خب دوستان خودتون رو برای فیلم هری پاتر که به صورت طنز در اومده آماده کنید. این فیلم بر گرفته از یک سایت دیگه هست که من سعی کردم اونو ترجمه کنم. دیگه نمی دونم تا چه اندازه موفق بودم ولی سعی کردم که اون طنزی که در زبان انگلیسی هست را به فارسی هم ترجمه کنم. این فیلم از یه سری طنز های ظریفی استفاده کرده که تنها و تنها اگر شما کاملا به فیلم یک واقف هستید متوجه آن ها می شوید.
چون این فیلنامه طولانی هست من اونو به صورت پی دی اف در اوردم تا شما بتونید اونو دانلود کنید(اگه وقت ندارید همه رو یک جا بخونید)
دامبی:هرگز نشه فراموش ، لامپ اضافی خاموش! بابا برقی اومده!
مینروا: می دونم همتون می خاید یه چیز جادویی ببینید ولی خب تو خماریش بمونید...
دامبی:خب چه اشکالی داره هاگرید بچه رو بیاره؟
مینروا: منظورت به غیر از اینه که همش دلش می خواد روی چیزای کوچیک بشینه!
هاگرید:ورود منو حال کنید...نه! من به سلمونی نمی رم...
دامبی:برای این که زندگی یک شخص نامدار رو پیچیده نکنیم بهتره اونو به یه خانواده که ازش سو استفاده می کنن بسپاریم!
مینروا: مطمئنی که این فکر خوبیه؟
دامبی:نگران نباش این کارا خیلی جواب می ده...
------------------------------------------------
هری:خب، امروز هم مثل روزای دیگه اس...فکر نمی کنم که یه چیز *سرفه* «جادویی» اتفاق بیفته...
دادلی:باور نمی کنید چقدر خوشحال شدم وقتی شنیدم من دارم تو نقش یه بچه که اندازه یه بچه نهنگ قاتل هست بازی می کنم
خاله پترونیا:هیچی به اندازه ی خشم یه بچه نهنگ وحشتناکتر نیست!
ورنون:مواظب باش جشن تولد دادلی رو خراب نکنی ها
هری:سلام مار، حتما خیلی مسخره اس که آدم مار باشه...
مار:بچه جون... فقط برای آینده یادت باشه که حرف زدن با مارها چیز خوبی نیست!
دادلی:مامان بذار ببینیم کی بیشتر قیافه های وحشتناک در می یاره!
ورنون:همش تقصیره توه که دادلی خیس و شوکه اس
هری:خب بچه نهنگ به آب احتیاج داره...
-----------------------------------------------
هری:آآآآه ه ه این اولین نامه ی من هست تو تموم زندگیم
ورنون:اگه نامه ها ویروس و بیماری داشتن چی؟ بهتره که اونا رو بسوزونم
جغد1: تو هم اینجا برای تحویل دادن نامه ی هری پاتر اومدی؟
جغد2: نه بابا...برای غذای مجانی اومدم اینجا...
هری:یکی برای من سیلی از نامه فرستاده...شاید می خواد که من نامه شو بخونم
ورنون:نه!!! همه شون ویروس دارن...رو من حساب کن
دادلی:فکر کنم چیز خوبی باشه که آدم یه مکان بی در و پیکر تو یه جزیره ی دور افتاده داشته باشه
هری:برای تولدم من آرزو می کنم که یه آدم غول پیکر داشته باشم که منو به یه سفر پر ماجرا ببره...اووه چه تندی به واقعی پیوست!
هاگرید:امیدوارم که بیمه برای اینجا داشته باشید...
ورنون:باورم نمی شه! یکی تو این جهان پیدا شد که از من چاق تر باشه!
هاگرید:هری تا حالا کاری کردی که بشه بهش گفت جادویی؟
هری:هوم...اون قضیه ی مار بود ولی فکر کنم که یه دلیل علمی براش وجود داره
هاگرید:ببینم می خوای به یه سفر پر ماجرا که توش جادو هست بری یا اینکه اینجا بمونی و شاهد برداشتن دم دادلی باشی؟
------------------------------------------------
هری:من هنوز تو این فکرم که چطوری از اون جزیره ی بی در و پیکر اومدیم لندن...
هاگرید:باید به این بانک جادویی بریم تا یه کم به تمسخر فیلم اضافه کنیم
جن1:من از همه چی متنفرم...از هری متنفرم...از همه کس متنفرم
جن2:و عابر بانک...مخصوصا از عابر بانک متنفریم.
هاگرید:این جعبه رو می بینی هری؟ این در آینده برات درد سر درست می کنه پس بهتره که خوب حواستو جمع کنی
هری:اغلب بچه ها برای جشن تولدشون پلی استیشن می گیرن...من یه چوبدستی و یه جغد سفید گرفتم
---------------------------------------------
هری:ملت چشونه این جوری نگاهم می کنن؟
هاگرید:این به یه جادوگر بد جنس مربوط میشه که بهش می گن او-که-نباید-اسمش-را-برد...که تو آخر هر فیلم تو باید باهاش بجنگی
هاگرید:من فقط تو رو اینجا می ذارم با یه راهنمایی های مرموز...بعدش هم مخفی می شم
هری:اون وقت این چه کمکی به من می کنه؟!!!
