هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مقاله‌ها :: کارگاه داستان‌نویسی

فهرست مقالات همه چیده شده بر اساس دفعات بازدید در نزولی

معمولی برجسته مقاله امروز همه
پیش فرض زمان عنوان رای دفعات بازدید نظر ها ترک بک | نزولی صعودی
مقالات بیشتر...
  1. بیرکا نامه - فصل 3
    قسمت سوم***- اوه پدر ساعت چنده ؟ - 49 : 8 دقیقه - اوه بابا اونجارو اون دختره هم از این نامه ها دستشه !- اره درسته پاشو بیرکا .بیرکا ماتیس را هل داد و هردوبه سمت مرد و دختری رفتند که نامه در دست داشتند. ماتیس : اوه ببخشید شما هم برای اون نامه اومدین ؟مرد که موهای بلوند و خوشحالتی داشت گف...
  2. اخرين روز
    ادامه ي كتاب 6هري بعد از اين كه از جيني جدا شد به پيش رون و هرميون رفت تا از انها خدا حافظي كند .اما هرميون به او گفت:هري ما اجازه نميديم كه تو تنها به اين سفر بري ما تا اينجا با هم بوديم وو از اينجا به بعدشم با هميم.هري با ناراحتي گفت:نه من نميخواهم شما يا جيني را مثل دامبلدور از د...
  3. بیرکا نامه - فصل 2
    قسمت دومپنج ماه از ازدواج آنها نمی گذشت که ماریا به ماتیس خبر داد که 6 ماه دیگر بچه دار میشود . ماتیس با شنیدن این خبر چنان ذوق زده شده بود که هربار به بیرون میرفت با یک اسباب بازی یا لوازم کودک به خانه برمیگشت . ماریا در گوشه ایی از اتاق بالایی تخت نوزاد را قرار داد و دور تا دور ت...
  4. هری پاتر و ترایپاد عشق - فصل سوم
    داستانی دراماتیک در ادامه کتاب ششم
  5. هری پاتر و وارث ولدمورت - فصل 4 & 5
    هری پاتر و وارث ولدورتفصل چهارم:حمله مرگ خورانصبح روز بعد هری با صدای جیغ بلندی بیدار شد.هری که اعصابش خورد بود گفت"رون دیگه منو اینطوری صدا نکن"چشماشو باز کرد رون توی تخت نبود.افتاب بیرون اومده بود حتما الان ظهر بود.هری از تخت بلند شد که با اولین قدم م...
  6. داستان های هری پاتری ( SP1 )
    داستان های هری پاتری هرچند وقت یکبار در سایت قرار می گیرند. *****************نام داستان اما حیف...بخش اول: بار دیگر در دره رویاهای من بی انتها شده اند. گاهی اوقات از نگاه کردن به گذشته ام هراس دارم. گاهی می ترسم گذشته بار دیگر مرا در آتش خشم بسوزاند. 20 سال زجر آور. که 10 سال آن کمی آرام ت...
  7. بیرکا نامه فصل4
    قسمت چهارم- اوه مامان ...اینو ببین !- ماتیس ... بیرکا ، اینا چی هستند ؟ قیافه ی ماریا متعجب و در عین حال خشمگین بود . بیرکا با دیدن چهره ی مادرش با انگشت به پدرش اشاره کرد .- بابا گفت اجازه میده من برم مدرسه ....بیرکا با دیدن چهره ی اخم آلود پدرش حرفش را قورت داد.ماریا : ماتیس چی شد ؟ شما...
  8. بیرکا نامه - فصل 5
    در انطرف دیوار برروی تابلویی به رنگ ارغوانی نوشته شده بود : 2/1 8 هرسه ی انها اکنون با دهان باز به قطار سرخی که در رو به رویشان بود چشم دوخته بودند درست در روبه روی دیواری که از ان گذشته بودند قطاری زیبا وجود داشت که کاملا سرخ بود و نشانی طلایی که به شکل شاهین بود در جلوی لوکوموتی...
  9. مادرخوانده ( 2)
    جیمز وسط خیابان پرید و فریاد زد : وایستن. لیلی با عجله او را کنار کشید و گفت: این چه طرز تاکسی گرفتنه؟ جیمز با تعجب گفت: چی گرفتن؟ پتونیا دستش را برای یک تاکسی زردرنگ تکان داد . تاکسی ترمز زد. سیریوس و جیمز با تحسین به او نگاه می کردند. جیمز با چشمانی گرد شده گفت: چه طور این کارو کر...
  10. هري پاتر و نبرد نهایی - فصل 1
    هری سعی کرد تا خود را به لبه ی پرتگاه برساند تا شايد راه نجاتی يابد.به پايين پرتگاه نگاه کرد موجهای بلندی را ديد که خود را به سنگهای عظيم می کوفتند و سپس کفی سفيد از آن ها بجا می ماند . اگر کسی ازاينجا به پايين پرتاب می شد مسلما اگر از صخره ها جان سالم به در می برد موجهای وحشی دري...
« 1 ... 4 5 6 (7) 8 9 10 ... 16 »

هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.