هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

به برنامه "تور جهانی سالازار اسلیترین" ملحق شوید و به مدت یک هفته، بر اساس علایق و استراتژی‌های تصرف جهانی ایشان، در انجمنی که مورد بازدید سالازار کبیر قرار می‌گیرد، وی را همراهی کنید.


این برنامه به همه‌ی جامعه‌ی جادوگری، از اعضای محفل ققنوس گرفته تا مرگخواران و کارکنان وزارت سحر و جادو، فرصت می‌دهد تا در این مهم، شریک و همراه سالازار شوند.




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۴۴ چهارشنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۱
#1
ما یه سگ سه سر خونمون داریم!
شنگول و منگول و حبه انگور صداشون میکنیم.
شنگول و منگول سرهای سمت راستی و چپی ده ثانیه زودتر از حبه انگور ، سر وسطی به دنیا اومدن.
روزایی که بیکاریم میشینیم چهارتایی نوشیدنی کره ای میخوریم و حـ‌*م بــازی میکنیم.
بخــاطر شرایـط بچه هـا همیشه من و حبه انگور باهـم یار میشیـم و شنگول و منگول باهم.
شنگول سحرخیزه ، صبحا زودتر بیدار میشه و ورزش میکنه با من ، منگول شبا قبل خواب با من کتاب میخونه.
حبه انگور از روز اول شیفته صدای پیانو شده بود و داعما سرش تو نت و موسیقیه.البته برای من که بد نشد آخه این داداشا بدون موسیقی اخلاقشون آدم میشه و نمیشه یک کلمه باهاشون حرف زد.
حبه انگور جدیدا سمفونی شماره نه و سه چهارم مرلین رو یاد گرفته و هروز اخلاق سگی خودش و شنگول و منگولو حفظ میکنه.

استاد ببخشید ما از این سگا خودنون داشتیم روزمرگیمونو براتون گفتیم ، من توله سگی که شما داده بودین رو صد گالیون فروختم به هاگرید.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۱۰:۱۰ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۱
#2
جد بزرگ!؟

_همچینم بزرگ نیست ، اون فقط یه پیرمرد فرتوت!

گادفری اینو گفت و با سینه سپر رفت برای دوئل
جد بزرگ با یه نیشخند به گادفری نیگاه کرد و گفت ؛

_غره مشو که چوب من با تو وفا نمیکند

ناگهان چوبدستیشو کشید و داد زد "شلاقیوس" ، یه شلاق چرم مشکی از سر چوبدست بیرون اومد افتاد دنبال گادفری.

جد بزرگ یک یکشونو جیز میکرد و میرفت سراغ بعدی ، فکر انگشتای بریده و فراری ذهن جد بزرگو قلقلک میداد.

لینی ، سوز و لودو یه نگاه بین هم رد و بدل کردن.

_اون داره از یه طلسم قدیمی و پیش پا افتاده استفاده میکنه !
_کافیه از ضد طلسم لودوئیوس استفاده کنی!

لودو با قیافه جدی گفت ؛

_این ضد طلسمو جد من سال ۸۰۰ میلادی ابدا کرد ،با چیزایی که راکارو گفت الان فکنم تقزیبا همون زمانه!

سوز و لینی با تعجب به هم نگاه کردن.

_داری به همونی که من فکر میکنم فکر میکنی؟
_من دارم به این فکر میکنم که شاید اون جد لودو نبوده ، خود لودو بوده!

_من؟ من هیچوقت از ضد طلسم لودوئیوس استفاده نکردم، تازه مطما نیستم الان ابدا شده یا نه یا اصلا جواب میده یا نمیده ، من که اصلا دوسندارم مثل گادفری یه شلاق بی قرار بیوفته دنبالم !!!

"صدای جیغ و داد گادفری با هر ضربه شلاق کماکان میومد"

_تو خجالت نمیکشی؟ صد کیلو وزنت ، دو متر قدت مدافع قوی ترین تیم لیگ کوئیدیچی الان میترسی ضد طلسم اجدادی خودتو جلوی یه پیرمرد به کار ببری؟ اگه الان اینکارو نکنی شاید هیچوقت اون طلسم ابدا نشه !!!

لودو که تحت تاثیر قرار گرفته بود جزمشو عزم کرد و چوبشو کشید و رفت سمت جد بزرگ راکارو.

_گول هیکلتو نخور ، فکردی چخبره !

جد راکارو با زرنگی سریع چوبشو کشید و باز داد ضد شلاقیوس !!