جرج:خانواده ی ما خیلی با حاله مگه نه؟
هری:ببخشید میشه یکی به من بگه چه جوری خودمو بکوبم به دیوار؟
رون:اووه...حس می کنم که بهترین دوستمو پیدا کردم
رون:شاید تو خیلی مشهور باشی ولی لهجه ی من از تو بهتره!
هرماینی:من خیلی گستاخ به نظر می رسم...ولی خب باهوشترین بچه ام
رون:خیلی بد شد که کسی بلد نیست اسموتو تلفظ کنه!
اسکابر:من خیلی نازم...البته تا کتاب سه!
----------------------------------------------
هری:میشه یه بار دیگه توضیح بدی؟ چرا فقط کلاس اولی ها باید سوار قایق بشن؟
هاگرید:همه لبخند بزنید...این قراره یه پوستر بشه بعدا...
مالفوی:سلام هری.برخلاف هرماینی من فقط گستاخم ...بهتره خودتون رو برای ضایع شدن آماده کنید
مینروا:این زورگویی هاتو بذار برای یه وقت نامناسب دیگه!
کلاه:من هم بیشتر باعث وحشت کلاس اولی ها می شم
رون:این قدر سر به سر هرماینی نذار...همه می دونن که همه ما سه تا آخرش می ریم تو گریفندور
کلاه:آهای بچه ها...می خواید بدونید هری داره به چی فکر می کنه؟ وای وای
دامبی:در ضمن فیلچ به من گفت که بهتون یاد آوری کنم که به بعضی قسمت ها که باعث مرگ فجیع میشه نرید!
طرفدار:که البته توسط هری در پایان داستان دیده میشه...
فیلچ:من اینقدر آدم تلخی هستم که حتی گربه ام منو لیس نمی زنه
رون:آخ جون غذای جادویی...البته همه ش مثل مرغ می مونه
سر نیکلاس:نگران حضور کم من نباشید...اینا حتی پیوز رو هم نشون ندادن!
طرفدار:به هر حال این فیلم "شبه تایتانیک" رو باید یه جوری کش داد دیگه...
رولینگ: کجاشو دیدید! بذارید فیلم 11 ساعته جام آتش رو بسازن بعد!
-------------------------------------------
مک گونگال:بسیار خب، حالا می تونید از کف در بیاد و بهتون جادوی تغییر شکل نشون بدم
هری:اگه دیر برسیم چی میشه؟
رون: من باید پاچه خواری کنم تا ما رو ببخشه
مک گونگال:آه چقدر شیرینی...فکر کنم از خیر تغییر دادنت بگذرم
اسنیپ:من اینقدر مثل این انگلیسی ها رفتار می کنم که شخصیت منو سکسی کرده
هری:چرا از من متنفری؟
اسنیپ:بی معنی ست...من رفتارم نسبت به همه دانش اموزان خوبه. ای کرم ملعون شده
هرماینی:یکی به من توجه کنه!من خیلی باهوشم.
اسنیپ:متاسفم ولی من از باهوش ها هم متنفرم.اگه می خواید شما رو دوست داشته باشم سعی کنید بچه پولدار باشید
----------------------------------------------
هری:من می میرم برای یه نامه...اون روزنامه رو بده به من
هری:هوم...بنابر این مقاله اون جعبه پیش بینی رو دزدیدن...
هرماینی: نکنه از همین الان باید شروع کنیم درباره طرح پلید حرف بزنیم
رون:نویل، چیزی یادت رفته؟
نویل: اره ...می خواستم به رولینگ بگم که اون تن تنبلشو تکون بده و کتاب 6 رو تموم کنه
رولینگ: این تن تنبل جایی نمی ره تا من بازم کافی بخورم
مادام هوچ: من مربی شما خواهم بود بچه ها! و بله اگر تعجب کردید باید بگم که من سشوارمو توی حوض انداختم که الان موهام اینجوری شده
نویل: چقدر ضایع س تو اولین تمرین دستت رو بشکنی...
مالفوی:به عنوان شخصیت گستاخ این فیلم من فکر می کنم که الان موقعشه که درباره خانواده هری بیشتر بدونیم
مک گونگال: ببینم شما رو زهر ترک کردم؟
الیور وود: همه به من نگاه کنید...من تنها خوشکله ای خواهم بود که تا زمانی طولانی خواهید دید
طرفدار: اگه ما برای خوشکلی اومده بودیم که الان می رفیتیم ارباب حلقه ها را می دیدم
-------------------------------------------------
هری:خب، پله ها داره تکون می خوره...انگاری یه قادر مطلق می خواد که ما بریم تو قسمت ممنوع شده
فیلچ:من از هیچی بیشتر از جادوگران ماجرا جو بیشتر متنفر نیستم...البته شاید از توالت های جادو شده هم همینطور
هرماینی: دفه بعد من می گم کجا قایم بشیم!
