هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

پاترمور: ترجمه فارسی داستانک جدید رولینگ درباره ارتش دامبلدور

فرستنده دلوروس آمبریج در تاريخ ۱۳۹۳/۴/۲۰ ۱:۰۰:۰۰ (3742 بار خوانده شده) خبر های فرستاده شده توسط این شخص پاترمور
تصویر کوچک شده طبق وعده قبلی، ترجمه فارسی جدید ترین داستانک جی.کی.رولینگ درباره اعضای ارتش دامبلدور را به قلم شخصیت خیالی «ریتا اسکیتر» آماده کردیم. این داستانک حالت گزارشی دارد و در ستون شایعات روزنامه پیام امروز در سایت پاترمور منتشر شده است. محتوای داستانک از وضعیت فعلی شخصیت های محبوب و عضو ارتش دامبلدور خبر می دهد که همگی برای تماشای بازی نهایی جام جهانی کوییدیچ 2014 گرد هم آمدند.

از اینجا می توانید نسخه فارسی آن را دریافت نمایید یا در ادامه خبر، متن کامل را مطالعه کنید. در صورتی که هنوز کتابهای هری پاتر را به طور کامل نخوانده اید، از دریافت فایل یا خواندن ادامه خبر خودداری نمایید.

گردهمایی ارتش دامبلدور در مسابقه نهایی جام جهانی کوییدیچ 2014


جی.کی.رولینگ
به قلم شخصیت خیالی «ریتا اسکیتر»

در قالب داستانکی گزارش مانند در ستون شایعات روزنامه پیام امروز روی وبسایت پاترمور به صورت آنلاین، رایگان و آزاد منتشر شد.


ترجمه سایت جادوگران – تیر ماه 1393
www.jadoogaran.org



اعضای ارتش دامبلدور در بازی نهایی جام جهانی کوییدیچ به هم ملحق می شوند

از خبرنگار ستون شایعات روزنامه پیام امروز ، «ریتا اسکیتر» 8 جولای 2014



افراد مشهور وجود دارند ولی برخی از افراد مشهورتر هستند. ما چهره های مشهور زیادی از جهان جادوگری دیده ایم که اینجا در صحرای پاتاگونیا، جایگاه های مسابقات جام جهانی کوییدیچ را پر کرده اند ، وزیران و رؤسا، سلستینا وربک، گروه موسیقی جادویی آمریکایی و بحث برانگیز گوی های زرین بال خمیده - همگی منجر به موجی از هیجان به همراه ازدحامی از جمعیت شده اند که برای گرفتن امضاء از این افراد تقلا می کنند و حتی با اجرای افسون های پل زنی، در تلاش برای رسیدن به جایگاه ویژه افراد خاص، از روی سر جمعیت حاضر عبور می کنند.


اما هنگامی به مفهوم حقیقی کلمه در محل کمپ و استادیوم غوغا شد که دسته مشخصی از جادوگران نفرت انگیز (دیگر آن نوجوان های تازه رویی نیستند که در دوران اوج خود بودند، اما با این حال افرادی شاخص اند) برای بازی نهایی جام رسیدند و هیجان در آن لحظه، فراتر از هر چیزی بود که تا آن موقع در آنجا دیده شده بود. وقتی که جمعیت حمله ور شد، چادرها به زمین پهن شدند و کودکان کوچک تر غوطه ور بودند. هواداران از هر گوشه ای به سمت جایی هجوم می آوردند که شایعه شده بود اعضای ارتش دامبلدور در آنجا رویت شده اند و بیش تر از همه در تلاش برای حداقل یک نگاه گذرا به مردی بودند که هنوز آنها او را فرد برگزیده می نامیدند.


