هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کتاب‌ها :: کتاب 6

دلایلی در اثبات اینکه اسنیپ طرف دامبلدور است


1- دامبلدور در موقعی که اسنیپ میخواد بکشدش بهش التماس میکنه و به خصوص این در متن اصلی کاملا مشهوده که این کار کاملا با خصوصیات دامبلدور منافات داره. من جدا معتقدم اگه این یه نقشه نباشه رولینگ اینجا بعد از 6 کتاب که به طور مداوم دامبلدور رو یه شخصیت قوی و نترس که به استقبال هر خطری حتی مرگ میره معرفی کرده ( به گفتگوی قبل از اسنیپش با دراکو توجه کنید) دقیقا قبلش معجونی رو که ممکن بود هر خطری براش داشته باشه خورده و حالا یهو با چرخش 180 درجه ای التماس میکنه. این شک برانگیز نیست؟

2- دامبلدور هری رو سنگ کرد ولی بعدش کی هری رو از حالت سنگ شدگی دراورد؟ این یا باید کار اسنیپ باشه یا اینکه ورد دامبلدور بعد از مرگش اثر خودش رو از دست داده باشه. باید رولینگ به این سوال جواب بده که " آیا ورد صادر شده توسط یه نفر بعد از مرگش اثر خودش رو از دست میدهد؟ " اگه جواب این سوال منفی باشه که به نظر من منفیه صد در صد اسنیپ هری رو از سنگ شدگی دراورده و حالا شما بگید اگه اینا نقشه نبوده اسنیپ چرا میاد این کارو بکنه؟

3- این قضیه هورکراکس ها بسیار چیز پیچیده ایه شما فکر کردید که هری چطور باید اون هورکراکسی رو که اصلا معلوم نیست چیه یا مال کدوم گروهه رو پیدا و نابود کنه؟ این چیز کمی نیست دامبلدورم هیچ موفقیتی سر این کار نداشت . رولینگ سر قضیه دراکو و اسلاگ هورن که هری در اولی شکست خورد و در دومی پیروز شد نشون داد که بعضی چیز ها هستند که تا وقتی دقیقا از زبون خود شخص بیرون نیاری نمیتونی با هیچ طلسم و ورد و جادویی بفهمی چین ( من به شدت از این صحنه ها که عجز جادو رو نشون میده و به وفور در کتاب هری پاتر وجود داره خیلی لذت میبرم). در نتیجه اینجا هم باید یه نفر از زبون خود ولدمورت بکشه بیرون که هورکراکسش چیه و چه کسی میتونه این کارو بکنه کسی که کاملا مورد اعتمادش باشه و کسی که بزرگترین دشمنش رو کشته باشه در نتیجه به نظر من این نقشه دامبلدور بوده که با فدا کردن خودش اسنیپ رو به مورد اعتمادترین فرد ولدمورت تبدیل کنه. در ضمن توجه کنید که ( با عرض معذرت) دامبلدور عملا دیگه یه ادم بی مصرف شده بود. اطلاعاتی رو که داشت کاملا برای هری تخلیه کرد چیز جدیدی برای رو کردن نداشت و همه تلاشش رو انجام داده بود آخرین چیزی که داشت همون فدا کردن خودش بود که این کارم انجام داد.