رون: این تله سگ سه سره هست! ما باید دم در جهنم باشیم پس
هرماینی: اونوقت به من می گن که زیادی واکنش نشون می دی...
فلیت ویک:من یا یه گابلین مهربون هستم یا یه آدم خیلی بی ریخت...
رون: ای پر احمق ای پر بوق بوق بوق...
هرماینی: هوش و ذکاوت من رو با افاده فروشی من اشتباه نگیرید
رون: این هرماینی چقدر ناراحت کننده و حشتناک هست...فکر کنم یه روز باهاش عروسی می کنم
کوییرل: هالوین همه مبارک باد...بچه ها قراره همه بمیریم!
دامبی:روزی که من رو وحشت زده می بینید روزی هست که دنیایی که می شناسید به پایان خواهد رسید
هری:بهتره بریم هرماینی رو نجات بدیم...با توجه به اینکه بهش بدهکار خواهیم بود تا آخر فیلم
ترول:میبینی چقدر من باهوشم...من می تونم اشیا کوچک رو هم بزنم
هری:پس از این به بعد اگه خواستم جلوی یه غول بیابانی رو بگیرم باید واندم رو بکنم تو دماغش
مک گونگال: من از شما امتیاز کم می کنم و به شما امتیاز می دم...حال می کنید من چقدر ریاضیم خوبه
----------------------------------------------
اسنیپ:پاتر فکر نمی کنم از عهده این بازی "کوییدیچ کامپیوتری" بر بیای!
هری:منم همین فکر رو می کنم ولی بهتره غم بخورم
الیور وود:نگران نباش...اگه از چیزای سنگین و بزرگ دوری کنی اتفاقی برات نمی یوفته
لی جردن:من تعصبی نیستم...به خدا نیستم
مارکوس فلینت:من نمی تونم بیش از این تاکید کنم که من به دندان درست کن نیاز دارم
الیور وود:شاید بلوجر زیادی به فکت خورده که اینجوری شدی!
فلینت: من از اینجای بازی خوشم میاد که می تونم دروازه بان رو بی هوش بزنم به زمین و از بازی اخراج نشم
رون:آهای هری به خودت فشار نیار
اسنیپ:حالا که حرف از فشاره اقلا روی جاروت درست بشین
هرماینی:از با هوشا خوشت نمی یاد ها؟ حالا نشونت می دم...
هری:حرکات اکروباتیک من داره اسلیترینی ها رو دیوونه می کنه
اسنیچ: من شبیه چیه ام؟ خوراکی؟
------------------------------------------
هری:اسنیپ می خواد منو بکشه!
هرماینی:من با هری موافقم...و چون من با هوشم پس اون درست میگه
هاگرید:میشه یه کاری برام بکنید...دفه بعد که میاد با من حرف بزنید چسب هم با خودتون بیارید تا من دهنمو ببندم
هرماینی:خب هری برای کریسمس نقشه ای داری؟
هری:اگه منظورت برگشتن به اون خونه که بچه نهنگ داره و می خواد منو بکشه ، نه!
رون: غصه نخور هری...منم قرار نیس جایی برم در حالی که من خانواده هم دارم!
هری:شگفت انگیزه...علاوه بر شکلات یه چیزه دیگه هم برای کریسمس گرفتم...
رون:شنل نامرئی! یادت باشه که باید «خوب ازش استفاده کنی»
هری:عالیه، من همیشه دلم می خواست بدونم حموم دخترونه چه طوریه...
-----------------------------------------------
هری:این کتابخونه خالی از حموم دخترونه هم وحشتناکتره...شایدم نه...
کتاب:آه ببخشید من نباید از خودم صدا در می اوردم؟
فیلچ:اون بچه کجاست که من بتونم یواش یواش شکنجه ش بدم؟
هری:اه باید فرار کنم
اسنیپ:کی جرات کرده که مزاحم من بشه؟
کوییرل:اصلا کسی اهمیت میده که بپرسه این چرا داره سرم داد می زنه؟
هری: اااا اینا که پدر مادر من هستن!
لیلی:میشه من دیگه لبخند نزنم...لپ هام درد گرفت
دامبی: بیا کنار بچه بذار پدر مادرت راحت باشن
هری:ولی این خییییییلی قشنگهههههههه
دامبی:تموم شد دیگه...من باید اینو نجات بدم
هری:سلام هاگرید ما برگشتیم که باز ماهرانه ازت تحقیق کنیم
فنگ:این خیلی هیجان انگیزه...من باز آب دهنم جاری شد
هاگرید:بچه ها به کسی نگید که من اژدها دارم ها! خودم بعدا بهشون می گم(جون عمه ام)
مالفوی:ها ها...منو نمی تونید بگیرید
مک گونگال:همه تون مجازات میشید...به اضافه اون یاوه گویی که سمت چپ وایساده
هری:ولی ما فقط داشتیم نقشه پلیدانه رو بیشتر می کردیم
مک گونگال:خب پس من الان پیشنهاد می کنم که برید یه جایی نقشتون رو ادامه بدید که امکان کشته شدنتون باشه
فیلچ:اعزام شدن به جایی که در اون ممکنه بمیرید...بازم خشن نیس
هاگرید:هو هو نوربرت رفته...حالا من باید یه موجود هیولای دیگه ای پیدا کنم که مواظبش باشم
فنگ:ببینم یعنی من هیولا نیستم؟
مالفوی:من که اصلا نمی ترسم...آآآآآآآآآآآآآآآآ همه مون الان می میریم!