لودو سفت وایساد و با اعتماد به نفس چوبشو کشید ، بلند و رسا گفت

"لودوئیووووس"

شلاق جد بزرگ راکارو دور پاش گره خورد و از پا کشیدش بالا و ت هوا معلق موند. اهالی هاگزمید و بچه های کلاس همه دور لودو جمع شده بودن و تشویقش میکردن ، راکارو به گود برگشت و دست لودو رو گرفت و گفت ؛

_یواش یواش داشتم نا امید میشدم! خیلی دیر فهمیدی ضد طلسم لودوییوس رو جد تو نبود که ابدا کرد خود تو بودی لودو!



تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۹:۳۲ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۱
#3
سلام استاد

از پیشول سانان جانوری نداریم ؟!
من میخوام تو کلاس شرکت کنم کجارو باید امضا کنم؟
من خیلی وقته نبودم ، اگه جای اشتباهی اومدم برا انتخواب واحد عذر تقصیر و نهایتن برام واحدو اخذ کنید بی زحمت اومدم پیشول سانانو حسابی بشناسم و بشناسونم


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۷:۰۹ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۱
#4
لودو بی قرار ملاقات دوستاش بود ، بعد این همه وقت قرار بود در سالن ریونکلاو قدم بزنه و با رفیقاش ریش مرلین چال کنه.

در سالن یهو باز شد یک نفر عریض وارد سالن شد و همه در سکوت به او خیره شدن

آااااه هیچ چیز مثل خونه خود آدم نمیشه!

لینی با یکم توجه فهمید اون کسی نیست بجز لودو بگمن.

_لودو تویی؟
_آری منم ، بالدار دوسداشتنی
_لودو تو زنده ای؟ تو مرده بودی که !

دامبلدور که کلافه شده بود بلند شد و گفت من اینجا ریش مرلینم؟ فرزندانم شیشه عطر منو بدید من قرار واجبی دارم! در ضمن از برگشتت خیلی خوشحالم لودو

_عطر و ادکلن میخوای پرفسور؟
_نه فرزندم شیشه خودمو میخوام تو ندیدیش؟

لودو کنار پروف نشست و در ساکش رو باز کرد ؛

دامبلدور ، مرلین دوستداره! من با خودم یسری عطرو ادکلن از دنیای ماگلا آوردم...

لودو در حال باز کرد در شیشه ادکلنش بود و یه فیس زد تو هوا

_نه فرزندم من شیشه...

چشم های دامبلدور برق زد !

_'این چیه فرزندم؟
_بلک وای اس دامبلدور کشف قرن رایحه ای قوی و ماندگاری عالی !
_فرزندم وایتشو نداری ؟ بلکش برای مرگ خوارا نیست؟


در میان گفت و گوی لودو و آلبوس که محو عطر و ادکلنای ماگلا شده بود ، تری و سوز گادفری رو کشان کشان از جلوی چشمان آلبوس دور کردند.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۳:۰۷ یکشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۱
#5
کی مهر محفل منو برداشته ؟؟

لودو برگشته بچه ها !

البته شنیدم این آلبوس اون آلبوس نیست که اگه بود همچینم ناراحت نمیشدم مهر محفل برداشته شده !


ببینید بر و بکس من الانم دارم دید میزنم کلا فعالیتا کم شده یطرف باز با این وجود محفل فعالیتش از برو بکس دارک کمتره من بیام شهرو شلوغش میکنم ولی ببینم دوباره سرد و بی روحه میرم مثل دفعه قبلی برای غیبت کبری !!!

خداوکیلی آلبوس جان
این حقه آخه ، امروز محفلیا منو دیدن میگن ؛
لودو تو زنده ای؟
لودو تو مرده بودی که

سلام بر تو فرزند
خوش برگشتی
نور و روشنایی درونت رو میبینم، اما بنظرم لازمه کمی فعالیت کنی، سفید بنویسی و فعال باشی
اونوقت میتونم تورو رازدار خونه گریمولد در نظر بگیرم

محفل تقریبا از همه افراد قدیمی پاکسازی شده تا دوباره از پایه ساخته بشه، یه سریا رو من میشناسم و یه سریا رو نه، بنابراین با افراد جدید یکسان برخورد میکنم.
در پناه نور


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۴۰۱/۵/۱۷ ۹:۳۰:۲۱

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۴۰ یکشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۱
#6
نام : لودو
نام خانوادگی : بگمن

ویژگی های ظاهری :
به لودو سخت گذشته ولی اگه به یک وان آب گرم دسترسی پیدا کنه ، لودو لاغر کرده و ورزیده شده قد بلند و چهارشونه
چشم و موهای خرمایی پوست انداخته مایل به سبزه شده ، مثل سابق بیشتر با تیپ مردونه دیده میشه ولی هرچی بپوشه بهش میاد ، از اون جذاب های لعنتی که هیچکس باورش نمیشه تنها باشه.