خانواده پاتر و بقیه اعضای ارتش دامبلدور در جایگاه افراد خاص در محل کمپ، اسکان داده شدند که این محل با افسون های سنگین محافظت شده و جادوگران امنیتی در آن نگهبانی می دهند. حضور آنها ازدحامی از جمعیت را در پشت این منطقه محافظت شده تضمین کرده که همه این جمعیت به یک نگاه گذرای قهرمانان شان امیدوار هستند. در ساعت 3 بعد از ظهر امروز، آنها همگی وقتی به آرزوی خود رسیدند که در بین فریادهای بلند، پاتر دو پسر جوان خود، جیمز و آلبوس را برای دیدن محل اسکان بازیکنان برد، جایی که آنها را به ویکتور کرام، جستجوگر بلغاری معرفی کرد.


در آستانه 34 سالگی، جفت تارهای نقره ای در میان موهای مشکی کارآگاه مشهور دیده می شود، اما او هنوز به چشم زدن همان عینک دایره ای مشخص را ادامه می دهد که که برخی ممکن است بگویند مناسب یک بچه دوازده ساله است. زخم صاعقه مشهور او حالا یک رفیق هم پیدا کرده است: پاتر یک برش زننده و زشت بالای استخوان گونه راستش دارد. درخواست ها برای اطلاعات در مورد منشاء این زخم جدید صرفاً پاسخ معمول از طرف وزارت سحر و جادو را به همراه داشت: « همچنان که کمتر از 514 بار به شما توضیح ندادیم، ما در مورد امور فوق محرمانه اداره کارآگاهان نظر نمی دهیم، خانم اسکیتر.» بنابراین آنها چه چیزی را مخفی می کنند؟ آیا فرد برگزیده با اسرار تازه ای درگیر است که روزی همه ما را می سوزاند، ما را به عصر جدیدی از ترور و خشونت سوق می دهد؟


یا آیا جراحت جدیدش بیشتر یک منشاء خجالت آور دارد که پاتر به شکل بدبختانه ای آن را پنهان می کند؟ آیا شاید همسرش روی او طلسمی انجام داده؟ آیا شکاف ها در حال خاتمه دادن به تلاش پاترها برای شاد نشان دادن خودشان می باشند؟ آیا باید این حقیقت را عنوان کرد که همسرش جینورا کاملاً از ترک همسر و فرزندانش در لندن طی زمان گزارشگری این دوره مسابقات خوشحال بوده است؟ قضاوت بر سر این است که آیا او واقعاً استعداد یا تجربه دارد که به جام جهانی کوییدیچ فرستاده شود؟ (اگر منصف باشیم- نه !!!) اما بیایید رو راست باشیم، وقتی نام خانوادگی شما پاتر است، درها به روی شما باز است، سازمان های بین المللی ورزشی تعظیم می کنند و ویراستاران پیام امروز شما را برای ماموریت انتخاب می کنند.


همچنان که هواداران سر سپرده و پیروان آنها به خاطر می آورند، پاتر و کرام با یکدیگر در مسابقات بحث برانگیز سه جادوگر رقابت کردند اما ظاهراً هیچ گونه احساسات سرسختانه بین آنها وجود ندارد، چرا که در دیدار امروز یکدیگر را در آغوش گرفتند (حقیقاً در هزارتو چه اتفاقی افتاد؟ گمانه زنی علیرغم گرمای دیدارشان، خاتمه پیدا نمی کند). پس از نیم ساعت گفتگو، پاتر و فرزندانش به محل کمپ بازگشتند، جایی که به بقیه اعضای ارتش دامبلدور برای چند ساعت کوتاهی پیوستند.


در چادر مجاور، دو نفر از نزدیک ترین همراهان پاتر، افرادی که همه چیز را درباره او می داند و هنوز هم همیشه از گفتگو با مطبوعات سر باز می زنند. آیا آنها از او می ترسند، یا این که رازهای خودشان است که آنها از افشایشان واهمه دارند، می ترسند که افسانه شکست کسی که نباید نامش را برد، خدشه دار شود؟ رونالد ویزلی و هرماینی گرنجر که حالا با هم ازدواج کرده اند، تقریبا در هر بخشی از مسیر زندگی با پاتر بودند. مثل بقیه افراد ارتش دامبلدور، آنها هم در نبرد هاگوارتز مبارزه کردند و بدون شک سزاوار ستایش و جایزه برای شجاعتشان از سوی جامعه حق شناس جادوگری بودند.