موجود سیاه: من مثل سواران سیاه در ارباب حلقه ها هستم البته به جز اسب و شمشیر
سانتور:من بیشتر شبیه میمون می مونم تا آدم
---------------------------------------------
رون:پس اسمشو نبر هنوز زنده س و توی مدرسه س...فکر کنم مُردی هری...
هرماینی:نگران نباش هری...تا زمانی که دامبلدر هست هیچ کس نمی تونه بهت دست بزنه
طرفدار:...که به معنای اینه که دامبی به زودی میره
هاگرید:بچه ها آماده اید که آخرین اطلاعات رو بهتون بگم؟
هری:فقط به ما بگو خب...به کس دیگه ای که نگفتی،گفتی؟
هاگرید:شاااااااااایییییییییید
مک گونگال:صبر...یعنی شما همه اینا رو متوجه شدین درحالی که من ازش خبر نداشتم
هری:تقریبا همینه...باید بریم دیگه
هرماینی:خوبیش اینه که این سگ سه سر خوابه اقلا
فلافی:خرتون کردم...مگه نه؟
رون:برای تنوع هم که شده می خوام به یه جایی بریم که هیولاهای بی شاخ و دم نداشته باشن که بخوان ما رو بکشن
هرماینی: ...و باهوش یه بار دیگه برنده میشه
هری:هوم...من حس می کنم که هر کدوم از ما ها باید یکی از مهارت هامون رو نشون بدیم در مراحل مختلف!
رون:ها...حالا فهمیدم اون صحنه شطرنج برای چی بوده
هرماینی:ببینم اگه من باهوش هستم پس چرا اون داره این بازی شطرنج رو اداره می کنه
رون:ملکه زییییبا لطفا منو نکش!
ملکه:باشه تو هنوز جوان و معصوم هستی...ولی که چی...
رون:آآآه چه بی رحمانه مرا شکست دادن و بی هوشانه منو انداختند!
هرماینی:ولی تو که فقط از اسب افتادی!!!
هری:اینقدر گیزر نده دیگه...منم یه بهونه می خوام که دشمن رو یه تنه مقابله کنم
کوییرل:اووووه شما بینندگان که اولین باره این فیلم رو می بینید رو خر کردم ها ها
طرفدار:ببخشید ولی ما از قبل می دونستیم!
کوییرل:حالا متوجه شدی چرا من موهامو 11 ساله که نشستم
هری:اااااووو مواظب باشید...بچه های کم سن هم هستن که دارن فیلمو می بینن
ولدمورت:من خیلی شیطانی و بدجنس هستم ولی خب تو باید اینو فعلا ایگنور کنی و به من بپیوندی
هری:هرگز...تو پدر منو کشتی
ولدمورت:نه هری...من پدر تو هس...نه صبر...اون یه فیلم دیگه بود!
هری:وووو این سنگ جادو ه! چه طوری رفت تو جیبم؟
کوییرل:نگران نباشید ارباب...من جلوشو می گیرم...با تقلید کردن از مومیایی ها
ولدی:چرا همه همکاران من باید یا کسانی باشن که لکنت زبان و احمق باشن یا قربانیانی که اب دماغشون جاریه!؟
هری:برای اینکه خوبا رو گرفتن!!!
ولدی:برو به درک پاتر...من الان مثل این ابرای شیطانی از توت رد می شم
هری:البته این که نباید منو بی هوش کنه ولی به هرحال
--------------------------------------------
دامبی:خب حالا که فیلم تموم شد بذار چیزایی که بیننده ها نفهمیدن رو روشن کنم
هری:پس من دیگه در معرض خطر از بابت یه آدمه شیطانی نیستم ها؟
دامبی:یه چیز دیگه بپرس
رون:ها ها بیدار شدی هری...حالا می تونم شکلاتتو بخورم
هرماینی:ما جام گروه ها رو باختیم...ولی خب چون پایان فیلم رو می دونیم تا 5 دیقه دیگه همه چی عوض میشه
دامبی:کاملا درسته...یه بار دیگه هم درست گفتی
هری:پس این امتیازا همونایی هستن که هنگام مجازات از دست دادیم
طرفدار: به عبارت دیگه اگه کارای خوب بکنید تنها فایده ای که داره اینه که بالانس بین کارای بدی که قبلا کردی رو حفظ می کنه
مالفوی:در حالی که گستاخ بودن شما رو هیج جایی نمی رسونه
رون:خب بسه...چقدر درس اخلاق...ناسلامتی تعطیلات تابستونه
هری: هومممم
رون:اره...تابستون رو دوست نداری...به هر حال...تابستون بهت خوش نگذره
هری:نگران نباش من واقعا دلم برای اون کابین زیر پله ها تنگ شده
رولینگ:راستی حالا که اونجایی یه نگاه بکن ببین این مغز منو پیدا می کنی؟ از زمانی که فصل 34 جام آتش رو نوشتم گمش کردم
خب دوستان خسته نباشید.حتما نظر بدید تا ببینم کمپانی من به راهش ادامه بده یا نه
چون این فیلنامه طولانی هست من اونو به صورت پی دی اف در اوردم تا شما بتونید اونو دانلود کنید(اگه وقت ندارید همه رو یک جا بخونید)
دامبی:هرگز نشه فراموش ، لامپ اضافی خاموش! بابا برقی اومده!
