فصل دوازدهم: نیروی شوم"می خوام جاودانه ساز رو نابود کنم""هری تو مطمینی..؟"هرمیون با لحنی نگران این را پرسید."آره."هری به نظر مصمم می رسید.نمی توانست حالا که جاودانه ساز را به دست آورده بیش از این معطل کند./با نابود کردن جادوی شوم درون قاب آویز یک قدم به نابودی ولد...
فصل دوازدهم: نیروی شوم"می خوام جاودانه ساز رو نابود کنم""هری تو مطمینی..؟"هرمیون با لحنی نگران این را پرسید."آره."هری به نظر مصمم می رسید.نمی توانست حالا که جاودانه ساز را به دست آورده بیش از این معطل کند./با نابود کردن جادوی شوم درون قاب آویز یک قدم به نابودی ولد...
فصل یازدهم: فرار آنها همچنان همراه با ققنوس به سمت بالا پرواز می کردند.تونل سرد و طولانی بود و به نظر پایانی نداشت.نوشته های لاتین مدتی بعد ناپدید شدند و جای خود را دیوارهای سخت و سنگی دادند.دستان هری در آن هوای سرد کاملاً کرخ شده بود و تحمل وزن خودش و مالفوی را نداشت.زخم هایی ک...
فصل دهم:جاسوس "اون قاب آویز رو بده به من پاتر"هری به سرعت برگشت."چی؟!! تو؟؟؟"در مقابل او سوروس اسنیپ با همان ظاهر همیشگی و موهای چرب ایستاده بود.حالتش جدی می نمود ولی در صورتش نگاهی حاکی از رضایت دیده می شد."اکسپلیارموس"چوب هری لحظاتی ب...
فصل سیزدهم: تأثیر در اتاق با صدای بلندی باز شد و روفوس اسکریم جور به همراه کنیگزلی شکلبولت و ریموس لوپین وارد شدند.لوپین با عصبانیت به هری نگاهی انداخت.شکلبولت به نظر شگفت زده می آمد.اسکریم جور با مهربانی ساختگی از جینی پرسید"اثر طلسم از بین رفته؟"جینی سری تکان داد و اسک...
فصل نهم:غیر منتظره "اسنیپ"مالفوی فوراً از جا بلند شد،هری را با خشونت کنار زد و به بیرون خیره شد.شنل سیاه اسنیپ و موهای چربش که قطرات باران از آن می چکید،کاملاً قابل تشخیص بود.هری به سرعت به سمت تخت رفت و کتابچه ی خاطرات و نقشه را به زور در جیب شنل...
فصل چهارم:اتفاقات عجیب بعد از اینکه همه غذا را دور میز با هم صرف کردند هریک به گوشه ای خزیدند و مشغول شدند.هری،رون و هرمیون هم با هم به طرف جایی خلوت رفتند.هرمیون زیر لب زمزمه کرد"مافلیاتو"هری و رون از این کار او شگفت زده شدند.هری با سرسختی گفت"ولی همیشه ...
فصل دوم:حلقه های پرواز هنگامی که سوت قطار به صدا درامد هری و دوستانش وسایلشان را به بیرون از قطار انتقال دادند.حالا هم هری و هم جینی هردو مایل بودند در کنار هم راه بروند که با وجود شلوغی راهرو تقریبا غیرممکن بود.این تلاش انها رون و هرمیون را به خنده می اندا...
فصل ششم:آرامش هری جلوی خانه اش در میدان گریمولد ظاهر شد.به سرعت بلند شد و با تعجب به سمت در رفت. در به آرامی برای او باز شد. با قدم های بلند وارد سالن پذیرایی شد."هری"این صدای جینی بود.هری با خوشحالی به اطراف نگاه کرد.همه ی آنها سالم و سلامت روی مبل ها نشسته ب...
فصل سوم:بازگشت به بارو هنگامی که هری درون حلقه ی آبی رنگ قرار گرفت احساس خوبی را در تک تک سلول هایش حس می کرد؛ به علاوه بوهایی وسوسه انگیز را استنشاق می کرد.بوی عطرگلی که مربوط به جینی بود،بوی تارت کلم،بوی چوب دسته جارو و ... .هری نگاهی پرسشگرانه به اقای ویزلی ا...
هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.