رقابت لودو و گریک (دوستانه)
لودو یکسالی بود بازنشسته وزارتخانه شده بود ، او که پیش از این وزیر ورزش و تفریحات جادویی بود از قدرت و تجربیات خود استفاده کرده بود و با استفاده از اعتبارش حالا مالک و مربیه باشگاه کوییدیچ هوفنگهام شده بود .
عملکرد عالی خودش و تیمش در نیم فصل دوم زبانزد همه شده بود، اونا با اختلاف ۸۶ امتیاز در رتبه اول بودن و تیم دوم شوشتر مونیخ بود ، لیگ رو به پایان بود و موضوع پر حاشیه این بود که بازی آخر دوتیم باهم باید برگزار میشد . بنابر این برنده مسابقه قهرمان لیگ میشد.
باشگاه هوفنگهام دفتر رئیس
لودو پشت میز چوبی خود و بر روی صندلی چرخ داری که از چرم شتر دوخته شده بود لم داده بود و داشت با مردی جوان که سهام دار باشگاه شوشتر بایرن بود کاملا محترمانه ولی جدی و مصمم بحث میکرد.
_ببین پسر جون نمیخوام فخر فروشی کنما ولی فکر نکن این مقام و ثروت همش از شرط بندی بدست اومده ، باید بدونی که ...
صحبت لودو با صدای در دفتر متوقف شد ، بعد از اجازه ورود ، منشی با یک نامه وارد دفتر شد. او یک ساحره زیبا با قدی بلند و گیسو های افشون بود و با دلبری خاصی قدم قدم به سمت میز رئیس آمد و نامه را تحویل داد.
نامه از طرف وزارتخونه بود اینو میشد از مهر و موم قرمز رنگش فهمید .
متن نامه با عرض سلام خدمت مدیر محترم
با اندوه فراوان باید به اطلاع شما برسانم به علت بدهیه پانصد میلیون گالیونی جهت مالیات مجموعه ورزشی شما ، باشگاه هوفنهایم تا انتهای این برج یعنی ۶ روز دیگر (فردای بازی فینال) زمان دارد بدهی خود را بپردازد در غیر این صورت باشگاه پلمپ میشود.
با آرزوی پیروزی شما در فینال.
دنیا بر سر لودو خراب شد ، همینطور که به نامه خیره بود در فکر فرو رفت ...
_پانصد ملیون گالیون؟ چطور امکان داره؟ مالیات مجموعه... انقدر درگیر بازی ها بودم که حواسم به مالیات سالیانه و جریمه هاش نبود !
_هووووم پانصدتا ؟ تازه این نصف قیمت پیشنهادیه من بود جناب بگمن !
لودو به خود آمد و متوجه شد دوباره بلند بلند فکر کرده و سهام دار شوشترمونیخ متوجه اتفاقی که افتاده شده.
_ببین اونقدر تجربه دارم که بدونم راه دیگه ای نیست و برات اگر اما بیارم ، ولی باس بهت بگم قیمت ما اینقدر نیس بچه !
_ما؟
_بله ، ما یعنی مالیات وزارتخونه ، مهر سکوت و شیرینه جسی (جستوجوگر تیم) و بنده !
_اوه ! خب یعنی چقدر؟
_دوبرابر...
معامله انجام شده بود و لودو تمام گالیون هارا نقدا دریافت کرده بود ، ورزشگاه جای سوزن انداختن نداشت ، صدای هیاهوی تماشاگران شیپور ها و طبل ها ، کری خونیه تماشاچیان و ...
رختکن تیم هوفنهایم _فهمیدین چی بهتون گفتم بچه ها؟
_اصلا ناراحت نباشید ، استرس نداره ، یه اتفاقه و ممکنه برای هر باشگاهی پیش بیاد ، اسمش تقدیر نیست و فقط بخاطر کار های درست و غلطی هست که خودمون انجام میدیم !
_آقای بگمن به همین راحتی ها هم که میگین نیست !
_هی جسی تو یکی اصلا نباید بترسی، تو شیرینیه جداگونه و تپل تری میگیری مرد ، اصلا چرا فقط جسی به همتون قول میدم شیرینیه خوبی نسیبتون میشه ، فقط شجاع باشید و نزارید کسی سر از کارتون دربیاره ، برید و طبق برنامه عمل کنید...
گزارشگر مسابقه ؛
اسنیچ طلایی آزاد شد ، جسی و استیو با هر حرکت توپ سر و چشماشون تکون میخوره !
قفل بلاجر ها باز میشه و وحشیانه به ارتفاعات میرن ، و سرخگون با سوت داور معلق میشه ...
والتر کاپیتان تیم هوفنهایم برتری خودشو ثابت میکنه و سرخگونو صاحب میشه ، بازی کنا در زمین پخش میشن و اولین حمله رو محاجمین هوفنهایم درپیش دارن ، والتر متوجه نزدیک شدن بلاجر میشه و سریع جا خالی میده و بالافاصله توپو پاس میده به رونیز اووووه خدای من آرنولد با چه سرعتی توپو میقاپه و جهت بازیو تغییر میده... این بازیکن واقعا یکه تاز تیم شوشتر مونیخه جدا یه چقر بد بدنه ببین چطور محاجمین هوفنهایم رو جا میزاره و به سمت دروازه میره ....