خیلی زود پس از جنگ، ویزلی که این روزها موهای زنجبیلی معروفش کمی کم پشت می شوند، در کنار پاتر به استخدام وزارت سحر و جادو در آمد اما تنها دو سال بعد شغلش را به مدیریت در مرکز فروش بسیار موفق شوخی های جادویی یعنی در مغازه شوخی های جادویی ویزلی ها، تغییر داد. آیا او واقعاً همچنان که در آن هنگام اشاره کرده بود «از کمک به برادرم جورج در تجارتی که همیشه دوست داشتم، خوشحال بودم» این شغل جدید راضی بود یا اینکه از ایستادن در سایه پاتر سیر شده بود؟ آیا کار در اداره کارآگاهان برای مردی که اذعان کرده بود نابود کردن هورکراکس های کسی که نباید نامش را برد رویش عارضه بر جای گذاشته اند، زیاد از حد بود؟ از دور او هیچ علائم آشکاری از بیماری روانی بروز نمی دهد، اما عموم به اندازه کافی مجاز به نزدیک شدن به او نیستند تا ارزیابی درستی از او داشته باشند. آیا مشکوک نیست؟


هرماینی گرنجر، البته که همواره زن افسونگر گروهشان بود. مطبوعات در آن زمان طی گزارش هایی افشاء کردند که به عنوان یک نوجوان، پیش از آنکه او فریفته ویکتور کرام عضلانی شده باشد، با احساسات عاطفی هری پاتر جوان بازی کرده و در نهایت هم که دوست وفادار پاتر را برای خودش انتخاب کرد. پس از یک رشد درخشان به مقام معاونت اداره اجرای قوانین جادویی، او حالا حتی بیش از این مایل است از طریق وزارتخانه رشد کند و همچنین مادر پسرش، هیوگو و مادر دخترش، رز است. آیا هرماینی گرنجر ثابت کرده که یک ساحره واقعاً می تواند همه چیز را با هم داشته باشد ؟ (نه – به موهایش نگاه کنید.)


در اینجا اعضای دیگر ارتش دامبلدور هم هستند که نسبت به پاتر، ویزلی و گرنجر از شهرت کمتری برخوردارند (آیا آنها نسبت به این موضوع رغبتی ندارند؟ تقریباً به طور قطع همینطور است). نویل لانگباتم، که حالا یک استاد گیاه شناسی محبوب در مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز است، به همراه همسرش هانا، اینجا در صحرا پاتاگونیا حضور دارد. تا همین اواخر این زوج در بالای مهمانخانه پاتیل درزدار در لندن زندگی می کردند اما شایعه شده است هانا که نه تنها به عنوان شفا دهنده آموزش دیده، بلکه برای شغل سرپرستار در هاگوارتز هم اقدام کرده است. شایعات بی اساسی مطرح است که او و همسرش هر دو کمی بیش از آنچه که از اغلب ما به عنوان سرپرست های کودکان مان انتظار می رود، از نوشیدن ویسکی آتشین قدیمی اوگدن، لذت می برند، اما بدون شک همه ما برای او در درخواست شغل جدیدش، آرزوی موفقیت می کنیم.


آخرین سردسته ارتش دامبلدور هم البته که لونا لاوگود است (که حالا دیگر با رالف اسکمندر، نوه سبزه جانور شناس جادویی مشهور، نیوت، ازدواج کرده). لونا، که هنوز هم به شکل دوست داشتنی عجیب است، در اطراف جایگاه افراد خاص در ردایی متشکل از پرچم شانزده تیم کشورهای حاضر در جام، دیده شده است. پسران دوقلوی او در منزل پیش پدر بزرگشان هستند. آیا دیده شدن در جمع آن هم تا این حد آشفته، خوشایند به نظر می رسد؟ مطمئناً تنها عجیب ترین ها، این چنین می پسندند.