مینروا: می دونم همتون می خاید یه چیز جادویی ببینید ولی خب تو خماریش بمونید...
دامبی:خب چه اشکالی داره هاگرید بچه رو بیاره؟
مینروا: منظورت به غیر از اینه که همش دلش می خواد روی چیزای کوچیک بشینه!
هاگرید:ورود منو حال کنید...نه! من به سلمونی نمی رم...
دامبی:برای این که زندگی یک شخص نامدار رو پیچیده نکنیم بهتره اونو به یه خانواده که ازش سو استفاده می کنن بسپاریم!
مینروا: مطمئنی که این فکر خوبیه؟
دامبی:نگران نباش این کارا خیلی جواب می ده...
------------------------------------------------
هری:خب، امروز هم مثل روزای دیگه اس...فکر نمی کنم که یه چیز *سرفه* «جادویی» اتفاق بیفته...
دادلی:باور نمی کنید چقدر خوشحال شدم وقتی شنیدم من دارم تو نقش یه بچه که اندازه یه بچه نهنگ قاتل هست بازی می کنم
خاله پترونیا:هیچی به اندازه ی خشم یه بچه نهنگ وحشتناکتر نیست!
ورنون:مواظب باش جشن تولد دادلی رو خراب نکنی ها
هری:سلام مار، حتما خیلی مسخره اس که آدم مار باشه...
مار:بچه جون... فقط برای آینده یادت باشه که حرف زدن با مارها چیز خوبی نیست!
دادلی:مامان بذار ببینیم کی بیشتر قیافه های وحشتناک در می یاره!
ورنون:همش تقصیره توه که دادلی خیس و شوکه اس
هری:خب بچه نهنگ به آب احتیاج داره...
-----------------------------------------------
هری:آآآآه ه ه این اولین نامه ی من هست تو تموم زندگیم
ورنون:اگه نامه ها ویروس و بیماری داشتن چی؟ بهتره که اونا رو بسوزونم
جغد1: تو هم اینجا برای تحویل دادن نامه ی هری پاتر اومدی؟
جغد2: نه بابا...برای غذای مجانی اومدم اینجا...
هری:یکی برای من سیلی از نامه فرستاده...شاید می خواد که من نامه شو بخونم
ورنون:نه!!! همه شون ویروس دارن...رو من حساب کن
دادلی:فکر کنم چیز خوبی باشه که آدم یه مکان بی در و پیکر تو یه جزیره ی دور افتاده داشته باشه
هری:برای تولدم من آرزو می کنم که یه آدم غول پیکر داشته باشم که منو به یه سفر پر ماجرا ببره...اووه چه تندی به واقعی پیوست!
هاگرید:امیدوارم که بیمه برای اینجا داشته باشید...
ورنون:باورم نمی شه! یکی تو این جهان پیدا شد که از من چاق تر باشه!
هاگرید:هری تا حالا کاری کردی که بشه بهش گفت جادویی؟
هری:هوم...اون قضیه ی مار بود ولی فکر کنم که یه دلیل علمی براش وجود داره
هاگرید:ببینم می خوای به یه سفر پر ماجرا که توش جادو هست بری یا اینکه اینجا بمونی و شاهد برداشتن دم دادلی باشی؟
------------------------------------------------
هری:من هنوز تو این فکرم که چطوری از اون جزیره ی بی در و پیکر اومدیم لندن...
هاگرید:باید به این بانک جادویی بریم تا یه کم به تمسخر فیلم اضافه کنیم
جن1:من از همه چی متنفرم...از هری متنفرم...از همه کس متنفرم
جن2:و عابر بانک...مخصوصا از عابر بانک متنفریم.
هاگرید:این جعبه رو می بینی هری؟ این در آینده برات درد سر درست می کنه پس بهتره که خوب حواستو جمع کنی
هری:اغلب بچه ها برای جشن تولدشون پلی استیشن می گیرن...من یه چوبدستی و یه جغد سفید گرفتم
---------------------------------------------
هری:ملت چشونه این جوری نگاهم می کنن؟
هاگرید:این به یه جادوگر بد جنس مربوط میشه که بهش می گن او-که-نباید-اسمش-را-برد...که تو آخر هر فیلم تو باید باهاش بجنگی
هاگرید:من فقط تو رو اینجا می ذارم با یه راهنمایی های مرموز...بعدش هم مخفی می شم
هری:اون وقت این چه کمکی به من می کنه؟!!!
