شاید گاهی به نظر می رسید که لونا در هپروت باشه ولی اون حقیقتا خیلی باهوشتر از چیزی بود که فکر می کردیم. بیایید تا نگاهی به کثیر دفعاتی بندازیم که هوش لونا به چشم اومده:
1. زمانی که باوجود استفاده از معجوب مرکب پیچیده هری رو شناخت.
افراد زیادی نیستن که بتونن ورای اثر معجون مرکب پیچیده رو ببینن، بارتی کراچ جونیور با کمک همین معجون تونست یک سال تحصیلی بیخ گوش دامبلدور خودش رو به جای مودی چشم باباقوری جا بزنه با این وجود لونا با هوش و دقت تونست در جشن عروسی بیل و فلور بلافاصله هری رو در عین استفاده از معجون مرکب پیچیده تشخیص بده.
لونا گفت:
- سلام هری!
- امم... اسم من بارنیه.
هری با تشویش جواب داده بود.
لونا با خوشحالی پرسید:
-واقعا؟ اسمتم عوض کردی؟
- تو چجوری فهمیدی؟
- آها! فقط از روی حالت چهرهت.
"هری پاتر و یادگاران مرگ"
2.زمانی که بلافاصله متوجه شد هری راجع به دیهیم ریونکلاو صحبت می کند.
اطلاعات لونا از چیزهای عجیب و غریب که در دنیای جادویی وجود داشت بسیار وسیع بود. پس جای تعجب نداره که اون اولین کسی بود که متوجه شد هری دنبال دیهیم ریونکلاو می گرده.
-یه چیزی هست که ما باید پیداش کنیم. یه چیزی ... یه چیزی که کمک کنه اسمش رو نبر رو به زیر بکشیم. اون اینجاست، توی هاگوارتز! ممکنه چیزی باشه که به ریونکلاو تعلق داشته، کسی می دونه ممکنه چی باشه؟ مثلا یه چیزی با نشان عقاب ریونکلاو روش؟
هری با امیدواری به گروه دانش آموزای ریونکلاو نگاه کرد، پادما، مایکل، تری، چو، اما این لونا بود که از روی دسته صندلی جینی جواب داد.
- خب دیهیم گم شده ریونکلاو هست، راجع بهش بهت گفته بودم، یادته هری؟ دیهیم گم شده ریونکلاو! بابام می خواست یه کپی ازش درست کنه.
"هری پاتر و یادگاران مرگ"
3. زمانی که با هری راجع به غم از دست دادن عزیزان صحبت کرد.
رو به رو شدن با غم از دست دادن عزیزان فارغ از سن و سال کار خیلی دشواریه. هری باوجود از دست دادن والدینش و سیریوس چندان با این مفهمو غریبه نبود و در بین هم سن سالهاش هم کسی نبود که بتونه کامل این قضیه رو درک کنه ولی لونا می تونست، فراتر از اینريال صحبت های لونا راجع به به از دست دادن خردمندانه، زیرکانه، باملاحظه و برای یک نوجوان شگفتانگیز بود.
- به هرحال... چرا به جشن نرفتی؟
هری شانهای بالا انداخت «حس و حالش رو نداشتم.»
-نه
لونا این را در حالی گفته بود که با چشم های ورقلمبیده عجیب و اسرار آمیزش هری را ورانداز می کرد.
-... فکر نکنم داشته باشی، اون مردی که مرگخوارا کشتن پدر خوندهت بود، نه؟ جینی بهم گفت.
هری مختصرا سر تکان داد، ولی به دلیلی از اینکه لونا راجع به سیریوس صحبت کنه ناراحت نمی شد. اون به یادآورد که لونا هم می تونست تسترال ها رو ببینیه.
- تا حالا...
هری شروع به صحبت کرد.
- منظورم اینه که... کسی از آشناهات بوده که مرده باشه؟
لونا به راحتی گفت:
- آره... مامانم، اون ساحره خیلی خاصی بود. می دونی، خیلی خوشش می اومد که آزمایش کنه و یه روز یکی از افسون هاش خیلی ناجور از کار دراومد. من نه سالم بود.
هری زیرلب گفت:
-متاسفم.
لونا به همان راحتی مکالمه را ادامه داد.
- آره، خیلی وحشتناک بود. من هنوز گاهی وقتا بابتش غصه می خورم، ولی هنوز بابام رو دارم، تازه قرار نیست که دیگه هیچ وقت ممان رو نبینم، هست؟
4.توانایی خاص لونا در شناختن آدمها.
یکی از جنبه های هوش لونا در نگاه او بود. این توانایی که چیزهایی رو در دیگران ببینه که بقیه عموما متوجهشون نمی شن. اون کسی بود که در پایان جنگ هاگوارتز متوجه شد هری لازم داره اونجا رو ترک کنه و همینطوری تونست هری رو با وجود معجون مرکب پیچیده تشخیص بده و همینطور هیچ ترسی از گفتن حقیقت راجع به رون نداشت.
لونا گفت:
- اون یه کم ناراحته. اولش فکر کردم میرتل گریان اوجاس ولی بعدش معلوم شد هرمیون بود و یه چیزایی راجع به رون ویزلی گفت.
هری گفت:
- آره خب، یه کمی بگو مگو کردن.
- اون گاهی وقتا چیزای بامزهای می گه. نه؟
زمانی که هر دو به سمت راهرو حرکت کردند، لونا ادامه داد:
- ولی گاهی وقتا هم بدجنس می شه، من اینو پارسال فهمیدم.
هری گفت:
- فکر کنم.
لونا یک بار دیگر داشت تواناییش در بیان رک حقایق ناخوشایند را نشان می داد، هری هیچ کسی شبیه به او را نمی شناخت.
5. راه حل های مبتکرانه لونا برای حل مشکلات
زمانی که هری باور داشت سیریوس در خطره، با تمام وجود تلاش می کرد تا راه حلی برای رسیدن به وزارت سحر و جادو پیدا کند. با این وجود اون و همه کسانی که کنارش بودن هیچ ایده ای نداشتن و همچین موقعی بود که لونا با کمک گرفتن از خلاقیت و ایده پردازیش به یک راه حل رسید. چیزی که بعیده به ذهن هری، رون یا هرمیون می رسید.
بیشک دیدگاه هر کس نشانهی تفکر اوست، ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم
|