ویژگی های اخلاقی :
لودو به ورزش اعتیاد داره ، یکم صبورتر شده و بیشتر دقت داره تو کاراش.لودو با ادب و همیشه پرستیژ و شخصیت اجتماعیش رو حفظ میکنه ، اگه میخوای تو دل لودو جا بشی باید از ظاهر آراستش تعریف کنی.لودو زیاد شرط بندی میکرد و نوشیدنی کره ای میخورد اما الان دیگه از این کارا نمیکنه ، لودو پر انرژی تر از همیشه برگشته.


چوبدستی:چوب درخت گردو ، سخت و نشکن ، ۲۷ سانتی متر با مغز موی اسب تک شاخ هلندی

زندگی نامه :
لودو شرق کره خاکی در یک خانواده اصیل و البته ورزشکار به دنیا اومد. یک بردار بزرگتر داره که خیلی وقته ازش خبری نداره ، لودو اهل دوئل و کوئیدیچ و شرط بندیه ولی لودو بعد آخرین باخت سنگینی که در دنیای ماگلا داد و راهی زندان ماگلا شد خیلی بهش سخت گذشته
ولی لودو تونسته از دست ماگلا فرار کنه و بعد سال ها برگشته.شهر خیلی تغییر کرده آدمای جدید اومدن و لودو احساس غریبی میکنه!


تایید شد.
خوش برگشتی.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۱/۵/۱۶ ۱۸:۵۹:۳۸

تصویر کوچک شده


پاسخ به: زمين «كوييديچ كوچيك» گريمولد
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷
#7
کوییدیچ لودو و کریس

موضوع : دزدی



خب آقای ماندانگاس همه اینجاییم تا به اعترافات شما گوش کنیم.

وزیر سحر و جادو با اعضای دادرسی دور تا دور سالن مستطیل شکلی بروی سکوها نشته بودند و در مرکز سالن ماندانگاس روی یک صندلی چوبی سفت و سخت نشسته بود .


فلش بک


شب بارانی سختی بود ، استیو پیشنهاد خوبی به ماندانگاس داده بود اما اصلی ترین مشکل ماندانگاس این بود که آیا واقعا در حد انجام دادن این کار هست یا نه؟
ماندانگاس در خیابان دیاگون زیر بارش پیوسته باران قدم میزد و به سوال هایی که مدام به ذهنش خطور میکرد جواب میداد.

ـلعنتی فکر و خیال بسته من میرم به پناهگاه و به یه دلیلی رونو میکشم بیرون و به یه آبجوش دعوتش میکنم ، آره این بهترین فکره...

پناهگاه

ـسلام ماندانگاس ،‌ چه اتفاقی افتاده که تو به پناهگاه سر زدی؟
ـ خب رون منم دل دارم ، منم از طرفدارای تیم منتخب کوییدیچ هاگوارتزم مخصوصا دروازبانشون...

رون که هندوانه های زیربغلش رو حسابی چسبیده بود سینه سپر کرد و با لبخندی غرور آمیز شروع به صحبت کرد:

ـبیا داخل شام تا یک ساعت دیگه آمادس و میتونیم درمورد بازی فردا صحبت کنیم!
ـااام ،‌من جایگاه خوبی تو محفل ندارم رون ولی برا اینکه حرفتو زمین نزنم بجاش بهت پیشنهاد میدم باهم بریم به کافه سه دسته جارو و یه آبجوش بخوریم مهمون من.
البته میدونم تو ورزشکار سالمی هستی ولی اینم میدونم مرد قوی هم هستی و با فقط یه لیوان آبجوش اتفاق خاصی برات نمیوفته!

رون که شیفته تعریف های متداول مرد مندرس پوش شده بود به کل از یاد برده بود که ماندانگاه هیچوقت کسی رو به چیزی دعوت نمیکنه .

ـ خب منم موافقم ماندانگاس ،‌میتونیم تا قبل از آماده شدن شام برگردیم؟
ـالبته!


سه دسته جارو

رون ،‌ماندانگاس و دو تا از دوستانش دور میزی مشغول نوشیدن و گفت و گو بودن. روی میز یه زیر سیگاری پر از های خاموش بود و به همراه دها لیوان خالی آبجوش.
رون لیوان سومشو نصفه سر میکشه و دور لبشو با آستینش پاک میکنه...