جرج:خانواده ی ما خیلی با حاله مگه نه؟
هری:ببخشید میشه یکی به من بگه چه جوری خودمو بکوبم به دیوار؟
رون:اووه...حس می کنم که بهترین دوستمو پیدا کردم
رون:شاید تو خیلی مشهور باشی ولی لهجه ی من از تو بهتره!
هرماینی:من خیلی گستاخ به نظر می رسم...ولی خب باهوشترین بچه ام
رون:خیلی بد شد که کسی بلد نیست اسموتو تلفظ کنه!
اسکابر:من خیلی نازم...البته تا کتاب سه!
----------------------------------------------
هری:میشه یه بار دیگه توضیح بدی؟ چرا فقط کلاس اولی ها باید سوار قایق بشن؟
هاگرید:همه لبخند بزنید...این قراره یه پوستر بشه بعدا...
مالفوی:سلام هری.برخلاف هرماینی من فقط گستاخم ...بهتره خودتون رو برای ضایع شدن آماده کنید
مینروا:این زورگویی هاتو بذار برای یه وقت نامناسب دیگه!
کلاه:من هم بیشتر باعث وحشت کلاس اولی ها می شم
رون:این قدر سر به سر هرماینی نذار...همه می دونن که همه ما سه تا آخرش می ریم تو گریفندور
کلاه:آهای بچه ها...می خواید بدونید هری داره به چی فکر می کنه؟ وای وای
دامبی:در ضمن فیلچ به من گفت که بهتون یاد آوری کنم که به بعضی قسمت ها که باعث مرگ فجیع میشه نرید!
طرفدار:که البته توسط هری در پایان داستان دیده میشه...
فیلچ:من اینقدر آدم تلخی هستم که حتی گربه ام منو لیس نمی زنه
رون:آخ جون غذای جادویی...البته همه ش مثل مرغ می مونه
سر نیکلاس:نگران حضور کم من نباشید...اینا حتی پیوز رو هم نشون ندادن!
طرفدار:به هر حال این فیلم "شبه تایتانیک" رو باید یه جوری کش داد دیگه...
رولینگ: کجاشو دیدید! بذارید فیلم 11 ساعته جام آتش رو بسازن بعد!
-------------------------------------------
مک گونگال:بسیار خب، حالا می تونید از کف در بیاد و بهتون جادوی تغییر شکل نشون بدم
هری:اگه دیر برسیم چی میشه؟
رون: من باید پاچه خواری کنم تا ما رو ببخشه
مک گونگال:آه چقدر شیرینی...فکر کنم از خیر تغییر دادنت بگذرم
اسنیپ:من اینقدر مثل این انگلیسی ها رفتار می کنم که شخصیت منو سکسی کرده
هری:چرا از من متنفری؟
اسنیپ:بی معنی ست...من رفتارم نسبت به همه دانش اموزان خوبه. ای کرم ملعون شده
هرماینی:یکی به من توجه کنه!من خیلی باهوشم.
اسنیپ:متاسفم ولی من از باهوش ها هم متنفرم.اگه می خواید شما رو دوست داشته باشم سعی کنید بچه پولدار باشید
----------------------------------------------
هری:من می میرم برای یه نامه...اون روزنامه رو بده به من
هری:هوم...بنابر این مقاله اون جعبه پیش بینی رو دزدیدن...
هرماینی: نکنه از همین الان باید شروع کنیم درباره طرح پلید حرف بزنیم
رون:نویل، چیزی یادت رفته؟
نویل: اره ...می خواستم به رولینگ بگم که اون تن تنبلشو تکون بده و کتاب 6 رو تموم کنه
رولینگ: این تن تنبل جایی نمی ره تا من بازم کافی بخورم
مادام هوچ: من مربی شما خواهم بود بچه ها! و بله اگر تعجب کردید باید بگم که من سشوارمو توی حوض انداختم که الان موهام اینجوری شده
نویل: چقدر ضایع س تو اولین تمرین دستت رو بشکنی...
مالفوی:به عنوان شخصیت گستاخ این فیلم من فکر می کنم که الان موقعشه که درباره خانواده هری بیشتر بدونیم
مک گونگال: ببینم شما رو زهر ترک کردم؟
الیور وود: همه به من نگاه کنید...من تنها خوشکله ای خواهم بود که تا زمانی طولانی خواهید دید
طرفدار: اگه ما برای خوشکلی اومده بودیم که الان می رفیتیم ارباب حلقه ها را می دیدم
-------------------------------------------------
هری:خب، پله ها داره تکون می خوره...انگاری یه قادر مطلق می خواد که ما بریم تو قسمت ممنوع شده
فیلچ:من از هیچی بیشتر از جادوگران ماجرا جو بیشتر متنفر نیستم...البته شاید از توالت های جادو شده هم همینطور
هرماینی: دفه بعد من می گم کجا قایم بشیم!
رون: این تله سگ سه سره هست! ما باید دم در جهنم باشیم پس
هرماینی: اونوقت به من می گن که زیادی واکنش نشون می دی...
فلیت ویک:من یا یه گابلین مهربون هستم یا یه آدم خیلی بی ریخت...
رون: ای پر احمق ای پر بوق بوق بوق...
