لیسا وارد دفتر پرفسور دامبلدور شد. با دیدن پرفسور مودی تعجب نکرد.
-سلام پرفسور. اومدم درخواست عضویت توی محفل رو بدم
-سلام لیسا. با کمال میل. ولی اول باید این فرم رو پر کنی
برگه ای جلوی لیسا گرفت. لیسا روی صندلی نشست و شروع به پر کردن برگه کرد...
1- چرا محفل ققنوس؟
چون از بچگی مادرم اسمش رو میاورد و همیشه ازش تعریف میکرد و از بچگی من و خاهر و برادرم معتقد بودیم اونجا جاییه که خوبی رشد میکنه
2- آیا برخوردی با یه ققنوس داشتید؟ نزدیکترین برخوردتون با یه ققنوس چی بوده؟ اونو شرح بدید
بله دوبار. یبار وقتی توی محل جنگ خون اشام ها و انسان ها بودم(پایان جنگ بود)و داشتم برای مرگ والدینم غصه میخوردم یه ققنوس از بالای سرم رد شد و دوتا از پرهاش رو برام انداخت پایین. اون باعث امید من شد. و یبار دیگه هم توی خوابگاه گریفیندور بودم ققنوس اریانا موقع خواب روم فضولات پرنده ریخت. خب اون خیلی مهم نیست. بیاید روی همون داستان اول تمرکزمون رو بزاریم.
3- بهترین روشی که برای مبارزه علیه تاریکی میدونید چیه؟
عشق. نه فقط عشق دختر و پسر،میتونه عشق به دوستان،عشق به خانواده، عشق به همنوع و... باشه. عشق باعث تعهد و یکپارچگی میشه.
4- به نظرتون شایعاتی مبنی بر مصرف بی حد و اندازه سوپ پیاز توسط محفلیها حقیقت داره؟
اسمش روشه. شایعه. معلوم نیست واقعیه یا نه. ولی مهم نیست. مگه خورد و خوراک ادم میزان خوبی و نیکی درونش رو مشخص میکنه؟
5- اگه قرار بود بهخاطر وفاداری به آلبوس دامبلدور، از عزیزترین چیزی که توی زندگیتون وجود داره بگذرید، اون چیز چی بود و آیا میگذشتید یا نه؟
عزیزترین چیز تو زندگی من دوستانم هستند. و مطمئنم اگر اونها هم بودن برای همگروهی خودشون از همه چیز میگذشتن. البته سعی میکردم اونها رو هم برگردونم یا نجات بدم.
6- موقعیتی پیش اومده که شما رو مجبور کردن به اینکه جای مخفی خانه گریمولد رو لو بدین. آیا لو میدین یا شکنجه میشین؟
خب من ترجیح میدم شکنجه بشم تا بخوام چیزی رو لو بدم. من سوگند وفاداری خوردم و همیشه وفادار میمونم.
7- اتفاقی پیش اومده و شما باید برای حفظ اتحاد و همدلی محفل به سختترین ماموریت عمرتون برید. همزمان جشنی برگزار شده که کلا یه بار در کل عمرتون رخ میده و شما خیلی دوست دارین که توی اون جشن شرکت کنین. اتحاد ققنوس رو انتخاب میکنین یا جشنتون رو؟
قطعا ماموریت. همیشه باید میزان مهم بودن اتفاق ها رو در نظر گرفت
8- نظرتون درمورد آلبوس دامبلدور چیه؟
یک خانواده خوب. اون برای اریانا یک برادر خوب، برای هری پاتر یک مدیر و شبیه یک پدر خوب بود، برای همه، همه ی تلاشش رو میکرد. اون یه خانواده خیلی خوب بود، برای همه هاگوارتز و خانواده اش.
9- یک راه بسیار خوب و پسندیده برای عشق ورزی به یک مرگخوار و دعوتش به راه روشنایی پیشنهاد بدید.
لحظات خوب و شاد دوستانم رو نشونش میدم تا بتونه خوشبختی و شادی اون لحظات رو درک کنه
10- چشم انداز پیش روتون از آیندهای که قراره توی محفل بگذرونید چیه؟
خوبی رو گسترش بدم و بدی رو پاک کنم و از بقیه اعضای محفل راه زندگی خوب و از بین بردن بدی رو یاد بگیرم
برگه رو با لبخند دست پرفسور دادم و با امید از اونجا خارج شدم.
یه گریفیندوری دیگه؟ خب با توجه به دل و جرأتی که شماها دارین تعجب نکردم!
تو رو هم میفرستم به پیام پاترونویس! منتظر هستم که یه پست خیلی قوی ازت بخونم.
سعی کن بدون عجله، روش وقت بذاری و یه چیز خوب بنویسی. همونطور که میدونی قراره برای جنگ با شرورترین جادوگرها آماده بشی!
منتظر درخششت هستم!