ـوای که چقدر آبجوشای اینجا تگری و خوبه...
ـ هی رون بنظرت بازی فردا رو جلو ایرلندیا چیکار میکنید؟
ـ تیم خیلی رو بازی فردا حساب کرده ، قطعا بیشترین فشارم رو منه اونا محاجم های قویی دارن و قطعا بازیو حجومی پیش میبرن.

مانداسگاس با خودش فکر میکرد که رون لیوان سومش رو هم تموم کنه دیگه سختی کار تموم میشه...

ـ رون فکنم شام پناهگاه آماده باشه ،‌بهتره لیوانتو سربکشی و آماده رفتن بشی فردا بازی مهمی داری.
ـ حق با توعه ماندانگاس.

رون با منگی این رو گفت و لیوانش رو بالا برد.
ماندانگاس به دوستانش چشمکی زد و در حالی که رون تلاش میکرد زمین نخوره ماندانگاس زیر بغلش رو گرفت...

ـ رون میخوای برسونمت تا پناهگاه؟
ـ فکر کنم یکم زیاده روی کردم...
ـ مهم نیست مرد ، خودم میرسونمت.

ماندانگاس و دوستانش رون رو کشان کشان از کافه بیرون بردند . چهار مرد دو ترک سوار جارو هایشان شدند و به آسمان رفتند.

زمین کوییدیچ

متوجه نمیشم ، بازی با یکربع تاخیر در غیاب رون ویزلی دروازه بان تیم منتخب هاگوارتز شروع میشه !
تیم ایرلند از ابتدا بازیو حجومی شروع میکنه و از نبود ویزلی در دروازه استفاده میکنه ، نتیجه بازی به نفع ایرلندیا پیش میره ...
باید بگم تیم هاگوارتز شوکه شده و داره احساسی بازی میکنه اونا بیشتر نگران رون هستن تا نتیجه بازی !
محاجمین ایرلند هفده گل زدندن و با این وجود تیم هاگوارتز نمیخواد عقب بمونه ...
گل بعدی توسط دین توماس برای هاگوارتز زده میشه !
وایسا ببینم این گل قبل سوت داور بود یا بعدش؟
آخه جستوجوگر ایرلند اسنیچو گرفت و داور سوت بازیو زد ، فرق خاصیم به حال بچه های هاگوارتز نداره اونا بازیو واگزار کردند.
امیدوارم شرایط تیم بدون رون دچار افت شدیدی نشه و اونا زودتر دوستشون رو پیدا کنند.
تا بازی دیگر مرلین به همراهتان .


صبح روز بعد ، صفحه اول پیام امروز

تیم منتخب هاگوارتز به دلیل غیبت رون ویزلی از نویل لانگ باتم دروازه بان دوم خود استفاده کرد و بازی رو با نتیجه سیصد و ده به دویصد و هفتاد واگزار کرد.
رون ویزلی گمشده است ،‌بنا به شواهد او آخرین بار با ماندانگاس فلاچر در کافه سه دسته جارو دیده شده.
ماندانگاس فلاچر تحت تعقیب.

پایان فلش بک

ـ پس اینجوری شد که شما دست به بزرگترین خلافتون یعنی آدم ربایی زدید ، درسته؟
ـ مجور بودم بدزدمش آقای وزیر،‌ اون مدال افتخاری که از وزیر ورزش آقای بگمن گرفته بود خیلی با ارزش بود و رون یکماه تموم اون مدالو دور گردنش نگه داشته بود ، در حقیقت من فقط مدالو ورداشتم و رونو تو چمنزار پشت پناهگاه رها کردم.
ولی فکنم رون زیادی آبجوش خورده بودو این دو شبو همونجا خواب مونده !

مدال رون مال دزدی ثبت شد ، بعد از چند ماه یک فرد ایرلندی به نام استیو بانز که سعی به فروش مدال در اسکالند شمالی داشت دستگیر شد و به وزارت سحر و جادوی ایرلند منتقل شد‌.


ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۷/۱۲/۱۱ ۷:۰۶:۳۲
ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۷/۱۲/۱۱ ۷:۵۰:۳۳

تصویر کوچک شده


پاسخ به: باغ وحش
پیام زده شده در: ۲۳:۴۵ یکشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۷
#8
صبح روز بعد که نه ظهر آن روز بعد از اتمام کلاس کسل کننده معجون سازی ، سو ، کریس ، لودو و لینی نیمه دوان دوان به سوی تالار ریون شتافتند...