اعضای متفرقه ارتش دامبلدور اینجا هستند ولی بیشترین توجه معطوف به این شش نفر بود. هر جایی که یک فرد مو قرمزی دیده می شود، این حدس عامه را به وجود می آورد که آن مو به یک ویزلی تعلق دارد، اما دشوار است که بتوان گفت آیا او جورج است (مدیر ثروتمند مغازه شوخی های جادویی ویزلی ها)، چارلی است (پرورش دهنده اژدها – هنوز مجرد است. چرا؟ ) و یا پرسی (رئیس بخش حمل و نقل جادویی ؛ اگر شبکه پرواز بیش از حد شلوغ باشد، او مقصر است). تنها کسی که شناسایی آن آسان است بیل می باشد، مردی فقیر که به طرز دردناکی از رویارویی با یک گرگینه زخمی شده و هنوز به طریقی (جادو؟ معجون عشق؟ با تهدید؟ آدم ربایی؟) با فلور دلاکور بی نهایت زیبا (اگرچه بدون شک کله پوک) زندگی می کند.


گفته می شود که قرار است ما آنها و سایر اعضای ارتش دامبلدور را در جایگاه تماشاگران خاص در بازی نهایی جام ببینیم که منجر به افزوده شدن زرق و برق به یک مناسبت باشکوه می شود. بیایید امیدوار باشیم که رفتار دو نفر از همراهان جوان تر آنها، باعث خجالت آنها نشود، و منجر به شرمندگی افرادی نگردد که پیش تر برای نام جادوگر افتخار به ارمغان آوردند.


برخی افراد همیشه از حمله به حریم خصوصی افراد جوان خودداری می کنند، اما حقیقت این است که هر فردی که به طور نزدیکی با هری پاتر در ارتباط بوده، از مزایای بودن با او بهره می برد و باید تاوان علاقه عموم را بپردازد. شکی نیست که پاتر پریشان خواهد شد وقتی بفهمد پسرخوانده شانزده ساله اش، تدی لوپین، یک نیمه گرگینه لاغر با موهای آبی روشن - از زمان ورود به جایگاه افراد خاص در محل کمپ، در خصوص امتیاز جادوگران خاص، رفتاری سوء استفاده گرایانه دارد. شاید خواسته زیادی باشد که از پاتر همیشه گرفتار بخواهیم کنترل سخت گیرانه تری روی این پسر وحشی داشته باشد که حین مرگ والدینش برای نگهداری به او سپرده شده است، اما چیزی که واهمه به فکر می اندازد این است که بدون مداخله فوری چه بر سر آقای لوپین خواهد آمد. در ضمن شاید آقای بیل ویزلی و خانم ایشان مایل باشند بدانند که به نظر دختر مو بلوند زیبای آنها، ویکتوایر، به هرگوشه و کنار تاریکی که آقای لوپین کمین می کند، جذب می شود. خبر خوب این که هر دو آنها به نظر می رسد روشی جدید برای تنفس از راه گوش هایشان اختراع کردند. من هر چقدر که فکر می کنم نمی توانم دلیلی دیگری برای زنده ماندن آنها در چنین دوره های طولانی از کاری پیدا کنم که در روزگار جوانی من «لب گرفتن» نامیده می شد.


ولی بگذارید که سخت گیر نباشیم. هری پاتر و گروهش هیچ وقت ادعا عالی بودن نداشتند ! و برای آنهایی که می خواهند بدانند دقیقاً این افراد چقدر ناقص بودند، بیوگرافی جدیدی با عنوان: «ارتش دامبلدور: نیمه تاریک جدایی» نوشته ام که در 31 جولای از طریق کتابفروشی فلوریش و بلاتز در دسترس خواهد بود.
ارزش: 10.00 (13 رای) - ارزش گذاری این خبر -
صفحه مناسب چاپ برای دوستتون بفرستید از این خبر یک pdf بساز
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
فرستنده شاخه

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.