فصل اول_ پايگاه شياطينابرهاي پنبه مانند روي ماه كه تنها روشنايي آن شب تاريك و سياه بود را گرفتند. ديگر واقعا همه جا تاريك شده بود. باد با شدت بيشتري وزيد. گويي تا به آن موقع احترام ماه را نگاه داشته بود و خشم خود را بروز نداده بود اما در آن هنگام كه ماه پشت ابرها اسير شده بود باد ...
فصل دوم_ مايك بزرگصداي همهمه اي از سمت سالن مي آمد. نيكلاس پشت در سالن ايستاده بود. سرش به شدت درد مي كرد. با خودش انديشيد:جواب پدر را چه بدهم؟ چگونه به او بگويم كه در وراثت تاريكي چندين رقيب پيدا كرده ام ؟ چگونه به او بگويم كه عرضه نداشتم از خواهرم مراقبت كنم؟در همين موقع برادر...
فصل سوم_ نداي جنگنيكلاس سوار اسب مشكي رنگش شد. آهي كشيد و به راه افتاد. برادرش ناتان هم سوار بر اسبي قهوه اي رنگش شد و به دنبال نيكلاس رفت. نيكلاس سرعتش را كم كرد تا ناتان به او برسد. ناتان از او پرسيد:كجا قرار گذاشتي؟نيكلاس_ توي كوهستان.ناتان_ نمي شد يك جاي نزديكتر را انتخاب كني...
هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.