_سو آماده ای؟
_آماده تر از همیشه !
_فقط به یه داوطلب جدید نیاز داریم که جانورنما بشن.
خب کی میخواد جانور نما بشه؟

در حالی که لودو داشت پسته میخورد و حواسش به سو نبود همه یک قدم به عقب رفته بودند و لودو که متوجه حرکت عقب رو بچه ها شده بود رو به بقیه کرد و پرسید ؛

_چیزی شده ؟ چرا همه رفتین عقب؟
_به نظرتون شبیه چه حیوونیه؟:
_منو میگی لا؟
_من میگم باید شانپانزه بشه آخه سپر مدافعشم همینه!
_ااام، آندریا باید بگم سپر من یه گوریل نه یه شانپانزه.
_من میگم ورزشکارم که هست خیلی راحت میتونه پاندا بشه!
_گادفری؟
_بله؟
_ورزشکار؟
_آره!
_پاندا؟
_خب شاید نه !

در حالی که همه انگشت شصت و اشارشونو مثل مارک نایک کرده بودن و زیر چونه گذاشته بودن و سعی میکردن خلل و فرج مغزشون رو با هوش و ایده ای ناب پر کنن ، هر کس متفکرانه به یه جای لودو خیره بود و در این فکر بودن که چیش شبیه چیه !
در همین حالت یکهو لینی اظهار فضل میکنه و نطق می گشاید؛

_لودو فقط شبیه زنبور عسله !


تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۰ چهارشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۷
#9
سلام کلاه جان جانان
این روزا من یا دارم نقد میکنم یا نقد میشم !
ولی نقد هام کاملا موادبانه و عموما سازندس .
کلاه من میخوام اعتراض کنم به این روش گروه بندی که دانش آموز دو گروه بگه و عموما الویت اولشون انتخاب بشه !
اینطوری شاهدیم که عموم بچه ها یا فکر میکنن شجاعن و دوسدارن برن گریفندور یا فکر میکنن جسورا و افکار سیاه دارن و دوسدارن برن اسلیترین ، کمتر شاهدیم به خودیه خودشون بخوان بیان ریون یا برن هاپلپاف !
اگه نقد منو میپذیری بیاین یه فراخان بدید همه اعضا یک روش جدید برای گروه بندی ارائه بدن تا با خرد خودت و همکاریه دوستای با تجربه و استفاده ایده های نویه بچه های جدید اون رسوم قدیمیو آپدیتش کنیم!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۱ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
#10
مجددا سلام خبیث جان ،
اول یه سوال فنی داشتم ، شما مگه خبیث نیستی؟
لرد خبیثه دیگه فکنم !
پس بیتربیتیش کجاس ؟این اشلی باخته خودشیرینی میکنه
حالا هدف از مراحمت ،این پست یه رقابت دوستانس که بین محفلیونه و مرگخاریون درش نیستن

ورزشیه باید قالبش کوییدیچ باشه و موضوع هم داره که موضوعش "خیانت" و بازهم که آلبوس جانه جانان تعیین کرده !

میخواستم طی عرض خسته نباشید چون شما نقاد جدید بنده شدین زحمت بکشین نقد بفرمایید.

(چه سیاستی)



ما هر وقت مایل باشیم خبیث می شیم و هر وقت مایل باشیم پر از شفقت و مهر!

اولا که مرگخوار!
بعدش هم جان جانان. این "ه " های اضافه شما رو من حذف خواهم کرد.

پستی که امتیاز دهی می شه رو اصولا بعد از امتیاز دهیش نقد می کنیم. ولی این جا چون تو پیام شخصی ارسال می شه و تاثیری روی امتیاز دهنده نداره، نقد می کنم.
شما می دونین...خودتون هم گفته بودین که نقد ربطی به امتیاز و داور نداره. ولی باز اشاره می کنم که نقد من و امتیاز داور ممکنه با هم فرق داشته باشن. چون ملاک ها و سلیقه مون فرق می کنه. حتی ممکنه کاملا متضاد باشن. یکی از دلایلی که من اختصاصی نقد می کنم هم همینه. که طرف تکلیفش با خودش روشن باشه. گیج نشه.

نقد پست شما ارسال شد.



ویرایش شده توسط لودو بگمن در تاریخ ۱۳۹۷/۱۱/۲۹ ۰:۱۹:۴۵
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۱۱/۲۹ ۲۲:۳۴:۳۴

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.