4- موقعی که هری بعد از مردن دامبلدور داره دراکو و اسنیپ رو دنبال میکنه باز به سوال همیشگی میرسیم. چرا اسنیپ همونجا برنگشت و هری رو نکشت تا با افتخار کشتن دو نفر از بزرگترین دشمنان ولدمورت به نزد سرورش برگرده؟ لطفا نگید که این همینجوری الکی برای ادامه پیدا کردن کتاب بوده رولینگ همواره نشون داده که بدون دلیل و الکی چیزی در کتاب هری پاتر اتفاق نمیافته در نتیجه بازم من معتقدم اسنیپ طرف دامبلدوره و اینا نقشه بوده.
اضافه شده از نوشته ارباب تاریکی ها
این که شما میگین گفته بود هری شکار لرد سیاه هست و کسی کاری به کارش نداشه باشه مورد قبول نیست چون اسنیپ می تونست همون موقع با افسون انجماد هری رو خشک کنه و اونو همراه خودش پیش لرد سیاه ببره.
5- اول کتاب در فصل 2 که بلاتریکس داره اسنیپو سوال پیچ میکنه از اسنیپ میپرسه که چطور دامبلدور بهت اعتماد کردو اسنیپ در یک جواب سست و کم مایه و شک برانگیز میگه « من براش یه چیزایی از پشیمانی بی حد و حصرم بافتم و اونم منو در آغوش گرفت و تو نقطه ضعف بزرگ دامبلدورو میدونی اون میخواد همه چیزو خوب ببینه.» در حالیکه این کاملا با خصوصیات دامبلدور منافات داره چطور وقتی تمام افراد در مدرسه ولدمورت رو یه شاگرد خوب میدونستن تنها کسی که ازش خوشش نمیومد و بهش شک داشت دامبلدور بوده ولی اینجا اسنیپ تونسته با اظهار ندامت خامش کنه؟ از نظر من اینکه بگیم دامبلدور که این همه مدت این همه کار های هوشمندانه انجام داده بعدش در کنار اونها با حماقت فراوان به اسنیپ این همه اعتماد کرده اصلا با عقل جور در نمیاد. هوشمندی فراوان در کنار حماقت فراوان برای من پذیرفتنی نیست.

6- در فصل 17 وقتی هری جریان شنیدن حرف های بین دراکو و اسنیپ در جشن کریسمس اسلاگ هورنو میگه دامبلدور سریع حرفو عوض میکنه و میگه که اهمیتی نداره به این دلیل که خودش همه چیزو میدونه و گرنه دامبلدور در کتاب های قبلی همیشه نشون داده که به این موضوعات چقدر اهمیت میده.

7- در فصل 19 هاگرید حرفایی رو که از گفتگوی اسنیپ و دامبلدور شنیده به هری و رون و هرمیون میگه و این گفتگو در نوع خودش بی نظیره:
« من فقط شنیدم که اسنیپ میگفت دامبلدور زیادی به خودش حق میده و شاید اون یعنی اسنیپ نخواد دیگه این کارو بکنه

....
دامبلدور هم رک رو راست بهش گفت که اون قبول کرده اون کارو بکنه و حالا هم باید کارشو انجام بده»
اگه اسنیپ قرار بود چاپلوسی دامبلدور رو بکنه و با چرب زبونی جاسوسی اون رو برای دارک لرد انجام بده چطور به طور صریح داره از دستور دامبلدور سر پیچی میکنه. این فقط میتونه به دلیل احساسی باشه چون اگه به دلیل دیگه ای سرپیچی میکرد که دامبلدور متوجه میشد برای دارک لرد کار میکنه. در نتیجه تئوری من اینه که در اینجا هم باز دارن راجع به قربانی کردن دامبلدور و جلب اعتماد دارک لرد از این طریق بحث میکنن.