و گگگگگگگل ، زننده گل اول شوشتر مونیخ آرنوووولد هوکر !
لودو روی نیم کت خودش از جاش تکون نمیخوره معلومه که کاملا استرس داره و برخلاف بازی های دیگه که نمیتونست سرجاش ثانیه ای ثابت بمونه امروز فقط یه تماشاچیه...
بله نتیجه ۷۰ _ ۱۰ به نفع شوشترمونیخه و تا الان والتر بخاطر اثابت بلاجر به دستش مجروح شده و محاجم نوک هوفنهایم یه تازه کار به اسم چوئه که فقط بیستو سه سال سن داره ...
بازی هیجان و سرعت بالایی داره دو تیم واقعا رقیب همدیگه هستن تنها مشکل تیم هوفنهایم اینه که فینیشر خوبی ندارن .
مربیه تیم شوشترمونیخ با غرور خاصی سرشو بالا میگیره و به لودو ریش خند میزنه
، لود جواب این حرکت رو فقط با یک لبخند ملیح میده
و بلافاصله توجهش رو به بازی منعطف میکنه..
۱۰۰_۵۰ نتیجه فعلیه بازیه با اینکه فاصله کمتر شده ولی باز تیم هوفنهایم عقبه ، یواش یواش صدای معترض تماشاچیا در میاد و گوجه به زمین پرت میکنن ...
در همین حین جسی متوجه اسنیچ طلایی میشه که پنج متریه زمین کنار تیر سمت چپ دروازه تیم شوشترمونیخه و فورا به سمتش شیرجه میزنه ، جسی روی جاروش خم میشه و به سرعتش اضافه میکنه موهای بلند سرش با وزش باد به شدت تکون میخوره
، استیو جستوجوگر تیم شوشترمونیخ متوجه حرکت جسی شده و خودشو به او میرسونه ،
خدای من عجب هیجانی ، عجب رقابتی ! دو جستوجوگر به هم تنه میزنن و این کافی نیست ، مدافع های دو تیم رو جستوجوگرا زوم کردن و این بلاجرهاییه که پشت سر هم به سمت جسی و استیو حجوم میبره ...
جسی ،جسییی ، جسییی ، جسییی
بوم بوم بوم ... جسسسی ...بوم بوم بوم ... جسسی
صدای طبل و اسمی که به زبان تماشاچیان میاد تپش قلب جسیو زیاد میکنه ، یه نفس عمیق میکشه تصمیمشو میگیره و سرعتشو کم میکنه ....
وایسا ببینم چیشد یهو؟
اوه خدای من چه اسطوره ایه این جستوجوگر هوفنهایم!
استیو به مسیرش ادامه داد و بلاتکلیف مونده ، جسی که متوجه شده بود استیو اسنیچو ندیده و فقط داره به امید دیدنش دنبالش میاد سرعتشو کم کرد تا استیو بره و این جسیه که دستش به سمت اسنیچ دررررررازه....
سوووووووت
هوفنهاااااایم برنده مسابقس
جسی اسنیچو گرفته ، هوادارای هوفنهایم سر از پا نمیشناسن ، بازی با نتیجه ۲۱۰ بر ۱۲۰ به پایان میرسه .
لودو سرخوش و شنگول از جمعیت پرهیجان متشکل از هواداران و اعضای تیم خارج میشه و به سمت سهام دار جوان میره که خیلی عصبانی و شاکی کنار مربی و مالک باشگاه ایستاده..
_هی فکر میکنم باهم یه قراری داشتیم!
_باهم ؟ قرار؟
_تو دو میلیارد گالیون از من گرفتی که امروز ببازی،
حالا چی؟
_آره گرفتم ولی خب جستوجوگر ما واقعا به کل تیمتون می ارزه.
_پولمو میخوام !
_کدوم پول؟ آهان اون دو میلیاردو میگی؟؟
خب این یه اتفاقه ، ممکنه برای هر باشگاهی پیش بیاد که یه پای فینال باشه و من اون پولو به عنوان یه شیرینیه خوب به بازیکنام وعده دادم و الان اگه پولتو میخوای باید بری و از اونا بگیری...
_تویه خائن عوضی هستی بگمن
_اولیو که ثابت کردم نیستم و خیانت به بچه ها و هم گروهیام نمیکنم ولی دومیو باید بگم که موافقم باید عوضی بود تا پوز یه بچه سال پولدارو زد .
_ازت به وزارتخونه شکایت میکنم...
لودو که پشتشو به سه مرد عصبانی کرده بود و لوند راه میرفت دستشو انداخت بالا و گفت :
_سلام منو به هری برسون و بگو به لودو دو میلیارد گالیون رشوه دادم تا تیمش بازیو ببازه ولی برد ، بعدا بهم بگو چی بهت جواب داد مخصوصا حالا که طلبشو گرفته.
پایان.