هرماینی: هوش و ذکاوت من رو با افاده فروشی من اشتباه نگیرید
رون: این هرماینی چقدر ناراحت کننده و حشتناک هست...فکر کنم یه روز باهاش عروسی می کنم
کوییرل: هالوین همه مبارک باد...بچه ها قراره همه بمیریم!
دامبی:روزی که من رو وحشت زده می بینید روزی هست که دنیایی که می شناسید به پایان خواهد رسید
هری:بهتره بریم هرماینی رو نجات بدیم...با توجه به اینکه بهش بدهکار خواهیم بود تا آخر فیلم
ترول:میبینی چقدر من باهوشم...من می تونم اشیا کوچک رو هم بزنم
هری:پس از این به بعد اگه خواستم جلوی یه غول بیابانی رو بگیرم باید واندم رو بکنم تو دماغش
مک گونگال: من از شما امتیاز کم می کنم و به شما امتیاز می دم...حال می کنید من چقدر ریاضیم خوبه
----------------------------------------------
اسنیپ:پاتر فکر نمی کنم از عهده این بازی "کوییدیچ کامپیوتری" بر بیای!
هری:منم همین فکر رو می کنم ولی بهتره غم بخورم
الیور وود:نگران نباش...اگه از چیزای سنگین و بزرگ دوری کنی اتفاقی برات نمی یوفته
لی جردن:من تعصبی نیستم...به خدا نیستم
مارکوس فلینت:من نمی تونم بیش از این تاکید کنم که من به دندان درست کن نیاز دارم
الیور وود:شاید بلوجر زیادی به فکت خورده که اینجوری شدی!
فلینت: من از اینجای بازی خوشم میاد که می تونم دروازه بان رو بی هوش بزنم به زمین و از بازی اخراج نشم
رون:آهای هری به خودت فشار نیار
اسنیپ:حالا که حرف از فشاره اقلا روی جاروت درست بشین
هرماینی:از با هوشا خوشت نمی یاد ها؟ حالا نشونت می دم...
هری:حرکات اکروباتیک من داره اسلیترینی ها رو دیوونه می کنه
اسنیچ: من شبیه چیه ام؟ خوراکی؟
------------------------------------------
هری:اسنیپ می خواد منو بکشه!
هرماینی:من با هری موافقم...و چون من با هوشم پس اون درست میگه
هاگرید:میشه یه کاری برام بکنید...دفه بعد که میاد با من حرف بزنید چسب هم با خودتون بیارید تا من دهنمو ببندم
هرماینی:خب هری برای کریسمس نقشه ای داری؟
هری:اگه منظورت برگشتن به اون خونه که بچه نهنگ داره و می خواد منو بکشه ، نه!
رون: غصه نخور هری...منم قرار نیس جایی برم در حالی که من خانواده هم دارم!
هری:شگفت انگیزه...علاوه بر شکلات یه چیزه دیگه هم برای کریسمس گرفتم...
رون:شنل نامرئی! یادت باشه که باید «خوب ازش استفاده کنی»
هری:عالیه، من همیشه دلم می خواست بدونم حموم دخترونه چه طوریه...
-----------------------------------------------
هری:این کتابخونه خالی از حموم دخترونه هم وحشتناکتره...شایدم نه...
کتاب:آه ببخشید من نباید از خودم صدا در می اوردم؟
فیلچ:اون بچه کجاست که من بتونم یواش یواش شکنجه ش بدم؟
هری:اه باید فرار کنم
اسنیپ:کی جرات کرده که مزاحم من بشه؟
کوییرل:اصلا کسی اهمیت میده که بپرسه این چرا داره سرم داد می زنه؟
هری: اااا اینا که پدر مادر من هستن!
لیلی:میشه من دیگه لبخند نزنم...لپ هام درد گرفت
دامبی: بیا کنار بچه بذار پدر مادرت راحت باشن
هری:ولی این خییییییلی قشنگهههههههه
دامبی:تموم شد دیگه...من باید اینو نجات بدم
هری:سلام هاگرید ما برگشتیم که باز ماهرانه ازت تحقیق کنیم
فنگ:این خیلی هیجان انگیزه...من باز آب دهنم جاری شد
هاگرید:بچه ها به کسی نگید که من اژدها دارم ها! خودم بعدا بهشون می گم(جون عمه ام)
مالفوی:ها ها...منو نمی تونید بگیرید
مک گونگال:همه تون مجازات میشید...به اضافه اون یاوه گویی که سمت چپ وایساده
هری:ولی ما فقط داشتیم نقشه پلیدانه رو بیشتر می کردیم
مک گونگال:خب پس من الان پیشنهاد می کنم که برید یه جایی نقشتون رو ادامه بدید که امکان کشته شدنتون باشه
فیلچ:اعزام شدن به جایی که در اون ممکنه بمیرید...بازم خشن نیس
هاگرید:هو هو نوربرت رفته...حالا من باید یه موجود هیولای دیگه ای پیدا کنم که مواظبش باشم
فنگ:ببینم یعنی من هیولا نیستم؟
مالفوی:من که اصلا نمی ترسم...آآآآآآآآآآآآآآآآ همه مون الان می میریم!
