هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: داستان‌های تکمیل‌شده :: هری پاتر و انتقام نهایی

هری پاتر و انتقام نهایی - فصل 7


فصل هفتم
آغاز کار

هری تازه داشت از همه چیز سر در می آورد.پس چرا هری تا به حال او را نمی شناخت؟ وقتی هری به خودش آمد فهمید دست آبرفوث جلوی او دراز است.هری نیز دست او را فشرد.دامبلدور گفت:هری معلمی که به جای فیلت ویک آمده ایشون هستن.
هری گفت: بله و مثل اینکه خیلی هم اطلاعات مفیدی دارید.حتی خود هری هم از اینکه چنین حرفی زده تعجب میکرد.
آبرفوث گفت:خب من همه چیز رو از آلبوس یاد گرفتم.
دامبلدور که کمی سرخ شده بود گفت:شما از کجا فهمیدید به اینجا حمله شده؟
هری گفت:پرفسور مکگوناگال.
آبرفوث گفت:توی وزارتخونه بودم که دیدم آرتور داره با عجله میره من ازش پرسیدم چی شده اونم جریانو به من گفت.
دامبلدور گفت:خب کافیه بریم پایین ببینیم چه خبره؟
آبرفوث با کمی تردید گفت:من دیگه مزاحم نمیشم.
دامبلدور گفت:خب پس لطفا این مرگخوارها رو هم به وزاتخونه ببر.
بعد از اینکه آبرفوث رفت دامبلدور گفت:از بچگی همینطور بود برای همین هم هست که تا حالا اسمی ازش نشنیدی. همیشه سرش تو لاک خودشه و از جمعیت فرار میکنه.تنها خوبیش اینه که با کسی کار نداره.کلا آدم پر جنب و جوش و اجتماعی نیست.
وقتی پایین رسیدند با اعضای محفل روبه رو شدند.لوپین و نارسیسا بلک کمی مجروح شده بودند.خانم ویزلی و دراکو هم به هوش آمده بودند.همه مرگ خواران به غیر از گری بک هم با طناب به هم بسته شده بودند.
دامبلدور گفت:آرتور اگه زحمتی نیست اینارو ببر وزارتخونه همه چیزم براشون تعریف کن البته قسمتهایی که من توشون هستم رو حذف کن.
دامبلدور رو به هری،پرفسور مکگوناگال و اسلاگهورن گفت:شما هم میتونید به مدرسه برگردید از کمکتون ممنون.
هری پرسید:میتونم بپرسم بچه ها کجا رفتند؟
خانم ویزلی گفت: اونها رو با بیل و فلور فرستادم خونه تا برای مدرسه حاضر بشن.
آن شب هری بدون اینکه بداند چه چیزی فردا در انتظارش است خواب راحتی داشت.فردا صبح با جادویی که از مکگوناگال یاد گرفته بود توانست یک ساعت قبل از ورود دانش آموزان از خواب بیدار شود.اولین چیزی که به آن نگاه کرد برنامه ای بود که دیشب از مکگوناگال گرفته بود و فرصت نکرده بود آن را بررسی کند.
یکشنبه ها با سال سومی ها
دوشنبه ها با سال چهارمی ها
سه شنبه ها با سال پنجمی ها
چهار شنبه ها با سال ششمی ها
پنج شنبه ها با سال هفتمی ها
جمعه ها با سال اولی ها ودومی ها
طبق آنچه مکگوناگال می گفت دلیل این که با سال اول ها و دومی ها کمتر درس داشت این بود که چون دیگر دامبلدور نبود مردم کمتر فرزندانشان را در هاگوارتز ثبت نام میکردند و اولیای سال دومی ها هم بخاطر اینکه هنوز میتوانستند آنها را از مدرسه خارج کنند آنها را در جای دیگری ثبت نام کردند.
به نظر خیلی راحت و جالب میامد.هری سریع آماده شد و به سالن رفت همه معلم ها به غیر از آبرفوث،مکگوناگال و هاگرید حاضر بودند.نبودن مکگوناگال و هاگرید موجه بود ولی آبرفوث کجا بود؟ بعد از مدتی دانش آموزا ن به ترتیب وارد شدند بدنبال آنها مکگوناگال،هاگرید و آبرفوث داخل آمدند.مکگوناگال روی صندلی مدیر کنار صندلی هری بود نشست.آن سمت صندلی مدیر هم آبرفوث بود.اکثر دانش آموزان(به غیر از سال اولی ها) وقتی هری را آنجا دیدند نزدیک بود چشمانشان از حدقه بیرون بزند. ناگهان در بین دانش آموزان شش دست بالا آمد.حدس میزد این دستها متعلق به رون،جینی وهرمیون باشند وبا دیدن آنها که از میان جمعیت بیرون آمدند و در جای خود نشستند حدسش به یقین تبدیل شد.
وقتی سال اولی ها به ردیف شدند آبرفوث در حالی که انگار سعی میکرد از زیر نگاه ها فرار کند صندلی و کلاه را آورد.هری فهمید که آبرفوث امسال ناظم است.بعد از اینکه صندلی روی زمین قرار گرفت، نوبت کلاه بود که شعر خود را بخواند همه منتظر بودند تا اینکه کلاه شروع کرد:وقتی دامبلدور نیست من هم شعری ندارم.متأسفم.
سال در صدای دانش آموزان غرق شد.واقعا عجیب بود.بعد از اینکه مکگوناگال همه را ساکت کرد گروه بندی آغاز شد.هری خوشحال بود که کلاه حداقل گروه بندی کرده بود.بعد نوبت مکگوناگال بود:با سلام به دانش آموزان هاگوارتز.با عرض پوزش از مشکلی که پیش اومد.امسال بعد از حادثه سال پیش بنده مدیر مدرسه خواهم بود.جناب پرفسور آبرفوث دامبلدور ناظم هستند.
با گفتن این جمله ناگهان صدای هیایوی هیجان و تشویق سالن را پر کرد.آبرفورث که داشت آب می شد با این اتفاق کاملا سرخ شد و چشمانش را بست مثل اینکه در جهنم پا گذاشته.
مکگوناگال ادامه داد:و پرفسور پاتر هم پست معلمی درس دفاع در برابر جادوهای سیاه رو برعهده گرفتن.
قبل از اینکه مکگوناگال جمله اش را تمام کند صدای کف و شادمانی از همه برخاست.
قبلی « هری پاتر و انتقام نهایی - فصل 6 هری پاتر و دوست جدید - فصل 12 » بعدی
API: RSS | RDF | ATOM
جادوگران®
بی‌شک دیدگاه هر کس نشانه‌ی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم

فرستنده شاخه
taniya
فرستاده‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۱/۱۸ ۰:۴۴  به روز‌شده در تاریخ: ۱۳۸۴/۱۱/۱۸ ۰:۴۴
عضویت از: ۱۳۸۴/۱۰/۲۵
از:
پیام: 13
 بخون می فهمی
خوب هرچند فضا سازی وجود نداره اما خوب بود

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.