با کمی پیچ و تاب هری احساس کرد پاهاش روی زمینه.از جاش بلند شد و خودش را تکوند. یک نگاهی به دور و ورش انداخت عجب جای باصفایی بود اما مثل اینکه جای کسی خالی بود. دیوید اونجا نبود. هری داشت به این فکر می کرد که اون کجاست و چیکار میکنه ولی یکی از اونطرف صداش کرد:به خونه من خوش اومدی هر...
نامه های هری پاتری ( نیو ورژن )------------------------------------------------------------دخترکی زیبا با موهایی حنایی رنگ روی میز مقابل پنجره نشسته و گونه اش را به شیشه چسبانده است. 11 سال بیشتر ندارد و چشمان آب رنگش و لبهای برجسته و چهره خوش ترکیبش نشان از غمی بزرگ دارد که در دل مخفی کرده است. همین دیروز ...
نامه ای به محفل:ببینم هری چرا این سوالو پرسیدی؟آخه ... ببینم مگه تو هم سن من نیستی؟راستش آره.پس چطور می تونی راحت یه نفرو بکشی؟ منظورم اینه که قدرت جادوگری تو نباید بهت این اجازه رو بده.خب من یه کم فرق دارم. بعدا درباره این موضوع صحبت می کنیم....هنوز حرف دیوید کامل نشده بود که در ر...
بازگشت:هری تا کنون اینطور راحت نخوابیده بود. هیچ وقت به جز وقتی که دامبلدور او را خواب کرده بود تا بتواند راحت بخوابد و از توهمات ترسناک همیشگی اش در امان باشد.هری ... هری چقدر می خوابی بیدار شو.هری چشمانش را باز کرد و دیوید را مقابل چشمانش دید. تازه به یاد آورد که چه اتفاقاتی اف...
فصل اول: شروعفصل دوم: دیدار دوباره با دوستان (شاید)وقتی پشت فرمان اتومبیل فراری ام نشسته ام ناگهان به یاد گذشته می افتم. من هری پاتر هنوز زندگی گذشته ام را فراموش نکرده ام. هنوز رون و هرمیون دوستان ساده و پاک دلم را فراموش نکرده ام. هنوز دامبلدور را که رفت و من را در فراق خویش کس...
بازگشت2:روز قبل از رفتن به مدرسه هری حاضر و آماده داشت وسایلش را چک می کرد که مبادا چیزی را جا گزارد و دیوید و سارا را با مشکل روبرو گرداند.مثل اینکه عجله داری.آه تویی. نه. می ترسم یه دفعه چیزی جا بذارم.اگه چیزی بمونه الکس برات میاره.راستی دیوید؟چیه؟شما فردا چطور میخواین منو به ...
فصل دوم:دیدار با هرمیون-1--------------------------------------------------------------------------قربان نمیخواین بیدار بشین؟با این حرف ماریا پرسیدم:ساعت چنده ماری؟تقریبا نیم ساعت از وقت صبحانتون گذشته آقا.مثل برق از رختخواب نرم خود بلند شدم و گفتم:سریع صبحانه رو حاضر کن دارم میام.وقتی بیرون رفت به سمت روشو...
ورودی غیر منتظره:در میان معلمان جای یک صندلی خالی بود و چشمان هری سعی در شناخت معلمان جدید. در کنار دامبلدور اسنیپ و بعد از او... اه خدای من. اونجا رو نگاه کنید. اون باز هم.رون پرسید: کجا رو میگی. و به میز معلمان خیره شد. قورباغه احمق دامبلدور چطور دوباره اجازه ورود به اون داده؟ اص...
قسمت دوم: دیدار با هرمیون-2----------------------------------------------------------------------هری عزیزامشب منتظرم باش. لطفاً افسون ضد آپارات و افسون های امنیتی رو راس ساعت 10 شب منحل کن. اتفاقاتی افتاده که باید درمورد اونا باهات حرف بزنم. دوستدار تو هرمیوننگاهی به ساعت می اندازم. ساع...
اتفاقی عجیب:بنابراين.با دستش اشاره کوتاهی به مار کرد و مار در میان هوایی رقیق ناپدید شد.خوب پروفسور اسنیپ تموم شد؟ یا... شما از جادوی سیاه استفاده کردید. این بر خلاف قوانینه. باشه.دیوید دستش را بالا برد و با حرکتی شروع به چرخش کرد. فرق زیادی با گردباد نداشت با این تفاوت که دیوید ...
هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.