هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی

فهرست مقالات همه

معمولی برجسته مقاله امروز همه
پیش فرض زمان عنوان رای دفعات بازدید نظر ها ترک بک | نزولی صعودی
مقالات بیشتر...
  1. نکات مهم و آموزشی برای داستان نویسان سایت جادوگران
    نقل قول:این مطلب منبع خاصی ندارد و حاصل آموخته ها من در انجمن نویسندگان جوان تهران است که تحت حمایت دانشگاه تهران، استعدادهای جوان را کشف کرده و آنان را پرورش می دهند. آموخته های من از استاد شریفی در انجمن نویسندگان جوان است.مخصوص نویسندگان بخش مقالات و بچه های رول پلیینگ و ......
  2. شياطين شب
    به نام خداشیاطین شب فصل اول:ترس - فرشید هنوز داری هری پاتر میخونی ........ پسر مگه تو فردا امتحان نداری. - فقط یه خورده مونده مامان. ساعت نه شب بود ، د رخانه ی موسوی ها همه مشغول درس خواندن بودن به غیر از پسر بزرگ خانواده. -پسر مگه با تو نیستم ،اون کتاب لعنتی رو بزار کنار فرشید سرش رو ...
  3. شياطين شب - فصل 2
    به نام نامي الله فصل دوم : آشنايي فرشيد به آرامي چشمانش را باز كرد سرش به شدت درد ميكرد،چشمانش هنوز سياهي ميرفت ، تا چند لحظه ذهنش خالي بود اما كم كم تصاويري در جلوي چشمانش ظاهر شد : مادر و برادرش،علامت شوم......... فرشيد فرياد زد و از روي تختي ك...
  4. مادرخوانده ( 1 )
    هری با بی حوصله گی ظرفهای شام رو می شست. صدای خنده های عمو ورنون و دادلی از طبقه ی بالا به گوش می رسید. خاله پتونیا پشت میز نشسته بود و داشت به هری گوشزد میکرد که ظرف سالاد رو درست بشوره.موهای هری قسمتی از صورتشو پوشونده بود و مانع دید هری می شد. به دستای کف آلودش نگاه کرد و با تکا...
  5. مادرخوانده ( 2)
    جیمز وسط خیابان پرید و فریاد زد : وایستن. لیلی با عجله او را کنار کشید و گفت: این چه طرز تاکسی گرفتنه؟ جیمز با تعجب گفت: چی گرفتن؟ پتونیا دستش را برای یک تاکسی زردرنگ تکان داد . تاکسی ترمز زد. سیریوس و جیمز با تحسین به او نگاه می کردند. جیمز با چشمانی گرد شده گفت: چه طور این کارو کر...
  6. مادرخوانده - فصل 3
    لیلی دستاشو زیر چونه اش گذاشته بود و از پنجره بیرون رو نگاه می کرد... آه غمگینی کشید پتونیا از پشت سرش گفت : چرا ناراحتی؟ لیلی از جا پرید و گفت:وای.پتی....تو کی اومدی .؟..پتونیا گفت:همین الآن....به چی فکر می کردی ؟لیلی دوباره به پنجره خیره شد : به هاگوارتز .تا چند وقت دیگه ترم هاگوارت...
  7. مادرخوانده - فصل 4
    پتونیا واقعا از جشن لذت میبرد .حالا بیش از همیشه دلش میخواست که جادوگر باشه . . لیلی حق داشت که همیشه از دنیای جادویی حرف بزنه. همه چیز جالب و باور نکردنی بود. یه عالمه بادکنک و گل توی هوا معلق بودن. لیوانهای نوشیدنی بعد از خالی شدن خود بخود پر میشدند .و سازهایی که بدون نوازنده م...
  8. شياطين شب - فصل 3
    به نام نامي اللهفصل سوم:تجربه ي مرگ باد در گوش فرشيد زوزه ميكشيد و موهايش را به عقب ميبرد و فرشيد از خوشحالي فرياد ميزد، او سوار جاروي پرنده شده بود پرواز كردن با جارو ديگر زيادي از تصورش دور بود با اين حال او داشت لذت ميبرد.مرگ خانواده اش او را بسيار غمگين كرده بود ولي فرشيد ك...
  9. مادرخوانده ( قسمت آخر )
    سیریوس به دیوار سرد و سنگی تکیه داده بود. ناگهان سرمای سختی در او نفوذ کرد. سیلی از خاطرات وحشتناک به ذهن او هجوم آوردند. خاطراتی که ....سیریوس فریاد کشید: نه!! ***سیریوس با ناراحتی به آرتور و جیمز نگاه کرد. دلش نمی خواست در اون لحظه از اتاق بیرون بره. اما نگاه جیمز آشکارا همین رو ...
  10. هری پاتر و فرشینه خانوادگی
    فصل اول:نامه ای از یک دوستدنیا تا کنون به این سیاهی نشده بود به طرز فجیعی مردم می مردند بدون هیچ نشانه همین چند روز پیش یک دهکده با خاک یکسان شده بود مردم از ترس از خانه هایشان بیرون نمی آمدند تمام مرزهای کشور پر بود از ماشینهایی که میخواستند خود را از این سرنوشت شوم دور کنند. ...
« 1 ... 3 4 5 (6) 7 8 9 ... 16 »

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.