فصل سیزدهم: تأثیر در اتاق با صدای بلندی باز شد و روفوس اسکریم جور به همراه کنیگزلی شکلبولت و ریموس لوپین وارد شدند.لوپین با عصبانیت به هری نگاهی انداخت.شکلبولت به نظر شگفت زده می آمد.اسکریم جور با مهربانی ساختگی از جینی پرسید"اثر طلسم از بین رفته؟"جینی سری تکان داد و اسک...
فصل دوازدهم: نیروی شوم"می خوام جاودانه ساز رو نابود کنم""هری تو مطمینی..؟"هرمیون با لحنی نگران این را پرسید."آره."هری به نظر مصمم می رسید.نمی توانست حالا که جاودانه ساز را به دست آورده بیش از این معطل کند./با نابود کردن جادوی شوم درون قاب آویز یک قدم به نابودی ولد...
فصل دوازدهم: نیروی شوم"می خوام جاودانه ساز رو نابود کنم""هری تو مطمینی..؟"هرمیون با لحنی نگران این را پرسید."آره."هری به نظر مصمم می رسید.نمی توانست حالا که جاودانه ساز را به دست آورده بیش از این معطل کند./با نابود کردن جادوی شوم درون قاب آویز یک قدم به نابودی ولد...
فصل یازدهم: فرار آنها همچنان همراه با ققنوس به سمت بالا پرواز می کردند.تونل سرد و طولانی بود و به نظر پایانی نداشت.نوشته های لاتین مدتی بعد ناپدید شدند و جای خود را دیوارهای سخت و سنگی دادند.دستان هری در آن هوای سرد کاملاً کرخ شده بود و تحمل وزن خودش و مالفوی را نداشت.زخم هایی ک...
فصل دهم:جاسوس "اون قاب آویز رو بده به من پاتر"هری به سرعت برگشت."چی؟!! تو؟؟؟"در مقابل او سوروس اسنیپ با همان ظاهر همیشگی و موهای چرب ایستاده بود.حالتش جدی می نمود ولی در صورتش نگاهی حاکی از رضایت دیده می شد."اکسپلیارموس"چوب هری لحظاتی ب...
فصل نهم:غیر منتظره "اسنیپ"مالفوی فوراً از جا بلند شد،هری را با خشونت کنار زد و به بیرون خیره شد.شنل سیاه اسنیپ و موهای چربش که قطرات باران از آن می چکید،کاملاً قابل تشخیص بود.هری به سرعت به سمت تخت رفت و کتابچه ی خاطرات و نقشه را به زور در جیب شنل...
فصل هشتم:قرار "اون طلسم خیلی قوی بود.الان نصف روزه که خوابه." "آره رون.من کم کم دارم نگران می شم.تا حالا باید بیدار شده باشه." "فکر می کنم من باید به روش خودم بیدارش کنم." "جینی...اجازه ندار...
فصل ششم:آرامش هری جلوی خانه اش در میدان گریمولد ظاهر شد.به سرعت بلند شد و با تعجب به سمت در رفت. در به آرامی برای او باز شد. با قدم های بلند وارد سالن پذیرایی شد."هری"این صدای جینی بود.هری با خوشحالی به اطراف نگاه کرد.همه ی آنها سالم و سلامت روی مبل ها نشسته ب...
فصل هفتم:بازگشت به خانه صبح روز بعد هر چهار نفر آنها جلوی ساختمان بارو ایستاده بودند.به سفارش هری همه ی آنها لباس های ماگلی پوشیده بودند که به جز هرمیون لباس همه ی آنها غیر عادی بود.هری لباسی غیر از لباسهای کهنه ی دادلی نداشت و رون و جینی هم لباس گلف پوشیده بود...
فصل پنجم:دیدار لحظه ای بعد هری به همراه کسی که با او آپارات کرده بود ظاهر شدند.هری به سرعت اطراف را از زیر نظر گذراند. به نظر می رسید در یکی از محله های خلوت ماگلی باشند.خواست برگردد که چوبدستی ای را بر گردنش حس کرد"هیچ حرکتی نکن پاتر" ...
هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.