هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی

فهرست مقالات همه چیده شده بر اساس دفعات بازدید در نزولی

معمولی برجسته مقاله امروز همه
پیش فرض زمان عنوان رای دفعات بازدید نظر ها ترک بک | نزولی صعودی
مقالات بیشتر...
  1. نیروی اتحاد
    هری آشفته به دو همراهش گفت:زود باشید باید از هم جدا شیم.هرمیون برو تو اون کوچه و تو رون برو توی اون سمت.اینطوری نمیتونن تعقیبمون کنن. هرمیون با نگرانی گفت:ولی هری تنها با هم بودنه که نجاتمون میده. هری در حالی که دوان دوان دور میشد فریاد زد:الزاما نه همیشه.برو هرمیون. سلستینا،آن...
  2. پرنده امید!
    هاگوارتز بعد از دامبلدور چهره متفاوتی به خودش گرفته...البته باز هم باید پذیرای دانش آموزان برای سال جدید باشد منتها اتفاقات پیش بینی نشده ای رخ میدهد...و در این میان شاید هری بهمراه یک پرنده جاویدان بتواند منجی باشد....شاید....
  3. دژ مرگ
    هوریس اسلاگهورن در کتاب 6 نقش مهمی داشت...دعوت دامبلدور برای حضور او در هاگوارتز گواه این مدعاست که هوریس از نظر دامبلدور جادوگر مهمی است که اگر او جذبش نکند توسط لرد سیاه به زور یا بدلخواه در جهت منافع لرد به کار گرفته خواهد شد...البته این احتمال هم وجود دارد که در کتاب 7 واقعا قضیه دزدیدن هوریس عملی شود...من در این داستان سعی کردم شرح حالی بر ربایش هوریس توسط مرگخواران و تلاش آنها برای استفاده از او در جهت انجام نقشه های لرد بنویسم.
  4. هری پاتر و ترایپاد عشق فصل هفتم
    داستانی دراماتیک در ادامه کتاب ششم
  5. هری پاتر و ترایپاد عشق فصل ششم
    داستانی دراماتیک در ادامه کتاب ششم
  6. عشق نافرجام - فصل پنجم
    خوب سلام مدتی بود من این داستان را به کلی فراموش کرده بودم ولی یک دفعه به چشمم خورد و به خودم گفتم شاید کسانی باشند که بخواهند این داستان را بخوانند . البته منجمد شدن بخش مقالات هم بی دلیل نبود ولی خوب. به همین دلیل دوباره دست به کار شدم . در ابتدا خلاصه ای از چهار فصل قبلی می خونید و بعد ادامه ماجرا رو دنبال خواهید کرد من از همه خوانندگان قدیمی این داستان معذرت می خوام و از اینکه خوانندگان جدیدی اضافه بشوند خوشحالم و دوستدارم همه نظر خودشون رو بنویسند.
    تا آنجا خواندید که :
    ویکتور ، جوان هجده ساله که باپدرش جیمز سردار سپاه سرزمین رومنوس و شوالیه سیاه رندگی میکرد . پس از مدتی پدرش درخواست بازنشستگی می کند و خارج از قصر و بیرون دهکده در جنگل ممنوعه زندگی می کردند و با شکار شکم خود را سیر میکردند. ویکتور در یک روز دختری که نامش آنجلیا بود را از تله نجات می دهد و به خانه می برد که جیمز آن را مداوا کند فردای آن روز آقاوخانم دیگوری به خانه آنها می آیند و دخترشان را باخود می بردند . آن دو خانواده باهم صمیمی شده و خانواده دخت که پدرش زمانی دکتر شاه دیوید از سرزمین مجاور بوده به این مکان تبعید شده .به این امید که شوالیه سیاه دنیا یعنی جیمز گریفندور به او کمک کند . جیمز و ویکتور خود را معرفی نمی کنند و جیمز نمی گوید شوالیه سیاه است. پس از مدتی جنگ می شود و شاه ادوارد کشته می شود . شاهزاده ویلیام که همسن و سال ویکتور بوده و به جیمز حسادت می کند تنها فرزند و ولیعهد به تخت شاهی می نشیند و درصدد کشتن جیمز بر می آید به همین دلیل جیمز را مامور آوردن پدرش می کند جیمز برای آوردن شاه ادوارد به جنگ می رود . جیمز در نامه ای به ویکتور می نویسد که خود را به شاهزاده ویلیام معرفی کن و به سپاه او بپیوند . شاهزاده ویلیام ویکتور را نیز با سپاهی به منطقه دیگر می برد و در نبود ویکتور از فرست استفاده کرده و جیمز که پیروز از جنگ باز می گردد را می کشد . پس از مدتی ویکتور از جنگ برگشته و برای اعلام خبر پیروزیش به قصر می رود و با شاهزاده ویلیام ملاقات می کند و شاهزاده ویلیام ماجرا را اینطور بازگو می کند که پدرت در جنگ کشته شده و من به کمک او رفتم و او و پدرم را اوردم او در آخرین لحظه زندگیش نشان نیاکانی شما یعنی شمشیر جدت گودریک گریفیندور را به من داده است. ویکتور با ناراحتی از قصر خارج میشود و می داند که شاهزاده ویلیام به او دروغ گفته در بین راه با یکی از دوستان پدرش ملاقات می کند و حقیقت را از او می شنود که شاهزاده ویلیام پدرش را کسته است . او برای مقابله و انتقام از شاهزاده ویلیام سپاهی را آماده می کند در این بین به سراغ آنجلیا همان دختری که او را نجات داده می رود و به او می گوید : انجلیا آیا تو حاضری با من ازدواج کنی؟
    و حالا ادامه ماجرا:
  7. هری پاتر و لرد سیاه - فصل هفتم
    Harry Potter and the Dark Lord
    این داستان در ادامه ی کتاب هری پاتر و شاهزاده ی دورگه نوشته شده است.
  8. هری پاتر و لرد سیاه - فصل سوم
    Harry Potter and the Dark Lord
    این داستان در ادامه ی کتاب هری پاتر و شاهزاده ی دورگه نوشته شده است.
  9. هری پاتر و زندانیان تالار ------ فصل اول!
    لرد ولدمورت نابود شده است.هری پاتر به هاگوارتز باز میگردد اما نه به عنوان یک دانش اموز بلکه به عنوان معلم دفاع در برابر جادوی سیاه. آیا گفته ی بسیاری از جادوگران مبنی بر نفرین شدن این درست درست است یا چیز دیگری پشت ماجراست؟؟؟
    اگر میخواهید پاسخ آن را پیدا کنید پس این داستان را دنبال کنید
  10. هری پاتر و لرد سیاه - فصل نهم
    Harry Potter and the Dark Lord
    این داستان در ادامه ی کتاب هری پاتر و شاهزاده ی دورگه نوشته شده است.
« 1 ... 10 11 12 (13) 14 15 16 »

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.