تکرار نیست... سینگا! ما نیاز به کمک داریم! کمک!&...
  8. سینگای خون آشام - فصل 4
    _"باورم نمیشه! اصلا باورم نمیشه! چه طور ممکنه که به این سرعت... قبیله ی خونآشامها...سینگا...خدای من!"گودریک آهسته به پشت بنرا ضربه ای زد:"ظاهرا با تمام هوش و درایتی که داری من و سینگا رو دست کم گرفتی! وقتی که اون اژدها رو ظاهر کرد باید قیافه شو می دیدی! اون طور قدرت و اقتداری ...
  9. سینگای خون آشام_فصل سوم
    ناگهان دو لنگه ی در با شدت به هم کوبیده شدند:"امشب هیچ کس نمی میره!"هیکل تنومند پسر جوانی با شنل سرخ رنگی بر دوش و شمشیری یاقوت نشان در دست هویدا شد.ریونا با چشمان گرد شده گفت:" گودریک... تو اینجا چیکار می کنی؟!" گودریک لبخندی زد و دندان های سفیدش را نشان داد و گفت:" ری...
  10. شاهزاده ی دورگه و ارباب سیاه - فصل 7
    فصل هفتم : قبیله ی سایه ی مرگهوای تاریک شده بود هارولد و جو به سمت محل زندگی سایه مرگها نزدیک میشدند بعد از این که هر دو پشت سنگی در جلوی ورودی مخفی شدند.هارولد گفت:تو باید یه کار بکنی انهم اینکه حواسشون را پرت کنی.تو به ان طرف قبیله میری وبا کمک خاکستری مشعلی از اتش به روی یکی ا...
« 1 (2) 3 4 5 6 »
API: RSS | RDF | ATOM | OPML

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.