موجود سیاه: من مثل سواران سیاه در ارباب حلقه ها هستم البته به جز اسب و شمشیر
سانتور:من بیشتر شبیه میمون می مونم تا آدم
---------------------------------------------
رون:پس اسمشو نبر هنوز زنده س و توی مدرسه س...فکر کنم مُردی هری...
هرماینی:نگران نباش هری...تا زمانی که دامبلدر هست هیچ کس نمی تونه بهت دست بزنه
طرفدار:...که به معنای اینه که دامبی به زودی میره
هاگرید:بچه ها آماده اید که آخرین اطلاعات رو بهتون بگم؟
هری:فقط به ما بگو خب...به کس دیگه ای که نگفتی،گفتی؟
هاگرید:شاااااااااایییییییییید
مک گونگال:صبر...یعنی شما همه اینا رو متوجه شدین درحالی که من ازش خبر نداشتم
هری:تقریبا همینه...باید بریم دیگه
هرماینی:خوبیش اینه که این سگ سه سر خوابه اقلا
فلافی:خرتون کردم...مگه نه؟
رون:برای تنوع هم که شده می خوام به یه جایی بریم که هیولاهای بی شاخ و دم نداشته باشن که بخوان ما رو بکشن
هرماینی: ...و باهوش یه بار دیگه برنده میشه
هری:هوم...من حس می کنم که هر کدوم از ما ها باید یکی از مهارت هامون رو نشون بدیم در مراحل مختلف!
رون:ها...حالا فهمیدم اون صحنه شطرنج برای چی بوده
هرماینی:ببینم اگه من باهوش هستم پس چرا اون داره این بازی شطرنج رو اداره می کنه
رون:ملکه زییییبا لطفا منو نکش!
ملکه:باشه تو هنوز جوان و معصوم هستی...ولی که چی...
رون:آآآه چه بی رحمانه مرا شکست دادن و بی هوشانه منو انداختند!
هرماینی:ولی تو که فقط از اسب افتادی!!!
هری:اینقدر گیزر نده دیگه...منم یه بهونه می خوام که دشمن رو یه تنه مقابله کنم
کوییرل:اووووه شما بینندگان که اولین باره این فیلم رو می بینید رو خر کردم ها ها
طرفدار:ببخشید ولی ما از قبل می دونستیم!
کوییرل:حالا متوجه شدی چرا من موهامو 11 ساله که نشستم
هری:اااااووو مواظب باشید...بچه های کم سن هم هستن که دارن فیلمو می بینن
ولدمورت:من خیلی شیطانی و بدجنس هستم ولی خب تو باید اینو فعلا ایگنور کنی و به من بپیوندی
هری:هرگز...تو پدر منو کشتی
ولدمورت:نه هری...من پدر تو هس...نه صبر...اون یه فیلم دیگه بود!
هری:وووو این سنگ جادو ه! چه طوری رفت تو جیبم؟
کوییرل:نگران نباشید ارباب...من جلوشو می گیرم...با تقلید کردن از مومیایی ها
ولدی:چرا همه همکاران من باید یا کسانی باشن که لکنت زبان و احمق باشن یا قربانیانی که اب دماغشون جاریه!؟
هری:برای اینکه خوبا رو گرفتن!!!
ولدی:برو به درک پاتر...من الان مثل این ابرای شیطانی از توت رد می شم
هری:البته این که نباید منو بی هوش کنه ولی به هرحال
--------------------------------------------
دامبی:خب حالا که فیلم تموم شد بذار چیزایی که بیننده ها نفهمیدن رو روشن کنم
هری:پس من دیگه در معرض خطر از بابت یه آدمه شیطانی نیستم ها؟
دامبی:یه چیز دیگه بپرس
رون:ها ها بیدار شدی هری...حالا می تونم شکلاتتو بخورم
هرماینی:ما جام گروه ها رو باختیم...ولی خب چون پایان فیلم رو می دونیم تا 5 دیقه دیگه همه چی عوض میشه
دامبی:کاملا درسته...یه بار دیگه هم درست گفتی
هری:پس این امتیازا همونایی هستن که هنگام مجازات از دست دادیم
طرفدار: به عبارت دیگه اگه کارای خوب بکنید تنها فایده ای که داره اینه که بالانس بین کارای بدی که قبلا کردی رو حفظ می کنه
مالفوی:در حالی که گستاخ بودن شما رو هیج جایی نمی رسونه
رون:خب بسه...چقدر درس اخلاق...ناسلامتی تعطیلات تابستونه
هری: هومممم
رون:اره...تابستون رو دوست نداری...به هر حال...تابستون بهت خوش نگذره
هری:نگران نباش من واقعا دلم برای اون کابین زیر پله ها تنگ شده
رولینگ:راستی حالا که اونجایی یه نگاه بکن ببین این مغز منو پیدا می کنی؟ از زمانی که فصل 34 جام آتش رو نوشتم گمش کردم
خب دوستان خسته نباشید.حتما نظر بدید تا ببینم کمپانی من به راهش ادامه بده یا نه