قبلی « بررسی ترجمه ها: ویدا اسلامیه - ترجمه گروهی -سمیه گنجی پیش بینی اتفاقات در کتاب 7 » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
minerva_mcgonagall
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۱/۱۳ ۲۰:۲۲  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۱/۱۳ ۲۰:۳۳
عضویت از: ۱۳۸۳/۱۱/۸
از: هاگوارتز
پیام: 4
 از همه متشکرم
هری پاتر عزیز
تلاشت تحسین برانگیزه
مورد 3و 5 وقبول دارم
ولی در بقیه ی موارد من فقط نظر خودمو می گم قصد دیگه ای ندارم امیدوارم انتقادام برات مفید باشه و این مقاله رو کامل تر کنه.
در مورد شماره ی 1 باید بگم که احتمالاً التماس دامبلدور به این معنی بوده که منو بکش چون اسنیپ مکث کرد در اون لحظه ولی به نظر مرگ خوارها این التماس به معنی درخواست برای زندگی بوده. در ضمن اگرم به فرض محال بگیم التماس دامبلدور به خاطر این بوده که نمی خواسته بمیره این با خوردن اون معجون فرق می کنه: اون معجون باید خورده می شد و راه دیگه ای وجود نداشت که به هورکراکس دست پیدا بشه ودر واقع دامبلدور وقتی این خطرو به جون خرید و معجون رو خورد داشته انجام وظیفه می کرده وبرای نزدیک شدن به فنای ولدمورت و در راه هدف اعلی ش این ریسکو کرده ولی این که دامبلدور نخواد بمیره غیر ممکنم نیست چون اسنیپ اونجا داشته مفت و مجانی دامبلدورو می کشته و طبیعیه که صرف نظر از دامبلدور بودنش هرکس دیگه ای بود نخواد به این راحتی بمیره و برای زنده موندنش تلاش (التماس) کنه.
در مورد 2 باید بگم این مسأله مطرح می شه که به احتمال زیاد وقتی یکی بمیره اثر طلسمش از بین می ره من متن دقیقشو یادم نیست ولی توی ترجمه ای که از اینترنت گرفتم طوری نوشته بدو که انگار یه چیز مسلم بوده که هری باید در اون موقع از حالت قفل بدن درمیومده. فکر می کنم. حالا شما که کتابشو دارید برید متنو ببینید. منم می خوام کتابو بخرم (اینو گفتم که بدونین) ولی اگه دامبلدور نمرده باشه خوب چاره ای باقی نمی مونه جز این که اسنیپ این کارو کرده باشه.
در مورد 3: برای من این یه مسأله ی حل شده س که هورکراکس هفتم حتماً مال ریونکلائه چون همه ی گروه ها یه هورکراکس دارن اون وقت تصور کنین چطور ممکنه که هورکراکس هفتم مال ریونکلا نباشه؟ نمی دونم متوجه می شین یا نه امیدوارم متوجه بشین.اگه هورکراکس مال ریونکلا نباشه تعادل داستان یه جورایی بهم می خوره و از ولدمورتم بعیده که از ریونکلا بگذره. البته بازم امیدوارم منظورم رو تونسته باشم برسونم چون نمی تونم احساسمو کامل بیان کنم. در ضمن این مسئله پیچیدگی در پیدا و نابود کردن در مورد همه ی هورکراکس ها صدق می کنه چون حداقلش دوندگی داره؛ اگر هم بشه فهمید کجاست و چه جوری باید نابودش کرد. ولی در مورد کشیدن از زبون ولدمورت شاید حق با شما باشه چون معلوم نیست از کجا باید حتی بفهمیم که هر هورکراکس نماد چیه و به چی ربط داره تا بشه از این طریق جاشو و ماهیتشو شناخت تا بشه نابودش کرد اما با تحقیقم باید بشه کارایی کرد تا یه چیزایی در مورد این هایی که گفتم بفهمیم ولی باز بهترین راهش کشیدن از زبون ولدمورته و چه کسی برای این کار بهتر از اسنیپ که به هری بگه به طور ناشناس یا با معرفی خودش.
آیا هری می خواد بپذیره که اعتماد دامبلدور به اسنیپ درست بوده آیا هری که فکرش مشغول نقشه و نابودی ولدمورته به اینم فکر می کنه که اسنیپ ممکنه دامبلدور و به دستور خود دامبلدور کشته باشه؟ یا محالتر از اون این که دامبلدور نمرده؟ ولی به نظر من محالتر از همه اشتباه دامبلدوره در مورد اسنیپ چون دامبلدور به خاطر جون بچه های مدرسه هم شده هیچ وقت چنین اشتباهی نمی کنه که بذاره یه مرگ خوار تو هاگوارتز برا خودش جولون بده.
از طرف دیگه ولدمورت به عقیده ی من به هیچ کس اعتماد نداره و فقط در حدی اعتماد داره که براش سود داشته باشه پس باید ببینیم اسنیپ چه سودی برای ولدمورت داره. از طرف دیگه چرا ولدمورت باید در مورد هورکراکس به اسنیپ چیزی بگه؟ اون هیچ کسو دوست خودش نمی دونه ولی ممکنه نیاز طبیعی اون-که نیاز طبیعی همه ست- به درد دل کردن و کسی که درک و تحسین ش کنه اونو به این کار واداره و تشویق کنه. بله، ولدمورت با وجود همه ی غیرعادی بودن و بی نیاز بودنش و احساس و خبیث بودنش باز هم نقطه ضعف های زیادی داره. همون طور که تو کتاب چهار قصه ی بدبختی و فراز و نشیب های برگشتن شو بی کم و کاست برای مرگ خوار ها تعریف کرد. شایدم به یه نفر مثلاً اسنیپ مأموریت بده بره سراغ هورکراکسش . به دلایل مختلف مثلاً شاید بخواد طرف بر اثر موانعی که برای دسترسی به هورکراکس گذاشته بمیره. یا بخواد ببینه از پسش بر میاد. برا ولدمورت که جون بقیه مهم نیست فقط جون خودشه که بی نهایت براش مهمه.
شما گفتین کسی که کاملاً مورد اعتمادش باشه و کسی که بزرگترین دشمنشو کشته باشه یادتون باشه بزرگترین دشمن ولدمورت هریه نه دامبلدور با این که دامبلدور از نظر جادوگری از هری بزرگتره ولی این هریه که در نهایت ولدمورتو باید بکشه و می کشه. شاید ولدمورتم این اشتباهو کرده باشه و فکر کنه دامبلدور بزرگترین دشمنش بوده.
در مورد بی مصرف بودن دامبلدورم من ناراحت نشدم ممکنه دامبلدورم یه روز بی مصرف بشه ولی به یظر من هنوز اون روز فرا نرسیده چون به نظر من دامبلدور خیلی چیزها داره که به هری و بقیه یاد بده. وخیلی چیز ها می دونه که اونا نمی دونن و به نظر من هنوز هری خیلی چیزها رو نمی دونه که اون می دونست ولی اگه خود دامبلدور صلاح دیده بود که بره من حرفی ندارم شایدم بی مصرف شده بود یا در غیر این صورت (اگه بی مصرف نشده بود) اگه فکر می کرد هنوز کارهایی هست که تو این دنیا بکنه بازم از زندگی گذشته. چون دیگه مجبور بوده زودتر بمیره و نقشه رو عملی کنه چون نقشه و اجرای به موقع اون مهمتر بوده. البته من اینا رو با در نظر گرفتن احتمال مردنش گفتم ولی ممکنه نمرده باشه.
در مورد شماره 4: که جواب سؤال معلومه: اسنیپ هری رو نکشت چون همون طور که به مرگ خوار ها گفت، پاتر مال لرده. و همه مون می دونیم که این حقیقت داره و ولدمورت به هیچ وجه حاضر نیست کسی غیر از خودش هری رو بکشه. چرا؟ چون طبق پیشگویی - تو پیشگویی گفته بود:«یکی از آنها باید به دست دیگری کشته شود چون یکی باید بمیرد تا دیگری زنده بماند.»- اگر هری ولدمورت را نکشد خود خواهد مرد همینطور ولدمورتم اگه هری رو نکشه و هری به دست کس دیگه ای بمیره دیگه ولدمورت نمی تونه بکشدش پس خودش می میره. چون گفته یکی از آنها باید به دست دیگری کشته شود.
در مورد 5: من کاملاً قبول دارم که دامبلدور هیچ وقت بی خود به کسی اعتماد نمی کنه یا شک نمی کنه ولی سؤالی که پیش میاد این که آیا ممکنه دامبلدور وانمود کرده که به اسنیپ اعتماد داره ولی نداره؟ اگه این طور باشه اون این ریسکو پذیرفته که اسنیپ تو مدرسه راست راست راه بره و آیا دامبلدور ممکنه به یه مرگ خوار اجازه بده که توی مدرسه مانور بده؟ پس نه دامبلدور به اسنیپ اعتماد داشته و حق هم داشته پس بیاید بپذیریم که اسنیپ طرف ماست.
در مورد 6 یادم نیست حرف های اسنیپ و دریکو چی بوده بنابراین نمی دونم اهمیتی داشته یا نه که دامبلدور بش توجه نشون بده.
مورد 7: اون مورد هر چیزی می تونه باشه اما تنها گزینه ای که ما داریم(یعنی از وجودش اطلاع داریم) همین کشتن دامبلدوره. اگر بخواد منظور جاسوسی ولدمورت باشه که دامبلدور بهش مأموریت داده چرا اسنیپ باید ازش سرباز بزنه؟ اون که می دونه ولدمورت مرگ خوار خیانتکارو می کشه پس چرا می خواد خودشو به خطر بندازه؟ دیگه مخم نمی کشه! خفه شدم!

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.